سفرهای ذهنی LJ. تواریخ سفرهای ذهنی: افسردگی، بیماری و مرگ زودرس. آیا انسان سوئیچ دارد؟

همه دنیاها و کائنات در یک نقطه وجود دارند. بردار زمان اعمال شده به نقطه واقعی، یک خط توهمی می دهد. ما نقاط روی یک خط را دنیای تک بعدی می نامیم. دو بردار زمان اعمال شده توسط ذهن ما در یک نقطه، توهم یک صفحه، یک جهان دو بعدی را تشکیل می دهند. سه بردار زمان یک دنیای سه بعدی غیر واقعی را تشکیل می دهند. دنیای فیزیکی- فقط یک فانتزی از خود برتر شما.

این دلالت می کنه که:

  1. انسان در دنیا زاده نمی شود، بلکه دنیاها در انسان متولد می شوند.
  2. هر موجودی زمان و فضای مخصوص به خود را دارد.
  3. همه ما همزمان مادر، پدر، پسر و دختر یکدیگر هستیم.
  4. با تغییر خود، کل دنیا را تغییر می دهید.

همه مردم یک خود برتر دارند. این خداست. خالق خود را از خود جدا کرد تا بتواند خود را دوست داشته باشد و بشناسد. انسان باید خدا را در خود ببیند و بدون واسطه با او ارتباط برقرار کند. هر واسطه ای، خواه یک کلیسا باشد و چه معلم، دارای تحریف اطلاعات است. شما می توانید خدا را در خود نه از طریق ایمان کور، بلکه از طریق دانش درک کنید. ایمان تنبلی است. آسان است که کاری انجام ندهید و فقط باور کنید. اما برای بررسی اطلاعات، پیدا کردن "چگونه کار می کند، چرا به این شکل کار می کند" و سپس انجام آن توسط خودتان بسیار دشوار است. این نیاز به اراده عظیمی دارد. اراده زمانی است که همه خواسته ها، تابع یکی، در یک میل بزرگ ادغام شوند. فقط تجربه خود فرد است که دانش اطلاعاتی را می سازد و شخص را خالق می سازد.

O. - با ادامه جدایی از دنیا، راه دوری نخواهید رفت، بلکه تنها با تلاش خود وارد پیله دیگری از بازی خواهید شد. تمرین کنید چیزهای ساده، مجموعه را یاد خواهید گرفت. اگر ساندویچ می‌خورید، تبدیل به ساندویچ می‌شوید)، تا جایی که می‌توانید به خودتان اجازه دهید، به فرآیند غذا خوردن تبدیل شوید. فقط اجازه بده درک کنید که هیچ کس بیش از خودتان این فرآیند را کنترل نمی کند. شما عادت کرده اید که به بیرون از خود نگاه کنید و از فرآیند مشاهده و درون خود فرار کنید، این نیز یک اشتباه است - این مسئله تعادل عالی تثلیث است. شما با کارت های دیگر مانند بازیکنان در حال جنگ هستید، نمی دانید یا کاملاً آگاه نیستید که بازیکنی در این زمین وجود دارد و مانند کارت های دیگر با بازتاب های خود در جنگ هستید. شما به میدان بازی بازیکنان هوشیارتر مانند مهره، پیاده یا کارت می آیید و بازتاب های خود را در همان نزدیکی می بینید و فکر می کنید که برای داشتن قدرت ها و دانش بیشتر می جنگید. اما این نه درست است و نه درست.

کافی است این را ببینید، اینکه خود را به عنوان یک کارت ببینید اولین قدم است، دیدن بازتاب خود به عنوان یک کارت دیگر در زمین مرحله دوم است، دیدن خود به عنوان یک فرآیند مرحله سوم است، دیدن کل میدان بازی و هر کاری که به عنوان لحظه ای برای جذب آگاهی شما انجام می شود. همه چیز قابل مشاهده است، در حالی که روی یک صندلی یا طاقچه نشسته اید، در حال کشیدن سیگار و خوردن ساندویچ تماشا کنید. همه چیز فراکتال است، همه چیز شبیه است. به من بگو جنگ اینجا چیست؟

تو در جنگ با سیگار، با دود در جنگ، با جنگ! و در دایره راه بروید، چرا این را می گویید؟ آیا واقعاً اینقدر سخت است...اگر قبلاً به مقایسه و دیدن عادت دارید و می توانید بازتاب خود را در آنچه در حال رخ دادن است ببینید، آیا واقعاً اینقدر دشوار است که اینگونه شوید و به پیروزی برسید، اول از همه، بر خودتان، بر قدیمی های خود. و خود ضعیف - بیش از شکل قدیمی تفکر و آگاهی شما.

مثل بچه ها بازی کن روند بازی باشد، خیلی قلقلک است (چرا قلقلک دادن - غلغلک دادن شادی است؟ خنده است)، دلپذیر است. درگیر بودن در خود فرآیند بسیار است بازی هیجان انگیز، خیلی بیشتر سطوح بالابازیکنان، این را درک کنید. وقتی بالاتر می روید و هیچ مانعی در این راه برای شما وجود ندارد، اکنون سرعت آگاهی به حدی است که همه درگاه ها باز هستند، پس فقط آرزو کنید، آنقدر آسان و ساده است که وقتی آن را برای شما تجربه کنید مبهوت خواهید شد. بار اول، و تکرار آن بارها و بارها، بیشتر گسترش می‌یابد و گسترش می‌یابد. اما بدانید که همه فرآیندها باید به طور متقارن اتفاق بیفتند، بنابراین آگاهی خود را گسترش دهید - فراموش نکنید که گاهی اوقات در درون فرآیندها قدم بزنید و متعادل کنید.

همانطور که آگاهی خود را گسترش می دهید، آینه های خود را در دنیای اطراف خود درک می کنید و خود فرآیند تعامل را به عنوان بخشی از آگاهی خود و هدایت بردار کنش خود درک می کنید، همچنین فراموش نکنید که به درون خود، به جهان های درون بروید، زیرا همه چیز فراکتال و مشابه است. و این تعادل اضافی را برای شما فراهم می کند تا هنگام دوچرخه سواری یا اسکیت سواری زمین نخورید، به طوری که تعادل خود را از دست ندهید - به دنیای درون بروید، از خود نترسید و نقاب ها را بردارید و ممنوعیت های اعمال شده توسط سایر بازیکنان آگاه تر، برای اجرای برخی شرایط بازی و تجربه ای که در آن زمان که وارد این تجسم شدیم، شرکت کنیم. اگر می خواهید بشنوید، گوش کنید. اگر می خواهید ببینید، تماشا کنید. اما "بی سر و صدا" نگاه کنید زیرا فرآیند دیدن و شنیدن شبیه به ترک بدن و گرفتن موقعیت متفاوت در نقطه تجمع است.

بدانید که چگونه با آگاهی موجودی که وارد میدان تعامل شما شده است، آگاهی خود را ترک کنید. از یکی از دیدگاه‌هایی که برنامه‌های ماتریکس تحمیل می‌کنند، این به نظر یک تهاجم و حمله است، شاید هم همینطور، اما درک کنید - وقتی گسترش می‌دهید، متوجه می‌شوید که همه چیز یکی است و ما همه یکی هستیم، کاملاً همه ما هستیم. یکی متحد نه تنها در موقعیت ایستا استراحت و دانش که من هستم، بلکه در لحظه حرکت، جهت بردار اعمال نیرو.

این تعلیم بزرگ خالق بودن و خلقت همزمان است. خودتان و بدنتان را از درون و بیرون و هوشیاری خود را بسازید - درست مثل اینکه به باشگاه می روید و ورزش می کنید. اگر نمی توانید به سرعت و به طور موثر به نتیجه دلخواه برسید، از معلمان و مربیان بخواهید و آماده باشید تا مربیان و سالن های ورزشی و معلمان سطوح مختلف ارتعاش بازی به شما پیشنهاد شود و این را به عنوان یک حمله تلقی نکنید، بلکه آن را بپذیرید. با شکرگزاری مانند هر خلق تجربه ای که شما را برای خروج آماده می کند - خروجی که از پیله توهمات و رویاها آرزو دارید.

شما خودتان به چنان سطحی رسیده‌اید که می‌توانید و قبلاً این را می‌دانید - پیله‌هایی از توهمات و برنامه‌ها را برای سایر بازیکنان کمتر آگاه و مستعدتر در برابر تأثیرات بیرونی ایجاد کنید. این حق شماست، این قدرت شماست و هیچ کس را نمی توان با آن محکوم کرد، هیچ مفهومی از گناه و گناه به معنایی که عادت کرده اند در کتاب ها و منابع دیگر به شما تحمیل کنند وجود ندارد - زیرا همه چیز یکی است. یک آگاهی واحد که در امتداد مراحل آفرینش فرود می‌آید و اشکال مختلف بازی را انجام می‌دهد و سطوح دیگری از بازی‌ها را برای درک خود ایجاد می‌کند.

.: تواریخ سفرهای ذهنی

اخیراً، بسیاری نه تنها به از دست دادن انرژی، بلکه از دست دادن علایق، دوستان و مالی نیز اشاره کرده اند. آیا این مربوط به تنظیم مجدد شخصی شماست؟ تو تصمیم بگیر.

س: ریست چیست؟
پاسخ: کارما، و بقیه نیز.
س: این خود را چگونه نشان می دهد؟ آیا انسان می تواند به صفر برود و متوجه آن نشود؟
ج: بازنگری در نظام ارزشی، بی تفاوتی آشکار می شود، بر اساس ادراک درونی، سلامت فردی بازنشانی می شود. عادت ها ناگهان ناپدید می شوند. یک فرآیند بزرگ مانند یک کریستال بزرگ است و دارای وجوه بسیاری است و به تدریج این وجوه غیر ضروری را از شما می‌فشارند.
این فرآیند مدت زیادی است که شروع شده است و به تدریج منجر به پاکسازی می شود. در سطح جهانی، بله، این صفر شدن کارما است، راهی برای خروج از این سیستم باطل، اما چیزهای زیادی به این سیستم در زندگی معمولی می چسبد، تحمیل می شود و همچنین شروع به باز شدن می کند، که همیشه از یک معمولی خوب نیست. نقطه نظر. در یک زمینه جهانی، این برای تکامل بسیار مطلوب است.
نظر اپراتور: بازنشانی کارما آنطور که ممکن است تصور شود به شکل رد بدهی ها اتفاق نمی افتد. این بیشتر در مورد ارائه خاطرات و ابزار برای روح هایی است که تصمیم گرفته اند کارما را رها کنند. اگر می خواهید کارما را درک کنید، امروز هر کسی می تواند ابزاری برای انجام این کار پیدا کند.

تنظیم مجدد کارما با استفاده از ابزارهای استاندارد - بخشش، آگاهی رخ می دهد. علاوه بر این، یک نفر می تواند کارما را برای یک خانواده کامل یا برای کل گروه روح انجام دهد. اگر منابع شخصی کافی داشته باشید، می توانید از طریق کارما برای کل کشور کار کنید. بنابراین، در برخی موارد، این فرآیند مانند صفر شدن به نظر می رسد، اما در مفهوم جهانی هیچ رایگانی وجود ندارد. اگر بدهی های کسی حذف شود، به این معنی است که یا VY از طریق شاخه دیگری از تجسم اقدام کرد، یا شخصی از قبیله برنامه های مخرب اجدادی را حذف کرد، یا فردی در مقیاس سیاره ای کل لایه کارمایی را حذف کرد. دکتر هیو لن را به یاد دارم که بیماری روانی شدید را درمان می کرد. آیا او کارمای شخص دیگری را تنظیم مجدد کرد؟ بلکه انگیزه های مشابهی را جایی در اعماق خودم یافتم و روی خودم کار کردم.
کسانی که منتظر مسیح هستند، که همه مشکلاتشان را به خودش منتقل می کند، روی نوعی صفر کردن کارما حساب می کنند. با این حال، هیچ رایگان وجود ندارد.

س: در مورد امور مالی، بسیاری می نویسند که همه چیز مربوط به کسب درآمد در حال فروپاشی است. چه اتفاقی می افتد؟
پاسخ: شامل به صفر رساندن کارما به علاوه بازسازی کانال است. همه چیز به سرعت بهتر می شود، نکته اصلی رسیدن به صفر است. هر یک فردی است، کسانی که نوشته اند، چیزهای کارمایی در آنجا وجود دارد، به علاوه یک بازنشانی در مقیاس جهانی در سراسر قلمرو وجود دارد. به عنوان مثال، در روسیه یک تنظیم مجدد جهانی وجود دارد، یک حباب اقتصادی که توسط هیچ چیزی پشتیبانی نمی شود نیز قرار است تنظیم مجدد شود. البته همه چیز در آنجا پیچیده تر است؛ روند در روسیه را نمی توان تنها با صفر کردن توصیف کرد. چرخه‌های جهانی صفر کردن مرتبه‌های مختلف وجود دارد و وقتی فردی وارد منطقه‌ای می‌شود که در آن صفر کردن انجام می‌شود، شکست می‌خورد؛ اگر برای این کار آماده نیست، بهتر است از چنین مکان‌هایی اجتناب کند. به عنوان مثال، چلیابینسک، نوعی منطقه صفر قوی در این منطقه وجود دارد که تا حدی مربوط به رویدادهای سال 2013 است.

س: این تنظیم مجدد چقدر طول می کشد؟
پاسخ: ممکن است تا پایان سال تکمیل شود. من تا اکتبر قیف می بینم. به هر حال، شما نمی توانید یک شخص را به طور کامل تنظیم مجدد کنید؛ همه چیز در مراحل انجام می شود. تنظیم مجدد کامل یکباره، ذخایر انرژی عظیمی را مصرف می کند؛ بر این اساس، هر چه انرژی بیشتر باشد، می توانید تعداد بیشتری را بازنشانی کنید. در عین حال، هیچ الگوریتم واضحی وجود ندارد؛ نکته اصلی رسیدن به صفر در امتداد مبادلات است.

صفرهای مختلفی وجود دارد: اولاً یک سیستم صفر بسیار قوی که نواحی مختلف زندگی را کنترل می کند. به خصوص مالی، البته. اکثر مردم طوری برنامه ریزی شده اند که هیچ چیز نداشته باشند. هر چه پول بیشتری به دست بیاورند، بیشتر برای همان چیزها خرج می کنند. آنها فقط لباس های گران تر می خرند، ماشین گران تری می رانند و به رستوران های گران تر می روند. این اقدامات بی معنی با هدف شکستن تعادل و ایجاد انگیزه برای ادامه کار انجام می شود. به عنوان مثال، در کشورهایی که حقوق بازنشستگی اندک دارند، حتی در پایان عمر فرد صفر مالی دریافت می کند. انگار کامل می شود چرخه زندگیباطل می شود، برهنه می شود و آخرین انرژی او به قیف صفر کشیده می شود.
ثانیاً، چرخه های طبیعی تکمیل وجود دارد، زمانی که دایره تائو بسته می شود و مرگ به تولد می رسد. این را می توان با صفر مقایسه کرد.

چیزی مشابه زمانی توسط حافظه بدن در یک رؤیا نشان داده شد: شمنی که چنین تمرکزی را با انرژی به خود جلب می کند، اگر در سطح جهانی مشکلی پیش بیاید، جهان را دوباره تنظیم می کند. در تصویر او حلقه ای (صفر) تشکیل داده و تمام دنیا را در آن کشیده و فشرده و رها کرده است. اگر جهان به دلیل عفونت خارجی تغییر کرد، از حلقه عبور نمی کرد. مثل راه اندازی مجدد دنیاست.

البته، برای انجام این کار، شما نیاز به یک حالت هوشیاری خاص، تمرکز فوق العاده قوی از نیت و مقدار زیادی انرژی انباشته دارید. زیرا باید از ابعاد خارج شوید و در عین حال در آن بمانید. علاوه بر این، چنین شمن عملاً هیچ ارتباطی با جامعه ندارد؛ او یک موجود کیفی متفاوت است. این مراسم در زمان کاملاً مشخصی برگزار می‌شود، زمانی که چندین دایره کیهانی در یک نقطه به هم می‌رسند (شاید اشاره به مسیر سیارات باشد).

سوم، چرخه های شخصی یک فرد. گهگاه، قبل از مرحله مهم جدیدی در زندگی، رویایی با انگیزه مشابه دارم: نوعی کت را در می‌آورم و از پنجره یا در می‌خزم. گاهی با کسی کوهنوردی می کنم. که در لباس بیرونیعبور از آن ممکن نخواهد بود یعنی منطقی است که فرض کنیم مراحلی در زندگی وجود دارد که زمان رها کردن قدیمی ها است. همه آنها به معنای کامل صفر نمی شوند.

صفر کردن یک پدیده جهانی تر است. این ریزش کامل بدن قدیمی، ماتریس قدیمی است. قبل از یک پرش ارتعاشی بزرگ، برخی از افراد نیاز به تنظیم مجدد دارند، در غیر این صورت پرش ارتعاشی غیرممکن است - قدیمی به عقب کشیده می شود، یک جابجایی ارتعاشی کوچک وجود خواهد داشت، اما نه بیشتر.
صفر کردن در سطوح مختلف وجود دارد: شخص، شهر، مردم، کشور، جهان، سیاره، کهکشان و غیره. حتی خدایان رقصنده نیز به صورت دوره ای تنظیم مجدد می شوند.

برای انجام یک صفر کردن با کیفیت بالا، چندین صفر باید کنار هم قرار گیرند و مانند رژه سیارات در یک ردیف قرار گیرند. سپس صفر کردن در سطوح مختلف بیشترین رزونانس را به همراه دارد و قوی ترین پرش ارتعاشی را ایجاد می کند، زیرا در لحظه صفر شدن انرژی در یک نقطه متمرکز می شود و از این نقطه می توان یک قصد متمرکز بسیار قوی ایجاد کرد. اگر در مرحله صفر کردن هستید، شکل دادن به نیت درست بسیار مهم است. اگر ناله کنید و رنج بکشید، این خطر وجود دارد که کائنات این را به عنوان قصد شما درک کند. از آنجایی که در چنین دوره هایی فقط می خواهید ناله کنید و رنج بکشید، باید با اراده تمرکز کنید و به خودتان اجازه دهید در روزهای خاصی برای این کار رنج بکشید - در حالی که در منطقه افول هستید.

صفر کردن سه مرحله دارد: زوال، خود صفر و رشد. صفر به عنوان نوعی مرز بین زندگی و مرگ عمل می کند.
در مرحله زوال، فرد به طور فزاینده ای توسط انرژی مرگ احاطه می شود، بنابراین می توانید از آن استفاده کنید و آنچه را که نیاز ندارید به آن بدهید. مرگ در هر صورت سعی می کند بیشتر بگیرد، بنابراین شما می توانید داوطلبانه چیزی به آن بدهید. به عنوان مثال، برنامه های مخرب قدیمی. ایجاد نیت در مرحله رکود توصیه نمی شود.
مرحله صفر باید به مرحله تمرکز و آرامش شدید تبدیل شود. حالت ایده آل شفاف خواهد بود.

مرحله رشد - شما باید قصد خود را برای آینده نزدیک (و دور) مستقیماً و از همان ابتدا از حالت صفر شروع کنید. دامنه آینده نه تنها به شخص بستگی دارد، بلکه به تعداد سطوح صفر در آن لحظه نیز بستگی دارد. قبل از رویدادهای عمومی مهم، بازنشانی انبوه امکان پذیر است. اما اگر مثلاً فقر انبوه شروع شود، آنگاه این یک صفر طبیعی برای یک پرش ارتعاشی نیست، بلکه مالک گله خود را با استفاده از سیستم صفر می‌برد. درست با فقر انبوه، فرودهای ارتعاشی و بازگشت انبوه به حالت حیوانی رخ می دهد.

در سطح ماتریس، صفر کردن فقط حرکت در امتداد سلول های همسایه نیست، بلکه انتقال از راه دور به سلول های دوردست است که قبلا در تماس نبوده اند.

تنظیم مجدد کامل، یک بار برای همیشه برای همیشه، غیرممکن است. حداقل محتمل نیست زیرا همیشه یک لایه عمیق وجود دارد که در اینجا و اکنون برای درک غیرقابل دسترس است. بنابراین، صفر شدن در لایه ها اتفاق می افتد. صفر را می توان با ماهیت کریستال اصلی مقایسه کرد. برای رسیدن به آن، باید تمام پوسته های دیگر را از خود جدا کنید. به طور طبیعی، نه به یکباره، در غیر این صورت ما به سادگی اینجا نخواهیم بود.

اگر یاد بگیرید که انرژی و چرخه های صفر را مدیریت کنید، می توانید واقعیت را به طور موثرتری مدیریت کنید.

digitall_angell http://digitall-angelll.livejournal.com/

این سوال اغلب در مورد چرا بسیاری از مردم هواپیمای زمینی را در سنین پایین ترک می کنند، در حالی که هیچ چیز بیماری یا حوادث کشنده را پیش بینی نمی کند، چرا مرگ زودرس رخ می دهد - تغییر در بعد روح؟

در جلسات اخیر، همکاران مکانیسم مسئول این فرآیند را کشف کردند.

دلایل و جزئیات جالب این مکانیسم چگونه شروع می شود، چه چیزی می تواند آن را تحریک کند و در صورت تمایل چگونه می توان آن را معکوس کرد.

قسمت 1. "در همین حین "لاغرها" نهایت لذت را می بردند."

در جلسه دیدند که من ساختار معمولی و حتی یک فرم را ندارم، هیچ چیز وجود ندارد: هیچ کریستالی، بدون خطوط بدن، بدون "هاله"، حتی رنگ. مجریان جلسه از این تصویر غیرمعمول کمی "متعجب" شدند. نه من و نه آنها چنین عکسی را قبلا ندیده بودیم.

به‌جای میدان‌ها، ساختارها و بدن‌های معمولی، شبیه هولوگرام شکسته‌ای به نظر می‌رسیدم که تکه‌های زیادی مانند گردباد زباله در زباله‌دانی می‌چرخند، چند تکه قدیمی، تکه‌های روزنامه و سایر بقایای بدن‌های ظریف در دایره‌ای می‌چرخند و نمی‌چرخند. هر چیزی مشترک یا کل نگر را نشان می دهد.

سپس هوشیاری من بلافاصله وارد جلسه شد و در سطح VY قرار گرفت. همانطور که اکنون به یاد دارم، آرامش کامل، یکنواختی، پذیرش (همبستگی مستقیم با وضعیت لاشه در فیزیک). از من پرسیدند: «آنجا چه می‌کنی؟» جواب دادم: «پرواز کردم. و من اینجا احساس خوبی دارم. آرام و زیبا. خسته کننده است و به نظر می رسد همه چیز از قبل انجام شده است. من نمی خواهم به عقب برگردم."

پس از این عبارت و چند سوال اصلی دیگر، مشخص شد که این شوخی نبود. یعنی معلوم شد که نوعی برنامه انتقال راه اندازی شده است.

آنها شروع به بررسی دقیق این موضوع کردند. قطعاتی از بدن های ظریف مورد مطالعه قرار گرفتند. در زمان راستی‌آزمایی، آنها به شکل ساختارهای انرژی ناهمگون جداگانه - انرژی‌های غیر مرتبط سوزنی مانند، مانند شفق‌های شمالی، در فاصله نسبتاً زیادی از مرکز معمول - جایی که کریستال من - جرقه خالق است - ظاهر شدند. برای درخشش استفاده می شود

فقط در مورد آن فکر کن! او اتفاق نیفتاد!

در عین حال حالم صاف و آرام و حتی سعادتمند و دلپذیر بود. سپس پاسخ آمد که دقیقاً روح و انرژی کسانی که در مسیر گذار یا خروج از این تجسم هستند، می تواند به این شکل باشد.

سطح این انرژی ها است این سطح VY است. ماندن من در آنجا به من این امکان را داد که بدون عواقب جدی این موضوع را مطالعه کنم و این تجربه را توصیف کنم.

سپس یک کریستال بسیار کوچک پیدا کردند که مانند مروارید می درخشید؛ تقریباً در زیر جرقه (زیر شبکه خورشیدی) قرار داشت. این مروارید بسیار آهسته و واضح با رنگ بنفش مایل به سفید مانند سمافور در مقابل یک راه آهن بی نظم سوسو می زد. حرکت در مه و این سوسو زدن اولین احساسات ترس و وحشت را در من ایجاد کرد. برای اولین بار دیدم که ثانیه های من در سالن ترانزیت در حال شمارش معکوس است، یک دوره زمانی وجود دارد. ایکس، پس از آن، تمام، "سلام".

ظاهر یک مروارید خاکستری، که سوسو زدن برخی برنامه ها از میان آن رخنه می کرد، به سرعت به ما گفت که چه کنیم...

آنها دیوانه وار شروع به جستجو کردند، مانند سرویس های ویژه در یک مرکز مین گذاری شده، که نمی دانند چه زمانی منفجر می شود، چگونه این لامپ را خاموش کنند، و سپس شروع کردند به کشف چگونگی ظاهر شدن و فعال شدن آن. اما این یک داستان متفاوت است.

من در اینجا به طور خلاصه می گویم که همه چیز با موفقیت خاموش شد، حذف شد، پاک شد، همه برنامه های فعال سازی قطع شد، در حالت واقعی خود به جای واقعی خود بازگشتند، و اکنون این بخش واقعی من است که همیشه با من است.

یک مروارید زیبا و سبک که نمی سوزد، نمی درخشد و به هیچ رنگی سوسو نمی زند (این دقیقاً حالت آن است که در مرحله فعال تجسم "عادی" است؛ حالت فعال آن برنامه "دفع" را فعال می کند. بدن در این تجسم، یا در بهترین حالت برنامه انتقال بیشتر).


بخش 2. پس زمینه کوچک: "زندگی روزمره توشکا."

مدتها قبل از جلسه، در زندگی و در فیزیک، همه چیز با این واقعیت شروع شد که من وارد نوعی آشفتگی و مجموعه ای از اتفاقات شدم - یک سری بررسی های متقابل و درس های مداوم که ظاهراً 100٪ آنها را رد نکردم (یا به آرامی گذشت).

چنین محاکمه غیرمنتظره ای توسط جنگشاید آخرین امتحان در مرحله جدی بعدی زندگی برای بلوغ عمومی نهایی و آمادگی برای حرکت بیشتر در امتداد نردبان تکامل (که تمام "موارد" زندگی که به سرعت طی شش ماه گذشته سپری شده اند عمیقا و برای مدت طولانی آموخته شده اند. ). این آزمون همانطور که در مورد "اعتبارات اعتماد" جدی پس از گذراندن آن معمول است، جدی بود.

زندگی در این مدت همه چیز را به من دادو دعواها و رویارویی ها و حتی «صفر کردن» بعدی تقریباً با تمام ویژگی هایش و با تغییر شغل و تمام شدن کامل بودجه به صفر کامل اتفاق افتاد. من با درک درست چنین اتفاقاتی غریبه نیستم، بی صدا لبخندی زدم و با خودم گفتم: خوب، نه، این بار از من جز یک لبخند مهربان انتظاری نخواهی داشت، همه چیز فقط درس است. خودت را جمع کن و ادامه بده!»

صبح یکی از روزهای «جلسه» امتحانم از خواب بیدار شدم و متوجه شدم فقط امروز صبح، به دلایلی، همه چیز کاملا متفاوت است. خوب، من فقط همه چیز را متفاوت از حد معمول می بینم و درک می کنم. یک نگاه دور، برخی "از بیرون". واکنش ها آرام است، عملا به همه چیز بی تفاوت است. تحمل بی عیب و نقص و پذیرش همه چیز و همه در همه سطوح. و از همه مهمتر، جدایی و میل به عقب نشینی و ندیدن کسی.

من فقط نمی خواستم با کسی صحبت کنم، یا کسی را ببینم، یا حتی کارهای معمول و ضروری را با هم انجام دهیم. و حتی اقوام و دوستان نیز تحت پوشش این موج و سرنوشت قرار گرفتند. و خیلی خوب است که من همیشه گزینه آگاهی کامل و تجزیه و تحلیل مداوم را روشن کرده ام - اغلب از خودم سؤال می کنم: چه کسی اینجا اینقدر هوشمندانه صحبت می کند؟ », « چه کسی از این سود می برد؟ », « آیا اینها افکار و خواسته های شماست؟ », « آیا شما واقعا به این نیاز دارید؟ », « آیا دقیقاً متوجه می شوید که چه اتفاقی می افتد؟ «و غیره... این ویژگی، مانند یک افزونه برای سیستم امنیتی خودم، بیش از یک بار مرا نجات داده است، اما این بار فقط به من هشدار داد، اما من به اضطراب درونی توجهی نکردم. و همانطور که بعداً مشخص شد، من واقعاً نباید توجه می کردم ...


بخش 3. "قوانین مروارید". برنامه پایان زندگی یا مرگ زودرس.

اما اجازه دهید به جلسه برگردیم.

معلوم شد که کریستال هایی وجود دارند که می توانند چنین برنامه ای را فعال کنند. به طور دقیق تر، کریستال هایی که مسئول چنین انتقالی هستند. انتقال بین جهان ها و تجسم ها. در حالت عادی معمولی، کریستال به خوبی محافظت می شود و در اکثر مراحل حتی از صاحب بدنه پنهان و بسته می شود. دسترسی به آن چند سطحی است:

سطح اول - " می بینم که آنجاست».
دومین - " برای خواندن».
سوم - " برای ویرایش».
چهارم - " برای تغییر و قالب بندی کامل برنامه» (برای نهادهای بسیار پیشرفته).

در حالت عادی قابل دسترسی نیست و حتی در ساختار قابل مشاهده نیست. به چند دلیل قابل مشاهده می شود:

- برنامه اجرا به طور کامل تکمیل شده است یا به طور قطع نمی توان آن را تکمیل کرد.
- سطح توسعه روح، در ترکیب با نکته بالا، به توانایی مدیریت هموار انتقال به تجسم بعدی اشاره دارد.
- رنج و عذاب شدید روح که در برنامه تجسم ثبت نشده است.
- تداخل شخص ثالث، تداخل جادویی از خارج، شکست برنامه.

در مورد من، من "خیلی خوش شانس" بودم که با آخرین گزینه روبرو شدم. و بسیار خوب است که در این روند انتقال غم انگیز، فعالیت های تأیید در سطح پزشک وجود دارد - بازدید اجباری از مطب "دکتر ارشد" (پزشک ارشد) با اخذ ویزا از دومی در مورد درخواست رفع فشار. . اگر این مدت در این دفتر در صف نمی ایستادم، معلوم نیست کل ماجرا چگونه تمام می شد. زمان آزمایش صحت برنامه فعال سازی این کریستال و قرنطینه باقیمانده انرژی و روحم بود که به من اجازه داد شرایط را ارزیابی کنم و با کمک همکاران مجرب این برنامه را لغو کنم.

فعال‌سازی برنامه کریستال پس از تکمیل کلیه وظایف اجباری برای تجسم، از جمله، با رعایت این قانون، بنا به درخواست سوژه ارائه می‌شود. بنابراین، تحت شرایط خاص، می توان یک سناریوی مراقبتی را برای خود کاملاً دوستدار محیط زیست و بسیار ملایم انتخاب کرد. اما این موضوع برای تحقیق جداگانه است.

همچنین یک عامل مشخص از "شاخه ها، تقاطع ها و شاخه ها" وجود دارد. مسیر زندگی. در طول انتقال جدی از یک شاخه واقعیت به شاخه دیگر، زمانی که توانایی ها فعال می شوند، انحطاط جدی رخ می دهد، زمانی که وظایف تجسم رها می شوند، و هنگامی که دروس به طور انبوه تکمیل می شوند، بلور انتقال می تواند تحت شرایط خاص "روشن" شود و خود را یادآوری کند. این به دلیل تعداد دروس تکمیل شده و چنگال بین آنهاست. در هر تقاطع چنین در سطح برنامه، یک انتخاب رخ می دهد - اینکه بیشتر بروید یا نه. به‌طور پیش‌فرض، تجسم ادامه می‌یابد، اما می‌توانید آن را در این تقاطع متوقف کنید، آن را به شاخه دیگری برگردانید یا حتی آن را لغو کنید. برخی از افراد زمانی که شرایط خاصی را که در بالا توضیح داده شد برآورده می‌شوند، می‌توانند این برنامه را با نیروی اراده خود فعال کنند.

اما گاهی اوقات ویروس های خارجی وجود دارند که باعث فعال شدن برنامه انتقال در این کریستال می شوند. در مورد من، تصادفی چند عامل بود:

نفوذ خارجی کاملاً نیست انسان عادیبا هدف از بین بردن من و "لذت بردن". من کاملاً اعتراف می کنم که کریستال انتقال به طور تصادفی در این مورد لمس شد.
وضعیت عمومی ضعیف در برابر پس زمینه مقدار زیادتست های قبول شده؛
فرصت های جدید، که اغلب به هر وسیله ای از بین می روند.

در مورد من، ارتباط بین ویروس مه و "روغن سوخت" با فعال شدن برنامه مستقیم بود. چنین ویروسی به دنبال نقاط ضعف، حفره ها می گردد، آنها را می شکند و فعال می کند و همه چیز را به حالت غیرعادی تبدیل می کند. این، از جمله، می توانست تحمیل ویروس به برنامه درسی موضوع یا گروه باشد، و معلوم شد که با یک میدان عمومی و حفاظت ضعیف، همه چیز خاموش می شود. و کریستال عزیزمان هم متاثر شد.

ویروس پس از کار و تمرین زیاد، چه عمومی و چه خصوصی، به یک "ارگانیسم بسیار ضعیف" نفوذ کرد، زمانی که تقریباً تمام سپرها پایین آمدند و من به سادگی انتظار هیچ گونه گرفتاری را نداشتم. این هم به این دلیل اتفاق افتاد که ناقل این ویروس آگاهانه یا ناقل (این دیگر چندان مهم نیست) فردی بود که همه ما بسیار به او اعتماد داشتیم (دوباره این ضرب المثل خوب به ذهن می رسد: "اعتماد کن، اما تایید کن!!!" ). من شخصاً حتی نمی توانستم فکر کنم که چنین چیزی می تواند از شخصی که مدت هاست با او در ارتباط هستم "به دست بیاید" و قبلاً همه چیز با او خوب بود ...

اکنون دوباره این لحظه را "بازگشت" می‌کنم و می‌دانم که سرنخ‌هایی وجود داشت و سیستم حفاظتی، اگرچه ضعیف شده بود، اما کار می‌کرد - فقط به درستی به آن گوش ندادم. تنها یک نتیجه از این وجود دارد - آگاهی کامل و اعتماد کامل به احساسات خود و بررسی همه شکها، حتی غیرمنتظره ترین آنها(بهتر است همه چیز را با همکاران در میان بگذارید و دوباره بررسی کنید، حتی اگر برای آنها عجیب به نظر برسد، تا از دست دادن چنین ضربه ای).


علائم شروع انتقال در سطح ظریف (همانطور که از اول شخص به نظر می رسد):

هاله یک فرد تبدیل به یک چراغ شمالی سوزنی مانند بدون ساختار و بدون جرقه، سوزن ها و قطعات بسیار بسیار می شود. هولوگرام اجسام در حال چرخش در یک قیف امکان پذیر است. مشاهده دیگر. در قسمت بالا کاملاً سرریز شدم و بیشتر به VYa سرازیر شدم ، ارتباط با آن بسیار بهتر از قبل است و رنگ ها روشن تر هستند. آرامش کامل، آرامش و جالب ترین چیز این است که اصلا نمی خواستم به زمین برگردم. بی تفاوتی؟ مشابه این واقعیت که فریب خوردید و بازداشت شدید، اما مدتها پیش همه چیز را تکمیل کرده اید و می توانید ادامه دهید. او چند صد سال در معدن ماند. او رحم کرد و به برخی فریبکاران اعتماد کرد.

ساختار سوزنی مانند بدن ها ضربان دار بود و با قطرها و اندازه های مختلف همراه بود. بسیار نابسامان و سرد زیبا. جرقه و روح خود را به طور کامل از دست داد. یخ برهنه ناخودآگاه. و قبل از این، هنوز تکه تکه‌هایی به صورت خرده‌ها و قطعات و قیف‌ها در اطراف زحل وجود داشت، فقط زحل وجود ندارد. انگار یک گردباد عجیب تازه شروع شده است که زباله ها و روزنامه ها را با خود می برد. این همان چیزی است که "بدن" من به نظر می رسید. کاملا بی نظم و بی شکل.

نقش VY در این مورد، زمان قرنطینه و بررسی صحت برنامه در حال اجرا است. VYa می تواند این برنامه را اصلاح کند، اما نه همیشه. هنگام فعال کردن چنین برنامه ای در صفحه ظریف، تقریباً همیشه همه چیز را از نقطه نظر VY و مطلق خود (بسیار بالا) - به طور یکنواخت و آرام درک می کنید. آرامش کامل سپس، هنگامی که برنامه "در بالا" تمام بررسی های صحت را رد می کند، رویداد لازم در فیزیک فعال می شود.

در اصل، این یک انتقال صاف است که به مراحل تقسیم می شود؛ شما به تدریج فیزیک را ترک می کنید و دیگر احساس کافی در اینجا ندارید. آگاهی لایه به لایه از بدن خارج می شود، اهمیت، پویایی، نبض ناپدید می شود، واکنش ها کند می شوند، لمس، بویایی و شنوایی محو می شوند، چرخه زندگی کند می شود، بی تفاوتی روشن می شود، شما می توانید برای روزهای کامل از آگاهی خارج شوید. . در فیزیک و در سلسله رویدادها احساس آرامش عاطفی وجود داشت، اما اضطراب همراه با سر و تجزیه و تحلیل، احساس "چهارراه" تیز و سریعی که به تازگی در مسیر قرار داده شده بود. همه چیز به نوعی بی ادبانه است و مطابق فیلمنامه نیست، به سرعت، مانند مراقبت های ویژه. انتظار از ذهن مضطرب است و دلیل آن مشخص نیست. در چنین لحظاتی متوجه می شوید که می توانید یک برنامه کامل بازیافت را در ده ها دقیقه اجرا کنید. به طرق مختلف... اما هیچ ترسی وجود نداشت. سکوت سرد و غرورآمیز با پوزخند یا لبخند. در مورد من، این لبخند نیز نشان می داد که من به ته آن رسیده بودم و حداقل فهمیدم که با من چگونه است (ممنونم آسمان!). البته با تشکر از همراهان مطمئنم در ستاره ها!

بخش 4. "که اجتناب شد، یا انتخاب رویدادهای برنامه انتقال."

به عنوان مثال، انکولوژی معمولی ترین نمونه فعال سازی یک برنامه انتقال است، اغلب حتی با اراده خود روح و شخص. فقط گاهی Souls به طور ناخودآگاه برنامه های فعال سازی را برای خود تنظیم می کند. من موفق شدم از اجرای رویدادها در برنامه انتقال اجتناب کنم، اما موفق شدم شروع انتخاب رویدادها را احساس کنم.

چنین احساسی وجود داشت که برای یک زندگی فعال شاد و روشن چندان هماهنگ و طبیعی نبود بی تفاوتیچه اتفاقی برای من خواهد افتاد بی باکی کامل و یک احساس درونی که "احتمالاً وقتش رسیده است، اگر نه همه چیز، قبلاً اینجا انجام شده است." انتقال این احساس با کلمات دقیق در اینجا بسیار دشوار است، اما اکنون، از دور، می فهمم که این برنامه چقدر قوی است و آن توهمدر ذهن من مثل یک داروی قوی و دلپذیر عمل کرد. این اثر شبیه تزریق مورفین است که قبل از عمل با بی‌حسی موضعی جرم را حدس نمی‌زنید.

بنابراین، اگر تمام بررسی‌ها در VY و بالاتر انجام شود، مجموعه رویدادهای گذار شامل می‌شود - از یک تصادف به یک بیماری کشنده شدید و سریع.

همین. این کار کریستال و برنامه آن را کامل می کند.

بخش 5. "در دفترچه گزارش محقق."

آنچه در پایان می خواهم بگویم این است که جادوگران بزرگ و رفقای بسیار پیشرفته ای وجود دارند که فعال کردن برنامه انتقال برای آنها دشوار نخواهد بود و در امتداد کاستاندا از یک صخره به پرتگاه سقوط می کنند. من فکر می کنم این یک موضوع بسیار جالب برای تحقیقات بیشتر است. و دانشی که برای من آشکار شد این است که ما قطعاً می‌توانیم برنامه‌های انتقال را مدیریت کنیم و آنها را به صورت سیستماتیک و محیطی برای خود و اطرافیانمان اجرا کنیم.

سلامتی برای همه!

پست اصلی و نظرات در

تواریخ سفر ذهنی lشدت آخرین تجسم و خداحافظی با کارما تعداد تجسم روح ستاره ها بر روی زمین از 4 تا 10 متغیر است. تجسم در دنیای سه بعدی برای یک روح بیگانه یک بازدید کاری است، یک سفر کاری. هر روحی که توسط تمدن ستاره‌ای خود واگذار شده است، با وظایف خاصی به زمین می‌آید. ارواح بیگانه به این دنیا دلبسته نیستند؛ آنها همیشه در درون خود می دانند که این دنیای آنها نیست. قلب آنها خاطره وجودی کامل و هماهنگ در وطن پر ستاره را حفظ می کند. بنابراین، زمانی که زمان آن فرا رسد، آنها به راحتی بدن خاکی را ترک می کنند و به خانه باز می گردند. اما قبل از بازگشت، باید Task را تکمیل کنید، که برای همه متفاوت است. تنها در یک زندگی، روح برای تکمیل تمام وظایف تعیین شده توسط خالق وقت ندارد، بنابراین چندین تولد مجدد لازم است. دردناک ترین تجسم ها اولین و آخرین آنهاست. در اولین تجسم، روح لطیف کیهانی خود را با شرایط جهان مادی تطبیق می دهد، تسلط پیدا می کند، عادت می کند و تجربه زمینی به دست می آورد. همه نمی توانند پس از لباس های ظریف و درخشان، یک پوسته خشن بپوشند. کارگران معنوی بسیار قوی و فداکار با این موافق هستند. با شروع از اولین تجسم در جهان زمینی، روح ستاره ای کارمای سه بعدی را جمع می کند، به علاوه با تاریخچه شخصی خود، با یک شجره نامه ستاره ای، که به ناچار خود را در محیط زمینی نشان می دهد. وراثت کیهانی بیگانه به شکل هولوگرام در کروموزوم های پلاسما ثبت می شود که در DNA زمینی جاسازی شده و خود را به شکل توانایی های غیرمعمول یا یک طرز فکر بدیع نشان می دهند. مقاله دیگری به این موضوع اختصاص خواهد یافت، اما در حال حاضر اجازه دهید در مورد کارمای زمینی و آخرین تجسم روح ستاره صحبت کنیم. واقعیت زمینی سخت است، شما به سادگی نمی توانید در اینجا اشتباه کنید، زیرا زندگی مانند لبه تیغ حرکت می کند. یک عمل نادرست یک روح ستاره ای در حال حاضر پایه و اساس یک سری تجسم های بعدی را ایجاد می کند، زیرا روح همیشه نمی تواند اشتباه خود را در یک زندگی اصلاح کند. بسیاری از ما در گذشته مرتکب اشتباهاتی شده‌ایم، بنابراین اینجا و اکنون به طرز دردناکی سعی می‌کنیم از پیوندهایی که با اعمال نادرست خود برای خود ایجاد کرده‌ایم بیرون بیاییم. ماده غلیظ موذی است، توهم می آفریند، ارواح پاک را از راه راست منحرف می کند و به سوی تاریکی و تاریکی می راند. غالباً برادران ستاره ما به لذت های جسمانی وابسته شدند ، خانواده تشکیل دادند ، فرزندانی به دنیا آوردند و از این طریق روح خود را محکم به واقعیت زمینی گره زدند. آنها خود را در زندگی روزمره غوطه ور کردند، سعی کردند طبق آداب و رسوم زمینیان زندگی کنند و حافظه طبیعت کیهانی خود را از دست دادند. همه اینها آنقدر هشیاری را سنگین کرد که مجبور شدم چندین تجسم بمانم تا در آینده با کسانی که باعث افتادن روح در ماده می شوند گره های کارمایی باز کنم. به عنوان مثال، داستان الیزابت هیچ را در نظر بگیرید که او در کتاب آغازین خود توضیح می دهد. او در مصر باستان تجسم یافت، شروع معنوی بالایی داشت و آن را به روشی شتابان دریافت کرد. E. Heich اسرار آغاز خود را فاش نمی کند، زیرا این دانش مخفی است که فقط در دسترس تعداد معدودی است. من مطمئن هستم که در طول تقدیم خاطرات ستاره ای او را آشکار کردند و دنیای کیهانی بومی او را به او نشان دادند. معلم دستورات خود را در مورد نیاز به پرهیز از لذت های نفسانی ارائه کرد. اما روح این زن نتوانست در برابر وسوسه شور مقاومت کند، به آغوش مردی زمینی افتاد که در نتیجه روحش به مدت 3000 سال به بدن مرحومش گره خورد و پس از آن دوباره فرصت تجسم یافت. و مسیر پیموده شده در آغاز را بازسازی کنید. آخرین زندگی زمینی او پر از آزمایشات دشوار بود - بیماری، جنگ و سایر بلایا. همه اینها در نتیجه یک اشتباه مهلک رخ داد که بدون آن روح هزاران سال پیش به جهان های معنوی باز می گشت. رایج‌ترین اشتباه ارواح بیگانه که بدن‌های زمینی را می‌پوشانند، وارد شدن به روابط بدنی به دلیل علاقه حیوانی و آشکار کردن زودهنگام دانش خطرناک برای بشریت ناآماده است. اشتیاق حیوانی بسیاری از ارواح را به باتلاق ماده ناخالص کشانده و کارما را ایجاد کرده است، که مجبور می شوند در چندین تجسم کار کنند. ابوالهول دقیقاً به این دلیل ایجاد شد که مهمانان جهان های دیگر همیشه طبیعت دوگانه خود را به خاطر بسپارند، که آنها باید بخش حیوانی خود - غرایز بدن خود را کنترل کنند. قسمت بالایی ابوالهول انسان است و قسمت پایین آن حیوان است. ما باید متانت، اراده و آرزوی الهی را توسعه دهیم تا دوباره در باتلاق ماده نیفتیم. به همین دلیل است که بسیاری از روح های ستاره ای در آخرین تجسم خود به شدت با مشکل شراکت جنسی و فروپاشی خانواده مواجه می شوند. ریشه ها را باید در تجسم های گذشته جستجو کرد. یک اشتباه دیگر - افشای زودهنگام اسرار - کارما را در ارتباط با اجرای در حوزه حرفه ای ایجاد می کند. مشکلات مربوط به کار، شغل، انتخاب حرفه و جستجوی دردناک برای خود در این دنیا در اینجا به شدت آشکار می شود. اگر چنین تصویری را مشاهده کردید، به این معنی است که تخلفات گذشته شما با نقض قانون تعادل اطلاعات همراه است. من این را "کارمای پرومته" می نامم. به هر حال، برخی از بیماری های کبدی دقیقا به همین دلیل رخ می دهد. من قبلاً در عمل متوجه این موضوع شده ام. آخرین تجسم یک تند و سریع روح بیگانه است که به فضا باز می گردد. این فرصتی است برای از بین بردن همه کارماهای زمینی در یک زندگی، و این می تواند بسیار دشوار باشد. مثال دیگری می زنم که از زندگینامه نویسنده لوبسنگ رامپا شناخته شده است. او در یکی از کتاب هایش تجسم دردناک خود و آنچه را که مقدم بر انتخابش بوده است، شرح می دهد. یک روز، اخترشناسان بسته به انتخاب شخصی او در یک جهت یا دیگری، گزینه های پسر را برای پیشرفت سرنوشت خود پیش بینی کردند. پسر سخت ترین راه را انتخاب کرد زیرا با مأموریت کمک به بشریت در ارتباط بود، اما به همین دلیل مجبور شد سرگردانی های زیادی، بیماری ها، اسارت ژاپنی ها، از دست دادن جسم فیزیکی خود و انتقال روح خود را به جهان تحمل کند. جسد یک شهروند خارجی به لطف این، جهان کتاب های شگفت انگیز لاما تبتی و ماجراهای او در جهان های ظریف را آموخت. در کتاب های خود، L. Rampa می نویسد که اگر یک فرد سرنوشت سختی داشته باشد، این به معنای آخرین تجسم روی زمین است، زیرا تمام بدهی ها در یک زندگی جمع آوری می شود و موقعیت های سخت کارمایی جایگزین یکدیگر می شوند. در غیر این صورت، بدهی ها قابل بازپرداخت نیستند و باید برای مدت نامحدودی به چرخش در چرخ سامسارا ادامه دهید. بسیاری از کارگران معنوی این راه خاص را برای خداحافظی با کارما انتخاب می کنند، زیرا شانس بعدی ممکن است تنها پس از هزاران سال به دست آید. اگر احساس می کنید که سرنوشت شما خیلی سخت است، اجازه دهید فکر آخرین تجسم شما اشک های شما را خشک کند و اندوه روحی شما را کاهش دهد. در آخرین تجسم، روح های ستاره ای اشتیاق شدید به جهان های بومی خود را تجربه می کنند، در حالی که به آسمان پرستاره نگاه می کنند گریه می کنند و از تنهایی و جدایی از روح های خویشاوند رنج می برند. اگر همه اینها را تجربه می کنید، به این معنی است که روح شما زنده است و حافظه شما در شرف بیدار شدن است. این تجربیات باید برکت داشته باشد و منجر به بیداری معنوی شود. در پایان، همه ما به خانه باز خواهیم گشت، این ندای خالق از عوالم معنوی فضای عمیق است. برای نزدیک‌تر شدن به خانه، باید برای آن تلاش کرد، زیرا همه می‌دانند که آب زیر سنگی که دراز کشیده است، جریان ندارد. هر چه آرمان معنوی ما قوی تر باشد، تغییرات مورد نظر زودتر در زندگی ما رخ می دهد - ملاقات با برادران کیهانی تجسم یافته، بیداری حافظه و آگاهی از ماهیت الهی ما، سرنوشت ما. بسیاری از ما حتی از قدرت عظیم خود برای تغییر جهان آگاه نیستیم. این نیرو در خواب است، اما زمان بیداری فرا رسیده است. نیازی نیست خود را با ناامیدی و پشیمانی تحقیر کنید. فقط همه چیز را همانطور که هست بپذیر و هر چیزی را که روحت را آشفته می کند رها کن. اشتباهات گذشته تجربیاتی هستند که فقط در زمین قابل یادگیری هستند. از این دنیا به خاطر تجربه و ماجراهای زیاد تشکر کنید و به سفر ستاره ای خود ادامه دهید - از سیاره ای به سیاره دیگر، از ستاره ای به ستاره دیگر. دنیاهای خانه ما منتظر ما هستند و آغوش خود را باز کرده اند!