آیا می توان پس از یک رابطه دوست ماند؟ بیایید به عنوان دوستان از هم جدا شویم. افسانه ها و واقعیت. مالکیت را فراموش کنید

مطالعه وجود دارد دوستان متقابل جنسی که زمانی شرکای رمانتیک بودند: آیا اکنون آنها دوستان افلاطونی هستند؟، بر اساس آن دوستی بین شرکای جنسی سابق از نظر کیفی با روابط اولیه افلاطونی متفاوت است و بدتر است. بیایید بفهمیم چه زمانی ارزش حفظ این ارتباط را دارد و چه زمانی بهتر است این ایده را رها کنیم.

در چه شرایطی می توانید دوست بمانید؟

شرکا هیچ احساسی نسبت به یکدیگر ندارند

زمانی که فکر کردن به سابق (یا سابق) زانوهای شما را ضعیف می کند، دوستی غیرممکن است. با این حال، اگر هر بار که نام او را می شنوید دیگر قلب شما به هم نمی بندد، همه چیز می تواند درست شود.

ممکن است این یک روند طولانی و دشوار باشد، اما واقعی است. مهم این است که همه بفهمند که دیگر هیچ احساسی وجود ندارد . یک روانشناس یا زمان می تواند در اینجا کمک کند.

شرکا مجبور به تقاطع در زندگی روزمره هستند

باید به این فکر کنید که چگونه با شریک زندگی خود تعامل کنید تا همه احساس راحتی کنند. علاوه بر این، این نه تنها برای عاشقان سابق، بلکه در مورد افراد اطراف آنها نیز صدق می کند، زیرا آنها نمی توانند ارتباط را قطع کنند.

دوستی اعتماد و حمایت متقابل است. اگر هیچ کس برای این کار آماده نیست، اما به دلایلی مجبور به ادامه ارتباط هستید، حداقل باید تلاش کنید تا در هر جلسه به نزاع های بی پایان و اظهارات طعنه آمیز خطاب به یکدیگر تبدیل نشود.

شرکا در ابتدا بیشتر دوست بودند تا عاشق

در ابتدا هیچ علاقه و عشقی در این اتحادیه وجود نداشت، آینده با هم به صورت سطحی مورد بحث قرار می گرفت یا این موضوع اصلا مطرح نمی شد، اما احترام و درک متقابل همیشه وجود داشت. و، اگرچه چیزی در برنامه خانواده درست نشد، اما شرکا هنوز هم علاقه مند به با هم بودن هستند و به یکدیگر اعتماد دارند. در چنین شرایطی، گذار به یک رابطه کاملاً منطقی به نظر می رسد.

بهترین زمان برای قطع ارتباط چه زمانی است؟

شرکا هیچ وجه مشترکی نداشته اند و هرگز نداشته اند

این اتفاق می افتد که پس از جدایی، نه مرد و نه زن نمی فهمند که چگونه توانستند چندین سال با هم زندگی کنند - آنها کاملاً با یکدیگر غریبه هستند. عاشقان از هم جدا می شوند و در نهایت گذشته را فراموش می کنند.

این گزینه در صورتی امکان پذیر است که افراد هیچ چیز مشترکی نداشته باشند: نه فرزندان، نه تجارت و نه دغدغه های مشترک.

ناتالیا پولتاوا.

وقتی غیر از غیبت منافع مشترک، هیچ هدف یا برنامه ای وجود ندارد و امور مشترکی که نیاز به توجه هر یک از طرفین داشته باشد، دوستی و یا حفظ هر گونه رابطه از طریق زور معنا ندارد.

یکی از شرکا دوستی را فرصتی برای بازگشت رابطه می داند

کسی مطمئن است که همه چیز درست است: می توانید جزئیات صمیمی زندگی جدید خود را به اشتراک بگذارید، در مورد چیزهای کوچک روزمره صحبت کنید و اشتیاق خود را تحسین کنید. دیگری در حالی که دندان هایش را به هم می فشرد وانمود می کند که از شنیدن این همه خوشحال است، اما در واقع امیدوار است که همه چیز به حالت عادی بازگردد. او در توهمات زندگی می کند و منتظر است تا دوستی خیالی شکل بگیرد. و این یک تجربه آسیب زا است که برای یکی جز ناراحتی و برای دیگری درد و ناامیدی ایجاد نمی کند.

یک شریک تأثیر مخربی بر دیگری دارد

شما باید یک بار برای همیشه از یک رابطه سمی خارج شوید. بعید است که آنها به چیز خوبی منجر شوند. و نباید انتظار داشته باشید که بعد از جدایی، چیزی در رفتار یک فرد سمی تغییر کند و دوستی ها با دوستی های عاشقانه بسیار متفاوت باشد.

همه ارتباطات ارزش حفظ کردن ندارند. به عنوان مثال، اگر فردی روانی است و می خواهد به شما آسیب برساند، بهتر است از هرگونه تعامل با او جلوگیری کنید.

لاریسا میلووا، روانشناس خانواده، روان درمانگر رویه ای، روانشناس ژنتیک و تروما درمانگر.

گاهی اوقات پس از جدایی، یکی با تمام وجود تلاش می کند تا دیگری را پس بگیرد: تهدید می کند، سعی می کند آسیب جسمی یا اخلاقی ایجاد کند. اگر از رهبری پیروی کنید، خطر بازگشت به اتحادیه ای آشکارا محکوم به فنا را دارید.

شرکا حتی زمانی که با هم بودند با هم دوست نبودند

اگر اتحاد بر پایه اشتیاق و چیزهایی بود که به مرور زمان محو شدند و هیچ نشانه ای از لحن دوستانه وجود نداشت، پس از جدایی از کجا می آمد؟ شما اوقات خوبی را با هم سپری می کردید، اما همیشه برای حمایت یا مشاوره به افراد دیگر مراجعه می کردید، تجربیات خود را با معشوق سابق خود در میان نمی گذاشتید و به او اعتماد نداشتید. به احتمال زیاد، حتی پس از جدایی، او آخرین فردی است که می خواهید در صورت نیاز به دوستی با او بیایید.

جدایی خیلی دردناک بود

مثلاً به ابتکار یکی اتفاق افتاد و دومی اصلاً نمی خواست آنجا را ترک کند. یا همه چیز در مورد خیانت و خیانت بود. در اینجا صحبت از دوستی دشوار است، حداقل تا زمانی که درد و احساسات منفی فروکش کند. و این ممکن است ماه ها یا حتی سال ها طول بکشد.

واقعیت این است که دوستی مبتنی بر محبت و اعتماد متقابل است. و وقتی مردم از هم جدا می شوند، این وابستگی از بین می رود.

اولگ ایوانف.

چگونه پس از جدایی دوستی را حفظ کنیم؟

  1. کمی استراحت کنید و برای مدتی از برقراری ارتباط دست بکشید تا احساساتتان فروکش کنند.
  2. با خودتان صادق باشید: توهماتی که همه چیز مثل قبل خواهد بود و امیدهایی که محقق نمی شوند، در نهایت ناامیدی بیشتری را به همراه خواهند داشت.
  3. از چیزهایی که شما را به عنوان یک زوج یادآوری می کند اجتناب کنید. و به خصوص معاشقه نکنید.

دوست بودن یا نبودن پس از جدایی انتخاب شماست. اما مواظب باشید در ورطه اشتیاق نیفتید و در درام غیر ضروری شرکت نکنید.

تحقیقات نشان می دهد که عاشقان سابق در ایجاد دوستی بسیار بدتر از دوستانی هستند که هرگز رابطه جنسی نداشته اند. در تلاش برای ایجاد روابط بر اساس افلاطونی جدید، آنها کمتر به یکدیگر اعتماد دارند و می خواهند خوشبختی خود را پیدا کنند. این ده دلیل برای دوستی با سابق خود به احتمال زیاد منجر به ناامیدی متقابل خواهد شد.

1. شما دوستان مشترک دارید

اگر خانواده و دوستان شما می‌خواهند به خاطر آن‌ها روابط دوستانه داشته باشید، در نتیجه به آنها اجازه می‌دهید که مجبور نباشند چه کسی را به جشن تولدتان دعوت کنند، به احتمال زیاد با آنها موافقت خواهید کرد. البته، این یک قدم شریف، حفظ ظاهر هماهنگی کلی است، اما اگر این تنها دلیل باشد، کافی نیست.

اگر نمی‌خواهید همسر سابق خود را ببینید، حق دارید هر دعوتی را رد کنید. و حتی اگر هر از گاهی آماده عبور از مسیر هستید، این بدان معنا نیست که شما موظف به حفظ دوست هستید. ممکن است در ابتدا سخت باشد که با یک آشنای معمولی در یک مهمانی ملاقات کنید در حالی که هنوز احساس می کنید که او بخش مهمی از گذشته شماست. با این حال، زمان کار خود را می کند و تاریخ مشترک شما به تدریج در رویدادها و برخوردهای جدید حل می شود.

2. احساس گناه می کنید

اگر جدایی به ابتکار شما رخ داده است و شریک سابق شما نگران است و بر یک رابطه دوستانه اصرار دارد، پس نمی خواهید با امتناع او درد بیشتری ایجاد کنید. با این حال، تلاش برای ترمیم زخم ها با حضور شما تنها می تواند باعث آسیب بیشتر شود. این به هیچ وجه به فرد عقب مانده کمک نمی کند تا قدرت حرکت به جلو را پیدا کند.

اگر به دلایلی احساس گناه می کنید، فرصتی برای صحبت در مورد آن پیدا کنید و عذرخواهی کنید. با این حال، تبدیل به یک جلیقه ابدی، که از این به بعد موظف به آرامش و حمایت است.

3. احساس تنهایی می کنید

جدایی ها اغلب ما را با یک خلاء درونی مواجه می کنند که پر کردن آن زمان می برد. اگر عصر شنبه احساس تنهایی می کنیم، پس دعوت از یک شریک سابق که او را خیلی خوب می شناسیم برای شام و تماشای یک فیلم با هم ایده جذاب تری نسبت به بیرون رفتن برای ملاقات با تجربیات و آشنایان جدید به نظر می رسد.

با این حال، این می تواند منجر به از سرگیری بی پایان روابطی شود که مدت کوتاهی طول می کشد و دوباره پایان می یابد. خطر این است که شما وارد این موضوع شوید دور باطلکه در نتیجه احساس تنهایی و ناامنی بیشتری به شما دست می دهد، ارزش آرامش موقت یک شب را ندارد.

4. شما می خواهید از زندگی شخصی او آگاه باشید.

ممکن است هنوز برای شما دردناک باشد که به این فکر کنید که سابقتان با شخص دیگری خوشبختی پیدا می کند. با باقی ماندن در یک رابطه دوستانه، این فرصت را برای خود باقی می گذارید تا بر چگونگی پیشرفت زندگی او نظارت کنید. با این حال، تبدیل شدن به یک محرم نه برای شما و نه برای سابقتان سودی نخواهد داشت.

شروع به عاشقانه کردن سابق خود دامی است که نارضایتی از آنچه در حال حاضر داریم را افزایش می دهد.

مطالعه ای که توسط مجله Men's Health روی 3000 نفر انجام شد نشان داد که 85٪ به طور مرتب صفحه معشوق سابق خود را چک می کنند و 17٪ این کار را هفته ای یک بار انجام می دهند. چنین نظارتی تنها باعث افزایش احساس حسادت و اضطراب می شود. اگر برایتان سخت است که بر وسوسه محرمانه بودن در زندگی خصوصی تان غلبه کنید، بهتر است با یکدیگر «دوست» کنید. چه در فضای مجازی و چه در زندگی واقعی.

5. روابط قبلی را ایده آل می کنید.

اگر رابطه جدیدی داریم، اما ما را راضی نمی کند، اغلب شروع به افراط در خاطرات نوستالژیک پیوند قبلی خود می کنیم. شروع عاشقانه کردن معشوق سابق خود بسیار آسان است - بالاخره از این به بعد این شخص بسیار دور است و ما نمی بینیم که زمانی به خاطر آن از هم جدا شده ایم. این تله روانی تنها نارضایتی از آنچه در حال حاضر داریم را افزایش می دهد.

6. امیدوارید که سابقتان تغییر کند.

شاید به دلیل خیانت یا سوء مصرف مشروبات الکلی سابقتان از هم جدا شده باشید، اما فکر می کنید پس از از دست دادن شما، او از آنچه اتفاق افتاده درس خواهد گرفت. با باقی ماندن دوستان، ارتباط خود را حفظ می کنید و امیدوارید که بتوانید تأثیر مثبتی بر او داشته باشید.

در برخی موارد، زمانی که جدایی ابتکار عمل شما بود و شریک زندگی شما آن را نمی خواست، امید به بازیابی رابطه می تواند انگیزه دهنده باشد. در عین حال، اگر سابق شما احساس می کند که تسخیر شما بسیار آسان است، او فقط می تواند آمادگی خود را برای تغییر تقلید کند. چنین دوستی تنها منجر به ناامیدی بیشتر خواهد شد.

7. شما سابق خود را به عنوان یک گزینه پشتیبان می بینید.

ما اغلب، که نمی‌خواهیم آشکارا به خودمان بپذیریم، روابط خود را حفظ می‌کنیم به این امید که اگر کسی بهتر را پیدا نکردیم، بتوانیم به شریک قبلی خود بازگردیم. نیازی به گفتن نیست که این رویکرد غیر صادقانه است. و برای اینکه دری جدید در زندگی شما باز شود، مهم است که در قدیمی را ببندید.

8. سابق شما چاره دیگری برای شما باقی نمی گذارد.

شما نمی‌خواهید دوست بمانید، اما سابقتان همچنان شما را تعقیب می‌کند و احساس می‌کنید حفظ ظاهر یک رابطه راحت‌تر از جلوگیری از حملات است. شما کاملاً حق دارید که همه روابط را قطع کنید، اما در این مورد، قاطع باشید - طرف مقابل باید درک کند که تسلیم باج خواهی نمی شوید، حتی به پلیس مراجعه کنید.

9. او هنوز شما را دوست دارد

در این مورد، گذراندن وقت با هم می تواند برای ما خوشایند باشد - همه ما می خواهیم احساس کنیم که دوستش داریم. با این حال، این امید کاذب به طرف مقابل می دهد. حتی اگر فکر می کنید صادقانه توضیح داده اید که می خواهید دوست بمانید، فرد دوست داشتنیبه امید ادامه خواهد داد اگر متقابلاً جواب ندهید، احتمالاً بهترین کاری که می توانید برای او انجام دهید این است که خودتان را از زندگی او حذف کنید.

10. شما او را دوست دارید

عاشق بودن در حالی که به طور مخفیانه امیدوار هستید که رابطه قدیمی خود را بازگردانید، یکی از قوی ترین انگیزه ها برای دوست ماندن است. و در عین حال یکی از خطرناک ترین.

اگر شخصی تصمیم گرفت رابطه خود را با شما ترک کند، پس بدیهی است که او دلیل خوبی برای این کار داشته است. با تلاش برای احیای یک اتحادیه عشق، فقط درد اضافی برای خود ایجاد می کنید. سعی کنید زمان بیشتری را با دوستانی بگذرانید که برای آنها دوست دارید و شخص مهم. سابق شما یکی از آنها نیست.

آیا ممکن است دوستان باقی بمانند؟

قطعا. اگر هیچ کدام از شما انگیزه‌هایی که در بالا توضیح داده شد را ندارید و دوستی شما تأثیری بر رابطه عاشقانه جدید ندارد. موقعیتی که در آن شما در کنار معشوق جدید و سابق خود به همان اندازه راحت هستید و آنها نیز تنش را تجربه نمی کنند، نشانگر عالی است که می توانید دوست بمانید.

انگیزه های درونی دوستی گاهی اوقات می تواند از ما پنهان شود - روان ما نیات واقعی را پنهان می کند و آنها را به عنوان بی گناه ترین نشان می دهد. بنابراین، وقتی تصمیم می گیرید با سابق خود دوست باشید یا نه، سعی کنید با خودتان صادق باشید.

بنابراین، رابطه از بین رفت، زندگی مشترک به نتیجه نرسید، "در طول سال ها، در طول مسافت ها" دیگر نمی توان با هم راه رفت. باید شروع کنیم زندگی جدید. و برای انجام این کار ابتدا قسمت قبلی را قسمت کنید. دقیق تر با قدیمی. اما فقط خانم های جوان بسیار کمیاب - هدفمند و با اراده - می توانند این کار را به طور کامل انجام دهند. اغلب اوقات، دختران به طور کامل از هم جدا نمی شوند، اما مرد را به عنوان ذخیره کنار می گذارند و او را به همان دسته "قبلی" منتقل می کنند.

علاوه بر این، اصطلاح "سابق" به ما نمی گوید که شخص برای همیشه آنجا را ترک کرده است. این رابطه ادامه دارد و این فقط یک وضعیت جدید است. یک دختر اغلب از چه عبارتی برای توصیف محبوب اخیر خود استفاده می کند که در واقع قبلاً از او جدا شده است؟ این "سبق من" است. لطفا توجه داشته باشید که "مال من" اول است! این خیلی نکته مهمبه عنوان مثال، هیچ کس هرگز در مورد مقداری کفیر تاریخ مصرف گذشته که در سطل زباله انداخته شده است، نمی گوید: "این کفیر سابق من است." اما اگر خراب شده باشد، اما هنوز در یخچال بماند، بدون هیچ شکی، هنوز "مال من" است. و مهم نیست که تاریخ انقضا طولانی شده است. شما به وضوح برای آن برنامه هایی دارید: خوب، شاید بتوانید نوعی ماسک از آن درست کنید...

در مورد افراد بدنام "سابق" نیز همینطور است. برای زنی که به طور طبیعی تمایل به ذخیره سازی دارد، کاملاً طبیعی است که به طور ناخودآگاه از مردی که از بین رفته است انباری ایجاد کند. چه کسی می داند، آیا برای چیز دیگری خوب است؟

برف پارسال برای چی خوبه؟

اوه، "سابق" می تواند برای خیلی چیزها خوب باشد! علاوه بر نیازهای صرفاً خانگی (کوبیدن میخ، جابجایی کابینت)، او می تواند، برای مثال، یک مکالمه عالی باشد که همه چیز را در مورد شما می داند. اینطوری کم کم همان "دوستی با یک سابق" شروع می شود که نه ماهی است و نه مرغ، بلکه فقط یک سردرد است... و سپس رابطه جنسی با یک سابق در افق ظاهر می شود. طرحی ابدی که بدون آن هالیوود نیمی از ملودرام هایش را از دست می داد. و چه، چنین دوستی، هر اتفاقی ممکن است بیفتد...

به طور کلی، سابق شما برای همه چیز خوب است به جز یک چیز: او نمی تواند برای شما یک مرد تمام عیار شود. این یک تقلید از یک رابطه است. نسخه شگفت انگیز "سگ در آخور" - او آن را خودش نمی گیرد و به دیگران نمی دهد.

علاوه بر این، برای برخی از مردان این وضعیت بسیار راحت است. به عنوان مثال، او توجه و ارتباط می خواست - و اکنون او به عنوان یک "سابق" در را می زند. ما با هم دوستیم، نه؟ شما به کمک واقعی از او نیاز داشتید، اما، بیایید بگوییم، او تنبل بود - او بلافاصله به داخل بوته ها رفت، "من چیزی به شما بدهکار نیستم، من یک سابق هستم."

با این حال، اکثر مردان واقعاً از عدم اطمینان خوششان نمی‌آید و با نفرت شدیدی از کلمه «سابق» متنفرند. واقعاً کمی تحقیرکننده است وقتی چنین برچسبی به شما می زنند: معلوم می شود که شما یک جورهایی دست دوم هستید... به همین دلیل است که مردان از کلمه "سابق" بسیار عصبانی می شوند و همه - هر دو آنها که خود و کسانی که مجبور به تحمل حضور «سابق» در زندگی معشوقش هستند، چنین هستند. خوب، در پایان، بیایید عبارت مورد علاقه بدبین ها را به یاد بیاوریم: دوستی کاری است که یک زن و مرد قبل و بعد از رابطه جنسی انجام می دهند. مجموعه ای از مشکلات، و برای چه؟

گذشته را به گذشته تبدیل کنید

پس از یک شور عشقی داغ، دوستی به نوعی غیرممکن است، این بارها ثابت شده است. مردی که در قفسه گذاشته شده اغلب تبدیل به یک چمدان بدون دسته می شود که حمل آن سخت و دور انداختن آن حیف است. در نتیجه، نه یک رابطه عادی وجود دارد و نه فرصتی برای ایجاد یک رابطه با دیگری. بله، و یک نوع دوستی معطر به نظر می رسد ... صادقانه بگویم، این یک وضعیت احمقانه است: به نظر می رسد مرد آنجاست، اما انگار آنجا نیست!

این شکار اصلی است: حضور یک "سابق" در زندگی، حتی گاه به گاه، باعث توهمات کاذب می شود، در ایجاد روابط جدید دخالت می کند و در نهایت، پایان خوبی ندارد. به طور کلی، در اینجا فقط یک راه حل می تواند وجود داشته باشد - گذشته باید به گذشته فرستاده شود، جایی که به آن تعلق دارد. به هر حال، اگر او را همراه خود بکشید و پشت انواع بهانه های دوستی پنهان شوید، انرژی و زمان کافی برای حال و آینده نخواهید داشت.

روانشناسان در مورد "سابق" که از زندگی ناپدید نمی شود چه چیزی می توانند به ما توصیه کنند؟ نکته اصلی، مثل همیشه، تشخیص مشکل و اقدام است. در عین حال، به اندازه کافی عجیب، هرگونه اقدام پر انرژی با هدف جدایی، مانند پیام های متنی غم انگیز "خداحافظ برای همیشه" و تماس های ساعت سه صبح "شماره من را فراموش کنید" توصیه نمی شود. و حتی بیشتر از آن، نباید ساعت‌ها مسابقه طاقت‌فرسا را ​​در حالت «چه کسی از چه کسی فریاد می‌زند» ترتیب دهید.

به اندازه کافی عجیب، همه این تلاش های نمایشی آمیخته با منفی بافی برای رسمی کردن وقفه نهایی، برعکس، تداوم ارتباط را تحریک می کند و حتی بیشتر در باتلاق گذشته فرو می رود.

یک پارادوکس روانشناختی وجود دارد: هر چیزی که احساسات قوی (حتی احساسات منفی) را برمی انگیزد، ما را جذب و درگیر می کند. اما در همین پدیده راه رستگاری نهفته است. برای جدا شدن از چیزی - مهم نیست، با یک مرد، یک خاطره یا یک شی که دور انداختن آن حیف است - باید آن را از دست بدهید تا ارتباط خود را برای شما از دست بدهد. به زبان ساده، دیگر باعث ایجاد احساسات مثبت و منفی نشد.

چگونه می توان به این امر دست یافت؟ دستور العمل های اینجا بیشتر یادآور یک رژیم غذایی سخت است. نکته اصلی این است که از رژیم پیروی کنید و به خود اجازه هیچ چیز غیر ضروری ندهید. نه یک تماس، نه یک پیامک. هنگام تلاش برای تماس های فعال، طرف مقابل یک امتناع مودبانه اما قاطع دریافت می کند. در ابتدا وابستگی عاطفی دشوار خواهد بود. به محض اینکه تمایل به برقراری ارتباط ایجاد شد، باید فوراً به چیز دیگری بروید. یا بهتر است برای کسی ...

و اگر مدتی با رعایت دقیق این رژیم مقاومت کنید، خیلی زود از درون کاملاً آزاد خواهید شد. از جمله از احساس گناه به دلیل این واقعیت که آنها "خیانت به دوستی" کردند. و از بسیاری احساسات منفی دیگر که بار سنگینی از گذشته به نام "سابق" سخاوتمندانه به ما می دهد ...