دزدان دریایی کارائیب 5 بعد از اعتبار. صحنه پس از اعتبار برای دزدان دریایی کارائیب: مردگان قصه نمی گویند. در صحنه پس از ساخت فیلم Dead Men Tell No Tales چه اتفاقی می افتد؟

فیلمی جدید در دنیای سینمایی درباره دزدان دریایی، "دزدان دریایی کارائیب: مردگان قصه نمی گویند" (Pirates of the Caribbean: Dead Men Tell No Tales)، شامل یک صحنه پس از اعتبار است. و او بسیار جالب است. در زیر توضیحات آن آمده استو همچنین معنای آن چیست.

به هر حال مرور کنید.

هشدار، ممکن است اسپویل های اصلی وجود داشته باشد!

در صحنه‌های پس از پخش، با شخصیت‌های شناخته شده، ویل ترنر [اورلاندو بلوم] و الیزابت سوان [کیرا نایتلی] آشنا می‌شویم. بله، بله، این بازیگر به نقش خود به عنوان شاهزاده دزد دریایی بازگشت، البته فقط برای چند دقیقه. پس از برداشته شدن همه نفرین ها، ویل توانست به خانه برگردد و باور کند که بقیه زندگی آرامی در انتظار او با معشوقش است. با این حال، به نظر می رسد نویسندگان با این موضوع موافق نیستند.

ویل و الیزابت در رختخواب می‌خوابند و هیچ چیز باعث دردسر نمی‌شود، اما برخی قدم‌ها برای مدت طولانی آنها را آزار می‌دهد، زیرا مشخص شد که این کاپیتان سابق ویل، دیوی جونز است. صورت).

ترنر که می ترسد و احساس می کند چیزی اشتباه است، از خواب بیدار می شود تا کسی را پیدا نکند. ظاهراً برای او به نظر می رسید - مرد خانواده آینده فکر می کرد ، زیرا چنین خدمت طولانی در کشتی تحت فرمان یکی از ظالمانه ترین دزدان دریایی نمی تواند تأثیری بگذارد. با این حال، دوربین پایین می آید و یک گودال کوچک با پوسته ها و دیگر موضوعات دریایی به ما نشان داده می شود.


پس از چنین صحنه‌ای، نمی‌توانید تعجب نکنید: آیا واقعاً دنبال ادامه این سری فیلم‌های فوق‌العاده برای کل خانواده هستیم؟ خوب، کاملاً ممکن است. با قضاوت در صحنه، دیوی جونز برای ترنر بازخواهد گشت و قسمت بعدی شامل نجات او با دریایی از جلوه های ویژه و معاشقه بین اسپارو و جوجه ویل خواهد بود. درست است، معلوم نیست چرا، اگر این فیلم چنین پایان خوشی دارد.

به هر حال، این سوال نیز مطرح می شود: چرا نفرین دیوی جونز از بین نرفت؟
همانطور که به یاد داریم، دیوی، زمانی که هنوز یک دزد دریایی معمولی بود، دیوانه وار عاشق حامی ملوانان - الهه کالیپسو شد. و او احساسات او را متقابل کرد. الهه به معشوق خود دستور داد تا ارواح مردگان را به دنیای دیگر منتقل کند و به دزد دریایی و خدمه اش جاودانگی اعطا کرد، به شرطی که هر 10 سال یک بار بتوانند به زمین بروند. اما یک روز، پس از گذشت زمان، کالیپسو به جونز خیانت کرد و در جلسه حاضر نشد، سپس انتقال ارواح را متوقف کرد و برای انتقام، او را به اولین اتحاد بارون های دزدان دریایی که با آنها ملاقات کردند، سپرد که الهه را دستگیر کردند و زندانی کردند. او در بدن یک زن معمولی در نتیجه، دیوی قلب خود را برید و آن را در یک سینه زندانی کرد و بدین ترتیب تبدیل به کاپیتان جاودانه هلندی پرنده شد. با این حال، او نمی دانست که کالیپسو او را نفرین کرده است و طلسم زندگی ابدی علیه کاپیتان و خدمه اش تبدیل شده است و آنها را به چیزی بین موجودات دریایی و مردم تبدیل می کند. بر این اساس، می توان فرض کرد که سه گانه نتوانست با جادوی خدای دیگری کنار بیاید، بنابراین جونز در کسوت یک ماهی مرکب باقی ماند. یا شاید همش به خاطر قلبی بود که برید و توی سینه انداخت. در هر صورت او همچنان نفرین شده و ظاهرا می تواند تیم جدیدی را جذب کند. اگر نظریات خود را دارید در نظرات بنویسید.

تماشای صحنه (فیلم):

آنها ما را می ترسانند، اما ما نمی ترسیم. آنها ما را می خندانند، اما ما خنده دار نیستیم. سرگرم می شویم، اما خمیازه می کشیم. کارگردان فیلم می گیرد، بیننده تماشا می کند. بعد از تماشای پنجمین فیلم درباره فیلی باسترها، "دزدان دریایی کارائیب: مردگان قصه نمی گویند"، غم انگیز می شود. حتی این نام انسان‌ها را غمگین می‌کند، آیا می‌توانند چیزی جالب‌تر از «مردگان نمی‌کنند... عرق نمی‌کنند؟» بیاورند؟ جمعه ها نمیری؟ ادکلن نمی نوشی؟» همان دریای کارائیب، همان مناظر زیبای دریا. یک بار دیگر لازم است که برخی از افراد فقیر را افسون کنیم، دوباره جک اسپارو توسط دشمنان متعددش تعقیب می شود، که تلاش می کنند دزد دریایی شاد را به روش های مختلف به دنیای بعدی بفرستند. یک خط عشق به طور تصادفی شکل می گیرد، مک گافین دیگری نامگذاری می شود که بدون آن خیر نمی تواند بر شر غلبه کند. و بنا به دلایلی مرز بین نیروهای روشنایی و تاریکی زیر نور خورشید کورکننده کارائیب چنان نامشخص است که نمی توانید بفهمید که قاضی مفتخر بریتانیایی قرار است یک بار دیگر چه کسی را به دار آویزد، گردن بزند، تیراندازی کند: یک ساحره دزد، یک کلاهبردار یا یک مست بی ضرر غرور، سوسو زدن، پریدن، سالتو، تیراندازی، اما بی معنی. همه اینها را می توان با بریدن خوک ها مقایسه کرد: جیغ زیاد، پشم کافی نیست. نه یک دستگاه اصلی داستان، نه یک شخصیت جالب، همه چیز از قبل وجود داشت، همه چیز از قبل فرسوده شده بود، در چهار فیلم قبلی این مجموعه. عجیب است، به نظر می رسد که فقط پنجمین فیلم است، و دو فیلم اول حداقل تأثیر بسیار خوبی بر جای گذاشته اند. در عین حال ژانر اکشن کمدی فرصت های زیادی را برای تولید یک محصول سینمایی باکیفیت فراهم می کند. بنابراین تمام شکایت ها از نویسندگان فیلم است. یک اکشن کمدی نه تنها بر اساس یک طرح قوی، دیالوگ‌ها، طرح‌ها و گگ‌ها نقش مهمی دارند. اینجا در پنجمین «دزدان دریایی» یک شکست کامل است. شخصیت ها به طور دوره ای سعی می کنند شوخی کنند، اما طنز آنقدر اجباری است که شما از جانی دپ باشکوه شرمنده می شوید. بهترین قسمت کمدی - دیالوگ روی داربست - به سختی نمره C می گیرد. بخشی از تقصیر نیز متوجه نویسندگان متن روسی است. همان جناس ساده در مورد الاغ و نجوم می تواند به نحوی برای اجاره ما مناسب باشد. موفقیت فیلم اول تا حد زیادی مدیون نقش انتخاب شده برای ستاره اصلی فیلم است: دپ یک دلقک دزد دریایی فوق العاده بود. اما در فیلم پنجم نویسندگان کاملا خسته شده بودند. آنها باید برای کمک به جکی چان مراجعه کنند. و بنابراین - در یک فیلم دو ساعته فقط یک عدد قابل تشویق است، وقتی گیوتین با اسپارو بسته شده به آن تبدیل به تاب می شود. بقیه زمان ها، شخصیت جانی دپ با راه رفتن پنگوئنی راه می رود و خط چشمش را بالا می زند. او با اکراه خود را احمق می کند تا «از شر آن خلاص شود». گرافیک کامپیوتری در سطح مناسبی است، اپراتور ماهر است، همانطور که در یک فیلم پرفروش باید باشد. اما این به وضوح کافی نیست. شکست آنقدر آشکار است که شما با وحشت منتظر ششمین فیلم درباره کارهای روزمره برادران فیلیباستر هستید. و این که حتما ادامه خواهد داشت به گونه ای برای بیننده روشن می شود که میل به تماشای «دزدان دریایی» شماره 6 به کلی از بین می رود. به ما هشدار داده شد که بعد از تیتراژ پایانی یک صحنه دیگر وجود خواهد داشت. حدود هفت دقیقه بی‌پایان، مثل جنگ ستارگان، ردیف‌هایی از نامه‌ها، با حوصله‌ای نشستم، به آهنگی شادی آور گوش می‌دادم تا چیزی را که کاملاً واضح نیست ببینم. آنها گاهی اوقات برمی گردند. آیا این یک نوع روابط عمومی است؟ ایده ای با کیفیتی مشابه فیلمنامه اصلی فیلم. بنابراین سیرک رفت. و همراه با او دلقک های خنده دار و واقعا شیطانی هستند. فقط جانی دپ خسته بی پایان باقی ماند. بیخود نیست که او بیشتر و بیشتر از "دزدان دریایی" تا "دزدان دریایی" می نوشد.

فرنچایز، او بازگشت غافلگیرکننده شخصیت اصلی در دزدان دریایی 6 را اعلام می کند. این برای بیننده کمی گیج کننده است و اطلاعات زیادی را به یکباره ارائه می دهد، بنابراین بیایید این موضوع را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم. این فرنچایز سنت قوی در نمایش صحنه ها بعد از تیتراژ دارد:

"نفرین مروارید سیاه" نشان داد که چگونه یک میمون جاودانه می شود. «سینه مرد مرده» سرنوشت سگی را در جزیره وحشی ها نشان داد. At World's End ده سال به جلو می پرد تا ویل ترنر را در حال بازگشت به خانه پس از سفر ده ساله هلندی پرنده نشان دهد. و Stranger Tides با بازگرداندن عروسک وودو به آنجلیکا توسط جک به پایان رسید. همه آن فیلم‌ها کمی سرگرم‌کننده بودند و احساسات زیادی داشتند، اما اکنون دیزنی اساساً صفحه مارول را برمی‌گرداند و به وضوح روایت را برای آینده تنظیم می‌کند.

بیشتر در مورد موضوع:

از آنجایی که Dead Men Tell No Tales موضوع را به پایان می رساند، بسیار شبیه یک داستان قطعی به نظر می رسد. جک اسپارو، هنری ترنر و کارینا اسمیت (که اکنون با نام باربوسا شناخته می‌شود) موفق می‌شوند سه‌جانبه پوزیدون را نابود کنند، نفرین ویل را که او را به "هلندی" محدود کرده بود، برمی‌دارند و به خانه بازمی‌گردند، جایی که ملوان کارکشته اورلاندو بلوم سرانجام با الیزابت سوان (کیرا نایتلی) متحد می‌شود. . این یک پایان رضایت‌بخش و شاد است که می‌تواند بسیاری از رشته‌های شکسته سه‌گانه اصلی (از جمله صحنه پس از اعتبارسنجی در پایان جهان) را گره بزند. اگر دزدان دریایی کارائیب می خواستند در اینجا به پایان برسند، این یک توقف داستانی مشروع خواهد بود. آنها حتی از باربوسا، بهترین پسر "خوب" سریال خواستند که برای نجات دخترش خود را فدا کند و به هیپ ترین شخصیت داستان پایان دهد و به آن حس بسته شدن بدهد.

با این حال، همانطور که صحنه پس از اعتبار نشان می دهد، همه چیز آنقدر که به نظر می رسد گلگون نیست.

در صحنه پس از اعتبار در فیلم Dead Men Tell No Tales چه اتفاقی می افتد؟

در این صحنه ویل و الیزابت را می بینیم که با آرامش در تخت خود می خوابند. ناگهان شخصی وارد اتاق می شود. صدای قدم های بلندش را می شنویم، سایه اش را می بینیم و وقتی دست پنجه اش را برای حمله بلند می کند، شک نداریم - این دیوی جونز است. سپس ویل بیدار می شود، اما هیچ کس آنجا نیست. او فکر می کند که این فقط یک رویا است. با این حال، هنگامی که او دوباره به خواب می رود، دوربین یک گودال و پوسته را به ما نشان می دهد.

اتفاقاً قبل از اینکه فراموش کنیم. در حال حاضر منابع زیادی در اینترنت وجود ندارد که تجزیه و تحلیل معناداری در مورد فیلم ها و سریال های تلویزیونی ارائه دهد. از جمله آنها کانال تلگرامی @SciFiNews است که نویسندگان آن مفیدترین مطالب تحلیلی را می نویسند - تحلیل ها و نظریه های طرفداران، تفسیر صحنه های پس از اعتبار، و همچنین رازهای امتیازات بمب، مانند فیلم ها. مارولو " بازی تاج و تخت" مشترک شوید تا بعداً مجبور به جستجو نباشید - @SciFiNews. با این حال، برگردیم به موضوع خود ...

بیشتر در مورد موضوع:

اما در این صحنه ابهامی وجود دارد، احتمالاً به این دلیل که در حال حاضر مشخص نیست که آیا Pirates 6 ظاهر خواهد شد یا خیر. بستگی به عملکرد باکس آفیس Dead Men Tell No Tales دارد. اما، با فرض اینکه همه چیز طبق برنامه پیش می رود، می توانیم روی یک چیز مهم توافق کنیم: دیوی جونز بازگشته است. از این گذشته، به نظر بسیار هیجان انگیز است زیرا قرار است شخصیت مرده باشد. ماجراجویی بعدی جک چه وحشت هایی را به همراه خواهد داشت؟

دیوی جونز چگونه بازگشت؟

اول، تاریخچه مختصری از وجود دیوی جونز در جهان دزدان دریایی. در ابتدا او یک دزد دریایی معمولی است. جونز سپس روح خود را فروخت تا کاپیتان جاودانه هلندی پرنده شود. این بدان معنی بود که او می توانست برای همیشه دریاها را بپیماید، که مستلزم انتقال مردگان به زندگی پس از مرگ بود، و فقط هر ده سال یک بار اجازه داشت یک روز در زمین مرخصی داشته باشد. طبق قوانین، تنها راه برای رهایی از نفرین، ضربه زدن به قلب حذف شده اوست، در این مرحله او کاپیتان جدید خواهد شد. یک داستان جونز وجود دارد که شامل عشق نافرجام به جادوگر فریبنده کالیپسو است، اما این داستان کاملا گیج کننده است. در این مرحله چندین خط داستانی غیر ضروری در فرنچایز وجود دارد، بنابراین از آن یکی می گذریم.

در این فیلم ها، جونز قراردادی را برای دریافت مروارید سیاه در ازای روح خود انجام داد. بنابراین، در طول دو فیلم، او سعی می کند کاپیتان گریزان را ردیابی کند و جایزه خود را بگیرد. باز هم، زمانی که شرکت بازرگانی هند شرقی وارد داستان می شود و اکثر قهرمانان ما به یکدیگر خیانت می کنند، کمی گیج کننده است، اما در نهایت جک تصمیم می گیرد که «هلندی» و جاودانگی ناشی از آن را می خواهد. با این حال، پس از مجروح شدن ویل در طول نبرد اوج، او در عوض به ترنر اجازه می دهد تا به قلبش ضربه بزند و کاپیتان شود و جونز را که در یک گرداب غول پیکر گرفتار شده است، بکشد.

جونز دو بار مرده است، اما او بازگشته است و توضیح این موضوع کاملاً روشن نیست. به طور ضمنی گفته می شود که از آنجایی که ویل دیگر کاپیتان هلندی نیست، قدرت به سلف او بازگشته است، که به نظر نمی رسد جونز را خوشحال کند. با این حال، اگر Trident of Poseidon به ویل نفرین کند، همین کار را با دیگران انجام می دهد، به این معنی که در واقع هیچ کس با کشتی هلندی حرکت نمی کند و هیچ کس مرده را تا مکان نهایی خود همراهی نمی کند. ممکن است جونز زنده شده باشد و برای قدرتی بالاتر کار می کند - شاید هادس یا خود پوزیدون. این ایجاد برخی از بسیار فرصت های جالببرای "دزدان دریایی 6".

پسر ویل ترنر و الیزابت سوان (پس از ازدواج ترنر) بزرگ می شود و سعی می کند پدرش را که برای همیشه در خدمه هلندی پرنده ثبت نام کرده است، از نفرین نجات دهد. اما این دختر مرموز که در فیلم ظاهر شده کیست؟ و وقتی جک اسپارو به او نیاز دارید کجاست؟

پسری 10 ساله سوار بر قایق وسط دریای پهناور است. طنابی را با سنگ به خود می بندد و به پرتگاه می پرد. در حین شیرجه، او خود را در عرشه بالایی هلندی پرنده می بیند که درست در همان لحظه به سطح شناور می شود. پسر به ویل ترنر شهادت می دهد و او ظاهر می شود. معلوم می شود که پسر هنری ترنر، پسر ویل و الیزابت سوان است. او به پدرش قول می‌دهد که او را از کشتی بیرون بیاورد و به او می‌گوید که این غیرممکن است و هنری باید برود، زیرا ماندن در اینجا خطرناک است. هنری می گوید که با کمک سه گانه پوزیدون امکان پذیر است، که ویل، که قبلاً با صدف ها رشد کرده است، می گوید که نیازی به اعتقاد به افسانه ها نیست. هلندی زیر آب می رود. پسر در نهایت گفت که می خواهد جک اسپارو را پیدا کند تا بتواند به او کمک کند، پسر با شنا به سمت قایق می رود.

9 سال دیگر می گذرد. هنری که هنوز جک را پیدا نکرده است، به عنوان یک ملوان در یک کشتی جنگی انگلیسی در حال شکار دزدان دریایی است. کشتی با شروع به تعقیب یکی از آنها، به شکاف عجیبی در صخره ها نزدیک می شود. هنری روی پل کاپیتان می ریزد و از او می خواهد که وارد مثلث مرد مرده نشود، با این استدلال که او در شایعات و افسانه های دزدان دریایی متخصص است. او را مورد تمسخر قرار می دهند و به دلیل نافرمانی اش، آستین های لباسش را پاره می کنند و او را در قفسی می گذارند. کشتی کشتی دزدان دریایی را در شکافی دنبال می کند. پیدا کردن زباله های شناور کشتی دزدان دریایی، انگلیسی ها مورد حمله ارواح ملوانان قرار می گیرند و به طرز وحشیانه ای سلاخی می شوند. کاپیتان ارواح به انبار می رود. هنری، ترسیده، چندین پوستر تحت تعقیب را برای جک می‌اندازد که او با خود حمل می‌کند. کاپیتان آگهی ها را می بیند و از هنری می پرسد که آیا به دنبال جک اسپارو می گردد یا خیر. او پس از دریافت پاسخ مثبت، به هنری می‌گوید که نگران زندگی خود نباشد، زیرا او همیشه یک نفر از خدمه را زنده می‌گذارد تا بتواند از وحشتی که متحمل شده است به همه بگوید و می‌گوید وقتی هنری جک را پیدا کرد، اجازه دهید به او بگوید. که کاپیتان سالازار زودتر یا دیر آزاد می شود و سپس به دنبال جک و قطب نماش می آید.

در شهری در خشکی، دختری که متهم به جادوگری است اما ادعا می کند چیزی بیش از یک دانشمند نیست، از دست سربازان انگلیسی که قصد دستگیری او را دارند می گریزد. همزمان درهای بانک در میدان باز شده و گاوصندوق بزرگی به مردم نشان داده می شود. بانکدار از قابل اعتماد بودن گاوصندوق برای مردم صحبت می کند و به عنوان مدرکی مبنی بر اینکه تمام اشیای قیمتی موجود در آن کاملاً ایمن هستند، آن را باز می کند. جک اسپارو مست در گاوصندوق طلا با همسر فرماندار می خوابد. در این سردرگمی، تیم جک سعی می‌کند گاوصندوق را با اسب‌ها از دیوار پشتی بانک بکشد، اما از آنجایی که معلوم شد دیوار از پایه محکم‌تر است، کل ساختمان بانک را همراه با گاوصندوق در خیابان‌ها می‌کشند. طلا از گاوصندوق باز شروع به سقوط می کند. سربازان همزمان جک، دختر دانشمند و بانک را تعقیب می کنند. با این حال، دزدان دریایی و جک موفق می شوند با از بین بردن دروازه اصلی همراه با بانک، با موفقیت فرار کنند. دختر نیز به سلامت از تعقیب و گریز فرار می کند.

گاوصندوق که توسط دزدان بیرون آورده شده است، معلوم می شود که در راه خالی می شود. خدمه جک او را رها می کنند و می گویند که او یک شکست خورده است و باربوسا در حال حاضر 10 کشتی گنج دارد و آنها حتی یک کشتی هم ندارند. جک می گوید وجود دارد، و نشان می دهد که مروارید سیاه در یک بطری محصور شده است. با این حال، این تیم را متوقف نمی کند.

هنری در بیمارستان این شهر به سر می برد و تنها بازمانده کشتی خود بود که برای نجات او حرکت کرد. به دلیل پاره شدن کت و شلوار - نشانه یک خائن، او را به تخت بیمارستان زنجیر می کنند و نزدیک است که او را ببندند. دختر دانشمند که لباس پرستاری به تن دارد، یواشکی وارد می شود و می گوید که شجاعت او را تحسین می کند. آنها در مورد سه گانه صحبت می کنند و دختر کتابی از اسحاق نیوتن را که با خود حمل می کند نشان می دهد. روی جلد آن یک نگین قرمز بزرگ و نمودار ستارگان است. اما او به عنوان یک دانشمند به ارواح اعتقادی ندارد. نگهبانان ظاهر شدند و او را گرفتند، اما در حالی که او در حال دویدن بود، هنری موفق شد غل و زنجیر را باز کند و فرار کند.

جک اسپارو که بدون تیم و پول مانده است، به میخانه ای می رود و قطب نما شانس خود را با یک بطری رم عوض می کند. از آنجایی که جک کنترل قطب نما را از دست داده است، صخره های اطراف کشتی ارواح سالازار فرو می ریزند و به او توانایی شنا کردن در هر نقطه را می دهند. هنگام خروج از میخانه، جک توسط بریتانیایی ها دستگیر می شود.

هنری وارد زندان می شود و با جک صحبت می کند. او ناامید است، زیرا انتظار داشت یک کاپیتان دزد دریایی افسانه ای را ببیند، اما یک مست و فریبکار را دید که چندان علاقه ای به نجات قهرمانانه ویل نداشت. یک دختر دانشمند، در حالی که در یک ماه قرمز در سلول است، این فرصت را پیدا می کند تا کتیبه های مخفی یک کتاب را بخواند که به جزیره خاصی اشاره می کند.

باربوسا متوجه می شود که چندین کشتی او توسط سالازار غرق شده اند. او می رود تا با جادوگر واقعی دریا - شانس مشورت کند، و او قطب نما جک را به او می دهد و می گوید که او منابع خود را در مورد چگونگی جستجوی اشیا دارد.

جک و دختر به اعدام برده می شوند. به جک حق انتخاب می دهند که آویزان شود، تیراندازی کند یا یک چیز جدید فرانسوی - گیوتین. او گیوتین را انتخاب می کند، بدون اینکه بداند چیست، اما وقتی آن را می بیند، واقعاً می خواهد نظرش را تغییر دهد. دختر که خود را زیر چوبه دار با طناب دار به گردن می بیند، خود را کارینا اسمیت معرفی می کند و شروع به سخنرانی می کند. او و جک شروع به بحث می کنند. هنری با طناب از برج ناقوس می پرد، اما از کنار محل های اعدام می گذرد. در حالی که همه می خندند، دزدان دریایی خدمه جک، که هنری برای کمک آنها پول پرداخت کرده، شروع به شلیک یک توپ می کنند و اسپارو و کارینا را آزاد می کنند. با این حال، آنها تقریبا بلافاصله کارینا و هنری را به دکل کشتی فرو ریخته خود (مرغ دریایی در حال مرگ) می بندند. اسپارو دوباره کاپیتان می شود. کارینا موفق می شود آنها را متقاعد کند که گره آنها را باز کنند و مسیری را که او ترسیم کرده است دنبال کنند.

باربوسا سالازار را پیدا می‌کند و به او پیشنهاد معامله می‌دهد، تقریباً بدون اینکه خدمه‌اش را از دست بدهد. او قول می دهد سالازار را به جک بیاورد. در این میان دولت انگلیس به کمک کتیبه های به جا مانده از کارینا بر روی دیوار سلول و با استفاده از دانش جادوگر دریا، مسیر جک را محاسبه کرده و با اعزام کشتی نیز تعقیب را آغاز می کند.

سالازار به باربوسا می گوید که او یک دزد دریایی نیست، بلکه یک کاپیتان اسپانیایی است که ده ها کشتی دزدان دریایی را نابود کرده است. در آخرین نبرد که دزدان دریایی علیه او متحد شدند، همه آنها را شکست داد، اما فقط جک اسپارو کشتی سالازار را با فریب وارد مثلث مرد مرده کرد و خودش با کمک طناب ها و دور برگردان از سقوط در آن جلوگیری کرد. کشتی سالازار منفجر شد و به صخره ها برخورد کرد و خدمه، کاپیتان و کشتی به ارواح تبدیل شدند و حالا فقط مرگ اسپارو تشنگی آنها را برای انتقام سیراب می کند. در حین صحبت از کشتی جک سبقت می گیرند. جک، هنری و کارینا با دیدن این که سوار شدن را نمی توان اجتناب کرد، سوار قایق می شوند و تا نزدیکترین جزیره پارو می زنند. سالازار آنها را تعقیب می‌کند و کوسه‌های ارواح را روی آنها رها می‌کند. این سه نفر موفق می شوند از دست ارواح فرار کنند و سریعتر از آنها به جزیره برسند و یکی از کوسه ها را به زوبین ببرند و از آن به عنوان تقویت کننده استفاده کنند. ارواح اجازه ورود به خشکی را ندارند، اما سالازار قول می دهد که به جک اجازه ندهد جزیره را ترک کند.

این سه نفر به اعماق جزیره می روند. باربوسا سالازار را متقاعد می کند که دوباره کشتار تیم باربوسا را ​​آغاز کرده بود که می تواند جک را بگیرد. به او اجازه می دهد به جزیره برود. کارینا و سپس هنری و جک در تله می افتند. معلوم می شود که هاگ به همراه خدمه و خانواده اش، دزد دریایی دیگری که اسپارو به او پول بدهکار است، در جزیره ساکن شده است. و حالا هاگ قرار است جک را با خواهرش ازدواج کند، یک زن چاق ترسناک با گال و دو فرزند. جک با ظاهر شدن باربوسا از عروسی نجات می یابد.

باربوسا نقشه ای دارد - همراه با اسپارو، سه گانه را پیدا کنید. آنها با استفاده از شمشیر ریش سیاه، موفق می شوند مروارید سیاه را افسون کنند و از کشتی ارواح در آن سوی جزیره فرار کنند. در این زمان، مرغ دریایی در حال مرگ که بدون جک مانده بود، توسط بریتانیایی ها سوار می شود که در حال تعقیب جک هستند.

"مروارید سیاه" در مسیری که کارینا گذاشته به حرکت خود ادامه می دهد. باربوسا کارینا را به عنوان دخترش می شناسد که در کودکی او را در دروازه یتیم خانه رها کرده است. اما او این را به او اعتراف نمی کند، شرمنده از ذات خود. جک، به نوبه خود به دکل بسته شده است، او نیز متوجه شده است که چه چیزی است، سعی می کند باربوسا را ​​باج خواهی کند، اما میمون باربوسا او را با یک پارچه کهنه می بندد.

دزدان دریایی خدمه جک از کشتی انگلیسی فرار می کنند که تقریباً مروارید را پشت سر گذاشته است. بریتانیایی ها در حال آماده شدن برای نبرد سوار شدن به هواپیما هستند، اما سالازار که ظاهر می شود، با آنها برخورد می کند. سپس به مروارید حمله می کند. نبردی حماسی در جریان است و دزدان دریایی جک به آن ملحق می شوند. هم سالازار و هم مجسمه بزرگ کشتی ارواح دنبال جک می دوند. در آخرین لحظه، کارینا کشتی را به جزیره ای ناشناخته می آورد، جایی که ستاره ها به آن اشاره می کردند. سالازار در آخرین لحظه موفق می شود هنری را بگیرد و با کشتی او حرکت کند.

جک، کارینا و باربوسا در جزیره فرود می آیند. آنها خرده ای را که روی جلد کتاب نیوتن بود داخل یکی از جواهرات بزرگ می کنند و آب در مقابل آنها باز می شود و راه را برای سه گانه پوزئیدون باز می کند. جک و کارینا سقوط می کنند. آنها سه گانه را می بینند، اما سالازار به آنها حمله می کند که جسد هنری را در اختیار گرفته است. او سه گانه را تصاحب می کند و از شر بدن هنری خلاص می شود و با کمک آن شروع به تمسخر وحشیانه جک می کند. سالازار در نهایت با چاقو سه گانه را به جک می زند. با این حال، او اهمیتی نمی دهد، زیرا سه گانه در کتاب نیوتن قرار گرفت، که جک آن را در آغوش خود گذاشت. هنری که به خود می آید، سه گانه را می شکند و در نتیجه قدرت دریاها را آزاد می کند و همه نفرین ها را از بین می برد. سالازار و تیمش به افراد عادی تبدیل می شوند. با این حال، شادی آنها کوتاه مدت است - گذرگاه آب شروع به باریک شدن می کند. سپس باربوسا سوار بر لنگر مروارید سیاه، که در امتداد لبه شکاف آب شناور است، ظاهر می شود. جک، هنری و کارینا موفق می شوند به آن بچسبند و از لنگر بالا بروند، اما سالازار و چند نفر از تیمش نیز این کار را انجام می دهند. باربوسا که به کارینا اعتراف کرد که پدرش است، با شمشیر روی سالازار می‌پرد، او و اعضای تیمش را از لنگر می‌اندازد و خودش در پرتگاه بسته می‌شود و می‌میرد.

جک، کارینا و هنری نجات می یابند، اما کارینا از جدایی از پدرش ناراحت است. اکنون او دیگر کارینا اسمیت نیست، بلکه کارینا باربوسا است و با افتخار نام خانوادگی خود را دارد.

هنری و کارینا به ساحل می روند، جایی که خانه هنری در آن قرار دارد. آن‌ها در امتداد ساحل قدم می‌زنند و هنری سعی می‌کند کارینا را ببوسد که به همین دلیل به صورتش مشت می‌شود. با این حال، در تلاش دوم او موفق می شود. هلندی پرنده به ساحل نزدیک می شود. ویل ترنر در کسوت معمولی خود زنده و زنده از آن فرود می آید فرد سالم. الیزابت ترنر (نام دخترانه سوان) با عجله به سمت او می رود. هر چهار نفر خوشحال هستند.

جک لقب کاپیتان مروارید سیاه را از هر دو خدمه - خود و باربوسا - و حتی از میمون اهلی که قطب نما را به او می دهد، می پذیرد. او می گوید که اکنون آنها رویای خود را دنبال خواهند کرد - و به جایی می رود که فلش نشان می دهد.

در صحنه بعد از اعتبار، ویل و الیزابت با آرامش در تخت خود می خوابند. در باز می شود و سیلوئت دیوی جونز، کاپیتان هلندی پرنده، در در ظاهر می شود. ویل با وحشت از خواب بیدار می شود، اما هیچ کس آنجا نیست. فکر می کند خواب است و دوباره می خوابد، اما چند صدف دریایی و لجن در کنار تخت دیده می شود.