فیلیپ چهارم خوش تیپ فیلیپ چهارم خوش تیپ: ابوالهول خاموش فرانسه سالهای زندگی فیلیپ چهارم خوش تیپ

فیلیپ چهارم زیبا (1268-1314)، پادشاه فرانسه از سال 1285

دوران سلطنت پادشاه فیلیپ چهارم خوش تیپ فرانسه احساسی دوسوگرا را در بین مورخان برمی انگیزد: او خوش تیپ، تحصیلکرده، باهوش بود، اما به افرادی که در اطرافش بودند که شایسته او نبودند اعتماد داشت. او مرتکب اقداماتی شد که در خور محکومیت و پشیمانی بود، به ویژه او حکم شوالیه های معبد را شکست داد. در همان زمان، تحت او، پادشاهی به طور قابل توجهی گسترش یافت، سرزمین های جدیدی از جمله لیون به دست آورد و کلیسا بیش از پاپ از او اطاعت کرد. در زمان او، دادگاه ها گسترش یافت، قدرت فئودال ها کاهش یافت و سلطنت تقویت شد.

او در شهر شکار باستانی فونتنبلو در 55 کیلومتری جنوب شرقی پاریس به دنیا آمد. پدرش فیلیپ سوم پادشاه فرانسه و مادرش ایزابلا آراگون دختر پادشاه آراگون و کنت بارسلون نام داشت. فیلیپ بلافاصله پس از مرگ پدرش در سن 17 سالگی بر تخت فرانسه نشست و شروع به حل و فصل مسائل ارث سیسیلی و آراگونی کرد.

برادر کوچکترش، چارلز والوا، می خواست پادشاه آراگون یا سیسیل شود. او حق این کار را داشت. و کمک خواست. اما شاه فیلیپ قصدی برای ایجاد رقبا نداشت. او به کارل برای اهداف دیگر نیاز داشت. او تمام اقدامات نظامی علیه سیسیل و آراگون را متوقف کرد و اوضاع را به گونه ای تغییر داد که چارلز بدون هیچ چیز باقی نماند. آیا به او حسادت می‌کردید و از افزایش نفوذ می‌ترسیدید؟ به احتمال زیاد اینطور است. فیلیپ برای بستگان نزدیک خود تلاش زیادی نکرد. خود چارلز بعداً به تلخی در مورد خود صحبت کرد: "من پسر پادشاه (فیلیپ سوم)، برادر شاه (فیلیپ چهارم)، عموی سه پادشاه (لوئیس دهم، فیلیپ پنجم، چارلز چهارم) هستم، پدر پادشاه (فیلیپ ششم)، اما نه خود پادشاه.

فیلیپ پس از خلاص شدن از ادعاهای برادرش، دوک نشین گین در جنوب شرقی فرانسه را که متعلق به پادشاه انگلیسی ادوارد اول لانگگز بود، تصاحب کرد. برنامه تلویزیونی عالی برای امروز و برنامه تلویزیونی برای کل هفته او او را برای حل و فصل انواع دعاوی به دادگاه احضار کرد، اما به دلیل شرکت در جنگ علیه اسکاتلند حاضر نشد. سپس فیلیپ دوک نشین را اشغال کرد و ادوارد را مجبور کرد که خود را به عنوان یک دست نشانده بشناسد و سپس برای فتح قلمرو فلاندر رفت. و پادشاهی خود را فتح کرد و گسترش داد. درست است، شهرهایی شورش کردند که جمعیت آنها نمی خواستند او را به عنوان پادشاه داشته باشند. اما در سال 1305 فلاندر سرانجام فرانسوی شد.

فیلیپ چهارم می توانست مناطق دیگر را فتح کند، اما خزانه با سرعت باورنکردنی در حال خالی شدن بود. مشاوران به او منبع درآمدی نشان دادند - صادرات طلا و نقره از قلمرو فرانسه را که کلیسای فرانسوی برای پاپ جمع آوری کرد متوقف کند. طلا و نقره باید متعلق به فرانسوی ها باشد. و فیلیپ چهارم اولین مجمع عمومی املاک را تشکیل داد - جلسه ای از نمایندگان طبقات مختلف، که در آن وضعیت را توضیح داد و از حمایت کامل حاضران از جمله روحانیون برخوردار شد. طلا و نقره در فرانسه باقی ماند. اما باز هم کافی نبود. و پادشاه، پس از گوش دادن به مشاوران خود، تصمیم گرفت خزانه شوالیه های صلیبی را که از آنها مبالغ قابل توجهی وام گرفته بود، "چنگال" کند. به او اطلاع دادند که رهبری دستور در حال تدارک توطئه ای علیه شاه است. همین برای شروع قتل عام کافی بود.

در اکتبر 1307، در یک روز، تمام تمپلارهای برجسته در سراسر فرانسه دستگیر شدند و محاکمه آغاز شد. اتهامات علیه آنها یکی از دیگری وحشتناک تر بود: ظاهراً آنها مرتد، بدعت گذاران بدخواه، کفر گو بودند، تف بر روی صلیب می انداختند، آنها جادوی سیاه می کردند و سعی می کردند به پادشاه آسیب برسانند. فهرست جنایات بی پایان به نظر می رسید. در آن زمان کمتر کسی به این فکر می کرد که اتهامات چقدر منصفانه است. پادشاه به شدت به پول نیاز داشت و با قلاب یا کلاهبردار به دنبال حکم مجرمیت بود. و او را بیرون بردند. رهبری، 54 نفر، به اعدام با سوزاندن محکوم شدند، اکثر شوالیه هایی که پس از شکنجه به گناه خود اعتراف کردند، به حبس ابد محکوم شدند و در همان زمان خزانه معبد مصادره شد.

(تحت نام فیلیپ اول) حاکم مشترک: جوانا اول (-) سلف: هنری اول چاق جانشین: لویی ایکس بدخلق
کنت شامپاین
16 اوت - 4 آوریل حاکم مشترک: جوآن اول (-) سلف: هنری اول چاق جانشین: لویی ایکس بدخلق تولد: 8 آوریل / ژوئن
فونتن بلو، فرانسه مرگ: 29 نوامبر ( 1314-11-29 )
فونتن بلو، فرانسه دفن شده: صومعه سن دنیس، پاریس، فرانسه جنس: کاپتی ها پدر: فیلیپ سوم جسور مادر: ایزابلا آراگون همسر: (از 16 اوت) جوانا اول، ملکه ناوارا کودکان: پسران:لویی X بدخلق، فیلیپ پنجم دراز، چارلز چهارم خوش تیپ، رابرت دختران:مارگاریتا، بلانکا، ایزابلا فرانسه

مشخصه

دوران سلطنت او نقش مهمی در افول قدرت سیاسی اربابان فئودال و تقویت سلطنت در فرانسه داشت. او کار پدر و پدربزرگش را ادامه داد، اما شرایط دوران او، ویژگی‌های شخصیتی و دسیسه‌های مشاوران درباری گاه به تهاجم و ظلم در سیاست‌های شاه منجر شد. با وجود این، سلطنت فیلیپ باعث تقویت نفوذ فرانسه در اروپا شد. بسیاری از اقدامات او، از جنگ با فلاندر تا اعدام تمپلارها، با هدف تکمیل بودجه کشور و تقویت ارتش بود.

دعوا با پادشاه انگلیس

ادوارد اول ادای احترام به شاه فیلیپ

مشاوران فیلیپ که با روح سنت های حقوق روم پرورش یافته بودند، همیشه سعی می کردند برای خواسته ها و آزار و اذیت پادشاه، مبنایی «مشروع» بیابند و مهم ترین اختلافات دیپلماتیک را در قالب محاکمه تنظیم می کردند. تمام دوران سلطنت فیلیپ پر از نزاع ها، "محاکمه" و دعواهای دیپلماتیک بی شرمانه ترین ماهیت بود.

بنابراین، برای مثال، فیلیپ پس از تأیید مالکیت گوین برای پادشاه انگلیسی ادوارد اول، پس از چند سرزنش، او را به دادگاه احضار کرد، زیرا می دانست که ادوارد که در آن زمان با اسکاتلندی ها در جنگ بود، نمی تواند ظاهر شود. ادوارد از ترس جنگ با فیلیپ، سفارتی نزد او فرستاد و به او اجازه داد تا چهل روز گین را اشغال کند. فیلیپ دوک را به دست گرفت و طبق شرایط حاضر به ترک آن نشد. مذاکرات دیپلماتیک آغاز شد که منجر به آغاز خصومت شد. اما در نهایت فیلیپ گین را داد تا پادشاه انگلیس همچنان به او سوگند یاد کند و خود را دست نشانده او بداند. این اتفاق در - gg. عملیات نظامی علیه انگلستان به این دلیل پایان یافت که متحدان انگلیسی ها، فلاندینگ ها، با هدایت منافع مستقل، شروع به ایجاد مزاحمت در شمال پادشاهی کردند.

جنگ فلاندر

فیلیپ چهارم موفق شد جمعیت شهری فلاندری را به دست آورد. کنت فلاندر قبل از ارتش مهاجم فرانسوی تقریباً تنها ماند و اسیر شد و فلاندر به فرانسه ضمیمه شد. در همان سال 1301، ناآرامی در میان فلاندرزهای فتح شده آغاز شد که توسط فرماندار فرانسوی شاتیلون و سایر زیر دستان فیلیپ تحت ستم قرار گرفتند. شورش سراسر کشور را فرا گرفت و در نبرد کورتره (1302) فرانسوی ها کاملاً شکست خوردند. پس از آن، جنگ بیش از دو سال با موفقیت های متفاوت به طول انجامید. تنها در سال 1305، فلاندی ها مجبور شدند بخش بزرگی از قلمرو خود را به فیلیپ واگذار کنند، تحت سلطه سرزمین های باقی مانده را به رسمیت بشناسند، حدود 3000 شهروند را برای اعدام تحویل دهند، قلعه ها را ویران کنند و غیره.

جنگ با فلاندر عمدتاً به این دلیل طولانی شد که توجه فیلیپ منصف به دلیل مبارزه با پاپ بونیفاس هشتم منحرف شد.

با بابا دعوا کن آوینیون اسارت پاپ ها

مهر پادشاه فیلیپ چهارم زیبا (1286)

با این حال، این تبعیت منجر به صلح پایدار با فیلیپ نشد، که توسط ثروت کلیسای فرانسوی وسوسه شده بود. قانون گرایان اطراف پادشاه، به ویژه گیوم نوگارت و پیر دوبوآ، به پادشاه توصیه کردند که کل دسته بندی پرونده های جنایی را از حوزه قضایی کلیسا حذف کند. در سال 1300 روابط رم و فرانسه بسیار متشنج شد. اسقف پامیر برنارد سسه که توسط بونیفاس به عنوان نماینده ویژه نزد فیلیپ فرستاده شده بود، بسیار گستاخانه رفتار کرد: او نماینده آن حزب در لانگودوک بود که به ویژه از فرانسوی های شمالی متنفر بود. پادشاه علیه او شکایت کرد و از پاپ خواست که او را از کشیشی محروم کند. اسقف نه تنها به توهین به پادشاه، بلکه به خیانت و جنایات دیگر نیز متهم شد.

در مجلسی که در پاییز 1302 برگزار شد، در گاو نر «Unam Sanctam»، بونیفاس دوباره نظر خود را در مورد برتری قدرت معنوی بر قدرت سکولار، «شمشیر معنوی» بر «سکولار» تأیید کرد. در سال 1303، بونیفاس بخشی از سرزمین های تابع فیلیپ را از سوگند رعیت آزاد کرد، و پادشاه در پاسخ، جلسه ای از روحانیون ارشد و بارون های سکولار تشکیل داد که قبل از آن، نوگارت، بونیفاس را به انواع جنایات متهم کرد.

اندکی پس از این، نوگارت با همراهی کوچکی برای دستگیری پاپ که در آنجا دشمنان فانی داشت، عازم ایتالیا شد، که کار مامور فرانسوی را بسیار تسهیل کرد. پدر به آناگنی رفت و نمی دانست که ساکنان شهر آماده خیانت به او هستند. نوگاره و همراهانش آزادانه وارد شهر شدند، وارد کاخ شدند و در اینجا کاملاً گستاخانه رفتار کردند و تقریباً از خشونت استفاده کردند (نسخه ای در مورد سیلی به صورت وجود دارد که به پاپ داده شد). دو روز بعد، خلق و خوی ساکنان آنانیا تغییر کرد و پاپ را آزاد کردند. چند روز بعد Boniface VIII درگذشت و 10 ماه بعد جانشین او Boniface IX نیز درگذشت. این مرگ بسیار مناسب برای پادشاه فرانسه اتفاق افتاد، بنابراین شایعات رایج آن را به مسمومیت نسبت دادند.

دولت بسیار متمرکز بود. این امر به ویژه در استان‌هایی که سنت‌های فئودالی هنوز قوی بود، قابل توجه بود. حقوق اربابان فئودال به طور قابل توجهی محدود بود (مثلاً در ضرب سکه). شاه به خاطر سیاست اقتصادی بیش از حد حریصانه اش مورد پسند نبود.

سیاست خارجی بسیار پرانرژی فیلیپ در مورد انگلستان، آلمان، ساووی و تمام دارایی های مرزی، که اغلب منجر به افزایش متصرفات فرانسه می شد، تنها دستاورد او بود که هم نسل های هم عصرش و هم نسل های بعدی از آن استقبال کردند.

مرگ

سنگ قبر پس از مرگ فیلیپ چهارم زیبا

فیلیپ چهارم عادل در 29 نوامبر 1314 در سن 47 سالگی در محل تولد خود - فونتنبلو درگذشت، احتمالاً علت مرگ او سکته مغزی شدید بوده است. بسیاری مرگ او را با نفرین استاد اعظم نظم معبد، ژاک دو مولای مرتبط دانستند، که قبل از اعدام در 18 مارس 1314 در پاریس، مرگ فیلیپ را در کمتر از یک سال پیش بینی کرد. او در کلیسای کلیسای سن دنیس در نزدیکی پاریس به خاک سپرده شد. جانشین او پسرش لویی ایکس بدخلق شد.

خانواده و فرزندان

او از 16 اوت 1284 با جوآن اول (11 ژانویه 1272 - 4 آوریل 1305)، ملکه ناوارا، و کنتس شامپاین از سال 1274 ازدواج کرد. این ازدواج امکان ضمیمه کردن قلمرو سلطنتی شامپاین را فراهم کرد و همچنین منجر به اولین ازدواج شد. اتحاد فرانسه و ناوار در یک اتحادیه شخصی (تا سال 1328).

از این اتحادیه هفت فرزند متولد شدند:

فیلیپ چهارم در حالی که هنوز یک بیوه نسبتا جوان (37 ساله) بود، دوباره ازدواج نکرد و به یاد همسر مرحومش وفادار ماند.

همچنین ببینید

ادبیات

  • دومینیک پویرل. فیلیپ لو بل. Perrin, مجموعه: Passé Simple, Paris, 1991. 461 p. شابک 978-2-262-00749-2
  • سیلوی لو کلش. Philippe IV le Bel et les derniers Capétiens. Tallandier، مجموعه: La France au fil de ses rois، 2002 ISBN 978-2-235-02315-3
  • ژرژ بوردونوف. فیلیپ لو بل، روی دو فر. Le Grand livre du mois, Paris, 1984 ISBN 978-2-7242-3271-4
  • جوزف استریر. دوران سلطنت فیلیپ عادل. 1980.
  • فاویر، ژان. فیلیپ لو بل
  • بوتاریک. La France sous Philippe le Bel. ص 1861
  • جولی فیلیپ لو بل. ص، 1869
  • بی زلر. Philippe le Bel et ses trois fils. ص، 1885
  • موریس درون. شاه آهنی. اولین کتاب از مجموعه "پادشاهان نفرین شده" (پادشاه آهنین. زندانی شاتو گیلارد. ترجمه از فرانسه. M.، 1981)

پیوندها

پادشاهان و امپراتوران فرانسه (987-1870)
Capetians (987-1328)
987 996 1031 1060 1108 1137 1180 1223 1226
هوگو کپت رابرت دوم هنری I فیلیپ اول لویی ششم لویی هفتم فیلیپ دوم لویی هشتم

فیلیپ چهارم نمایشگاه

فیلیپ دوک نشین خوش تیپ جنگی

فیلیپ چهارم عادل (1268-1314)- پادشاه فرانسه از سال 1285. ادامه کار اجدادش بخصوص پدربزرگش شاه لویی نهم سنت، او به دنبال تقویت قدرت سلطنتی و رهایی کشور از قدرت پاپ بود. برای این کار، توسعه شهرها و تقویت نفوذ دولت سوم، یعنی مردم شهر، ضروری بود. فیلیپ شوالیه های کوچک و مردمان ثروتمند شهر را به عنوان رفقای خود انتخاب کرد و دستگاه دولتی ایجاد کرد که فقط از او اطاعت می کرد. آنها نسبت به پادشاه متواضع و متواضع بودند، بنابراین صادقانه به فیلیپ خدمت کردند و در همه چیز از او حمایت کردند. بالاترین مقام شد پارلمان پاریس، دیوان عالی و دیوان محاسبات (خزانه داری).اگر مردم قبلی طبق قوانین کلیسا و آداب و رسوم زندگی می کردند، پس در زمان فیلیپ شروع به زندگی بر اساس قوانین کردند. حقوق روم.

فیلیپ با مراقبت از فرانسه تلاش کرد تا مرزهای کشور را گسترش دهد. بنابراین در 1295-1299او با پادشاه انگلستان جنگید ادوارد I برای دوک نشین آکیتندر جنوب غربی فرانسه این قلمرو در اختیار پادشاهان انگلیسی به عنوان دست نشاندگان فرانسوی ها بود. فیلیپ در مورد نقض حقوق اربابان فئودال ایراد گرفت و ادوارد را به دادگاه احضار کرد. او می دانست که در آن زمان انگلستان با اسکاتلند در حال جنگ بود و پادشاه انگلیس نمی توانست در دادگاه شرکت کند. عدم حضور در دادگاه نقض جدی قانون بود. ادوارد این دوک را به مدت 40 روز به فیلیپ پیشنهاد داد و در ازای آن حضور او در محاکمه را تضمین کرد. اما فیلیپ بعداً از پس دادن آن امتناع کرد، اما وارد شد 1299او هنوز باید این کار را انجام می داد. این شهرستان از شمال فرانسه تهدید شد فلاندر. که تابع تاج و تخت فرانسه بود. اما متحد انگلیس.

جنگ بین فرانسه و فلاندر در آغاز شد 1297 گرمزمانی که فیلیپ کنت فلاندر را در نبرد شکست داد Furne.مردم شهر از شمارش خود ناراضی بودند و به فیلیپ کمک کردند فلاندر را تصرف کند. اما فلاندی ها هم مدیریت فیلیپ را دوست نداشتند و هم 18 اردیبهشت 1302آنها شورش کردند. به عنوان در تاریخ ثبت شد "متین بروژ". الف 11 جولایدر نبرد دادگاهشبه نظامیان پیاده فلاندری ارتش شوالیه سوار را شکست دادند. برندگان، خارهای شوالیه ها را در میدان اصلی زمین گذاشتند و این نبرد نامیده شد "نبرد گلدن اسپرز" 18 مرداد 1304پیروز شدن در نبرد مون-آن-پول، فرانسوی ها موفق شدند فلاندری ها را فتح کنند.

در طول جنگ با انگلستان، درگیری با پاپ شدت گرفت. بیشتر سنت لوئیسنمی خواست رم در امور دولتی فرانسه مداخله کند. لویی پارسا بود و اجازه نمی داد درگیری رخ دهد. اما پیرو او ، فیلیپ چهارمآنقدر پارسا نبود اول رابطه اش با پاپ بونیفاس هشتمکاملا دوستانه بودند اما در 1296پاپ روحانیون را از پرداخت مالیات به دولت منع کرد. فیلیپ برای جنگ با انگلیس و فلاندر به پول نیاز داشت. علاوه بر این، او معتقد بود که همه ساکنان، صرف نظر از طبقه، باید به کشور خود کمک کنند. فیلیپ صادرات طلا و جواهرات از فرانسه را ممنوع کرد. مجموعه های کلیسا دیگر توسط پاپ از فرانسه دریافت نمی شد. بونیفاس این فرمان را لغو کرد. با این حال، صلح زیاد دوام نیاورد. پادشاه خواستار آن شد که همه در پادشاهی تسلیم یک دربار سلطنتی شوند و پاپ بر اطاعت از قوانین کلیسا اصرار داشت.

در سال 1302سال، فیلیپ برای اولین بار در تاریخ تشکیل جلسه داد عمومی املاک- جلسه قانونگذاری از نمایندگان سه طبقه: روحانیون، اعیان و طبقه سوم (شهروندان). در این جلسه، برای اولین بار در تاریخ صدراعظم فرانسه پیر دو فلوتمخالفت فرانسه با پاپ را اعلام کرد. اشراف و مردم شهر به طور کامل از شاه حمایت کردند. بونیفاس در شورا اعلام کرد که در همه امور، اعم از معنوی و دنیوی، باید از پاپ اطاعت کرد. این شرط نجات روح بود. فیلیپ تکفیر شد و رعایا از سوگند خود رها شدند. در پاسخ به این جدید صدراعظم و حافظ مهر پادشاهی فرانسه گیوم نوگارت دو سنت فلیکسبونیفاس را بدعت گذار نامید. او لشکری ​​به روم فرستاد. پدر به شهر فرار کرد آلانیا 16 شهریور 1303ارتش فرانسه به آلانیا دوید و پاپ را دستگیر کرد. چند روز بعد خلق و خوی مردم شهر تغییر کرد، فرانسوی ها را بیرون کردند و پاپ را آزاد کردند. با این حال، Bonniface پس از شوک های بسیار درگذشت. جانشین او بندیکت یازدهمتوانست 10 ماه بعد مردم گفتند که فیلیپ او را مسموم کرد.

در سال 1305 م برتراند دوگل فرانسویپاپ شد و این نام را به خود گرفت کلمنت وی. او تکفیر پادشاه را لغو کرد و پاپ را از روم به آنجا منتقل کرد آوینیون، که در فرانسه قرار داشت. کاهنان اعظم رومی اسقف دربار فرانسه شدند.

در سال 1308 شفیلیپ دوباره تشکیل جلسه داد عمومی املاک، که در آن شوالیه های فرقه معبد را به بدعت متهم کرد و او را اعدام کرد. پادشاه تصمیم به لشکرکشی جدیدی به فلاندر گرفت که می خواست با فرانسه بجنگد. 1 مرداد 1314او تماس گرفت عمومی املاکتا مالیات جدیدی برای این جنگ تصویب کند. اما این سفر انجام نشد. 29 آبان 1314 فیلیپ چهارم درگذشت. زود مردند پاپ کلمنت پنجم و صدراعظم نوگارت. گفته می شود که آنها توسط هواداران معبد مسموم شده اند تا انتقام اعدام برادرانشان را بگیرند.

زندگی خانوادگیفیلیپ خوش تیپ خوشحال بود. در 1284او ازدواج کرد ژانا ناوارسکایا، که پادشاهی ناوار و شهرستان شامپاین را به ارمغان آورد. آنها چهار فرزند داشتند: لویی، پادشاه ناوار، که پادشاه فرانسه از 1314. او لقب گرفته بود لویی ایکس بدخلق. پسر دوم - فیلیپاز آن زمان پادشاه بود 1316. او لقب گرفته بود فیلیپ پنجم دراز. دخترش ایزابلبا پادشاه انگلستان ازدواج کرد ادوارد دوم. کوچکترین پسر - چارلزپادشاه شد چارلز ویV 1322.

دوران سلطنت او نقش مهمی در افول قدرت سیاسی اربابان فئودال و تقویت سلطنت در فرانسه داشت. او کار پدر و پدربزرگش را ادامه داد، اما شرایط عصر او، خصوصیات شخصیتی و ویژگی‌های مشاوران و دستیاران اطرافش، رنگ‌آمیزی خشونت و ظلم را که در دوره‌های قبل کاملاً غایب نبود، تأکید و تشدید کرد. .

جنگ فلاندر

فیلیپ چهارم موفق شد جمعیت شهری فلاندری را به دست آورد. کنت فلاندر در مقابل ارتش مهاجم فرانسوی تقریباً تنها ماند و اسیر شد و فلاندر به فرانسه ضمیمه شد. در همان سال (1301) ناآرامی در میان فلاندریان فتح شده آغاز شد که به شدت مورد ظلم فرماندار فرانسوی شاتیلون و سایر زیر دستان فیلیپ قرار گرفتند. این شورش در سراسر فلاندر گسترش یافت و در نبرد کورترای (1302) فرانسوی ها کاملاً شکست خوردند. پس از آن، جنگ بیش از دو سال با موفقیت های متفاوت به طول انجامید. تنها در سال 1305، فلاندری ها مجبور شدند بخش بزرگی از قلمرو خود را به فیلیپ واگذار کنند، وابستگی زمین های باقی مانده به وی را تشخیص دهند، حدود 3000 شهروند را برای اعدام تحویل دهند، قلعه ها را ویران کنند، و غیره. جنگ با فلاندر ادامه یافت. عمدتاً به این دلیل که توجه فیلیپ منصف در این سال ها به دلیل مبارزه با پاپ بونیفاس هشتم منحرف شده بود.

با بابا دعوا کن آوینیون اسارت پاپ ها

بونیفاس در سالهای اول سلطنت خود کاملاً دوستانه با پادشاه فرانسه بود، اما آنها به زودی به دلایل صرفاً مالی از هم جدا شدند. در پاییز سال 1296، بونیفاسیس بول clericis laicos را صادر کرد که قاطعانه روحانیون را از پرداخت مالیات به غیر مذهبی ها منع می کرد و روحانیون را از مطالبه چنین پرداخت هایی از روحانیون بدون اجازه خاص کوریا روم منع می کرد. فیلیپ که همیشه به پول نیاز داشت، در این گاو نر لطمه به منافع مالی خود و مخالفت مستقیم با دکترینی که در دربار پاریس شروع به تسلط داشت دید، که مدافع اصلی آن، گیوم نوگاره، موعظه می کرد که روحانیون موظف به کمک هستند. نیاز کشورشان به پول

فیلیپ عادل در پاسخ به گاو نر صادرات طلا و نقره از فرانسه را ممنوع کرد. بنابراین پدر از یک منبع درآمد برجسته محروم شد. شرایط به نفع پادشاه فرانسه بود - و پاپ تسلیم شد: او یک گاو نر جدید صادر کرد و گاو قبلی را باطل کرد و حتی به نشانه لطف ویژه پدربزرگ مرحوم پادشاه ، لوئیس نهم را مقدس کرد.

با این حال، این تبعیت منجر به صلح پایدار با فیلیپ نشد که خواهان نزاع بیشتر بود: او توسط ثروت کلیسای فرانسوی وسوسه شد. قانون گرایان اطراف پادشاه، به ویژه نوگارت و پیر دوبوآ، به پادشاه توصیه کردند که تمام دسته های پرونده های جنایی را از صلاحیت عدالت کلیسا حذف کند. در سال 1300 روابط رم و فرانسه به شدت تیره شد. اسقف پامیر برنارد سستی، که توسط بونیفاس به عنوان نماینده ویژه نزد فیلیپ فرستاده شد، بسیار گستاخانه رفتار کرد: او نماینده آن حزب در لانگودوک بود که به ویژه از فرانسوی های شمالی متنفر بود. پادشاه علیه او شکایت کرد و از پاپ خواست که او را برکنار کند. اسقف نه تنها به توهین به پادشاه، بلکه به خیانت و جنایات دیگر متهم شد.

پاپ (در آذر 1301) در پاسخ به شاه، او را به تعرض به اقتدار معنوی متهم کرد و از او خواست در دربارش حاضر شود. در همان زمان، او گاو نر (Ausculta fili) را برای پادشاه فرستاد که در آن بر کامل بودن قدرت پاپ و برتری آن بر همه (بدون استثنا) قدرت سکولار تأکید کرد. پادشاه (طبق افسانه، که قبلاً گاو نر را سوزانده بود) در آوریل 1302 ژنرال املاک (اولین در تاریخ فرانسه) را تشکیل داد. اشراف و نمایندگان شهرها برای سیاست سلطنتی ابراز همدردی بی قید و شرط کردند و روحانیون تصمیم گرفتند از پاپ بخواهند که اجازه دهد به رم نروند و در آنجا آنها را به شورایی که علیه فیلیپ آماده می شد فرا خواند. بونیفاس موافقت نکرد، اما روحانیون هنوز به روم نرفتند، زیرا پادشاه قاطعانه آنها را از این کار منع کرد.

در این شورا که در پاییز 1302 در گاو نر سانکتام برگزار شد، بونیفاس دوباره نظر خود را در مورد برتری قدرت معنوی بر قدرت سکولار، "شمشیر معنوی" بر "سکولار" تأیید کرد. در سال 1303، بونیفاس بخشی از زمین‌های تابع فیلیپ را از سوگند رعیت آزاد کرد، و پادشاه در پاسخ، جلسه‌ای از روحانیون ارشد و بارون‌های سکولار تشکیل داد که قبل از آن، نوگارت، بونیفاس را به انواع جنایات متهم کرد.

اندکی پس از این، نوگارت با همراهی اندکی راهی ایتالیا شد تا پاپ را که در آنجا دشمنان فانی داشت دستگیر کند و این امر کار مامور فرانسوی را بسیار آسان کرد. پدر در حالی که نمی دانست ساکنان این شهر آماده خیانت به او هستند به آناگنی رفت. نوگاره و همراهانش آزادانه وارد شهر شدند، وارد کاخ شدند و در اینجا با بیشترین گستاخی، تقریباً حتی با خشونت رفتار کردند (حتی نسخه ای از سیلی به پاپ وجود دارد). دو روز بعد حال و هوای مردم آناگنا تغییر کرد و پاپ را آزاد کردند. چند روز بعد Boniface VIII درگذشت و 10 ماه بعد جانشین او Boniface IX نیز درگذشت. از آنجایی که این مرگ در زمان بسیار مناسبی برای پادشاه فرانسه رخ داد، شایعات آن را به زهر نسبت دادند.

پاپ جدید (فرانسوی) کلمنت پنجم که در سال 1304 (پس از مبارزات انتخاباتی نه ماهه) انتخاب شد، اقامتگاه خود را به آوینیون منتقل کرد که نه در قدرت، بلکه تحت نفوذ مستقیم دولت فرانسه بود. فیلیپ پس از پایان دادن به پاپ و تبدیل آن به ابزاری در دستان خود، شروع به تحقق رویای گرامی خود کرد.

شکست نظم تمپلار

آغاز این رویارویی که جان بسیاری را گرفت، همانطور که معاصران اشاره کردند، به طور تصادفی رقم خورد. به پادشاه فیلیپ منصف اطلاع دادند که مردی که در انتظار حکم اعدامش بود به دنبال مخاطبانش است. این مرد ادعا می کرد که اطلاعاتی با اهمیت ملی دارد، اما فقط می توانست شخصاً آن را به پادشاه برساند. این فرد در نهایت پذیرش شد. او گفت که در حالی که در صف اعدام با یک محکوم خاص نشسته بود، از اعترافات خود چنین شنید (در آن زمان در اروپا یک اقدام قضایی وجود داشت که اجازه نمی داد افرادی که مرتکب جنایات بسیار جدی شده اند از عشای کلیسا استفاده کنند. جنایتکاران اغلب قبل از اعدام به گناهان خود اعتراف می کردند). این شخص یکی از اعضای فرقه معبد بود و درباره توطئه بزرگ این نظم علیه سلطنت‌های سکولار صحبت کرد. با در اختیار داشتن منابع مالی هنگفت، به تدریج، با کمک وام، و همچنین رشوه و رشوه، تقریباً نیمی از اشراف و خانواده های نجیب فرانسه، ایتالیا و اسپانیا را تحت کنترل گرفت. این مرد همچنین ادعا کرد که در ابتدا به عنوان یک نظم مسیحی تأسیس شد، این فرقه مدتها پیش مسیحیت را رها کرده بود. در جلسات آنها، اعضای نظم (از جمله خود شاهد) به تمرین معنویت و فال می پرداختند. اعضای این نظم، هنگام پیوستن به آن، بر روی صلیب تف انداختند و با صدای بلند از قدرت کلیسا بر خود چشم پوشی کردند. فیلیپ پس از گوش دادن به سخنان خبردهنده، دستور داد که او را عفو کنند و "برای اطلاعات ارزشمند، کیف پولی سکه به او پاداش دهند."

فیلیپ پس از برقراری ارتباط با روم، به طور مخفیانه حتی از نزدیکترین افراد و چندین نفر که به او اعتماد داشتند، عملیاتی را برای دستگیری اعضای نظم انجام داد. باید گفت که جنگ با فرمان سال ها طول کشید و طول کشید تعداد زیادیزندگی می کند. جمعیت به طور کلی نگرش منفی نسبت به این نظم داشت. به عنوان مثال، دهقانان در استان های جنوبی، تمپلارها را متهم به دزدی دختران و پسران جوان برای شرکت در عیاشی هایی کردند که ظاهراً توسط شوالیه های نظم انجام می شد.

در محاکمه های متعددی که پس از دستگیری صورت گرفت، «جزئیاتی» فاش شد که افکار عمومی در اروپا را برانگیخت. علاوه بر نافرمانی آشکار از اقتدار دولتی در شخص شاه از سوی سران نظمیه و بالاتر از همه، ارباب آن، ژاک دو مولای، موارد متعددی از فرار مالیاتی (مالیات های سلطنتی) به اثبات رسید. کلاهبرداری مالیبا املاک (عمدتاً با زمین در استان های جنوبی)، ربا (در آن زمان ممنوع بود)، حقایق رشوه، تورم سوداگرانه قیمت مواد غذایی در سال های ناب، خرید اجناس مسروقه و بسیاری از جرایم دیگر، بخش عمده ای از «شواهد» است. ” که توسط قانونگذاران سلطنتی ساخته شد.

دستور منحل و ممنوع شد، اموال مصادره و ملی شد. با این حال، بسیاری از محققان بر این باورند که همه منابع مالی تمپلارها ردیابی و ضبط نشده است. اعتقاد بر این است که بخش قابل توجهی از وجوه خارج از فرانسه (عمدتاً به اسپانیا و ایتالیا) تخلیه شده است. با توجه به مدت زمان کوتاهی که در طی آن سفارش در اسپانیا بازیابی شد، می توان این نسخه را خالی از معقول دانست.

از منظر تاریخی، موضع رم در این رویارویی بسیار جالب است. پاپ نسبتاً ضعیفی بر این اتهام پافشاری کرد (با توجه به شدت جرایم از دیدگاه عقاید کاتولیک)، بسیاری از تمپلارها در استان هایی که پاپ یا اشراف ایتالیایی نفوذ زیادی داشتند از مسئولیت فرار کردند. محققان این موضوع کاملاً به درستی معتقدند که اشراف ایتالیایی مبالغ هنگفتی به تمپلارها بدهکار بودند و ممکن است خود پاپ وام گیرنده آنها بوده باشد.

فعالیت های مالی

عصب اصلی تمام فعالیت های فیلیپ، تمایل دائمی برای پر کردن خزانه خالی سلطنتی بود. برای این منظور، کل املاک و نمایندگان شهرستانها به طور جداگانه چندین بار تشکیل شد. برای این منظور، مناصب مختلف فروخته و اجاره شد، وام های اجباری از شهرها گرفته شد، مالیات های زیادی بر هر دو کالا وضع شد (به این ترتیب، در سال 1286، گابل که تا سال 1790 وجود داشت) معرفی شد، و املاک، سکه های با عیار پایین. ضرب شد و جمعیت، به ویژه غیر تجاری، متحمل خسارات سنگینی شدند.

در سال 1306، فیلیپ حتی برای مدتی مجبور به فرار از پاریس شد تا اینکه خشم مردم نسبت به عواقب فرمانی که در سال 1304 در مورد حداکثر قیمت ها صادر کرد، به پایان رسید.

دولت بسیار متمرکز بود. این امر به ویژه در استان‌هایی که سنت‌های فئودالی هنوز قوی بود، قابل توجه بود. حقوق حاکمان فئودال به طور قابل توجهی محدود بود (مثلاً در موضوع ضرب سکه). شاه نه به خاطر ماهیتش، که برای هر جنایتی آماده بود، بلکه به خاطر سیاست مالی بیش از حد حریصانه اش دوست نداشت.

سیاست خارجی بسیار فعال فیلیپ در مورد انگلستان، آلمان، ساووی و تمام متصرفات مرزی، که گاه به گردآوری متصرفات فرانسه منجر می شد، تنها جنبه ای از سلطنت شاه بود که هم عصران و هم نسل های نزدیک او دوست داشتند.

مرگ

فیلیپ چهارم عادل در 29 نوامبر 1314 در سن 47 سالگی در محل تولد خود - فونتنبلو درگذشت، احتمالاً علت مرگ او سکته مغزی شدید بوده است. بسیاری مرگ او را با نفرین استاد اعظم نظم معبد، ژاک دو مولای مرتبط دانستند، که پیش از اعدام در 18 مارس 1314 در پاریس، مرگ شاه، مشاورش گیوم دو نوگاره را در کمتر از یک سال پیش‌بینی کرد. و پاپ کلمنت پنجم - هر سه در واقع در همان سال درگذشتند. او در کلیسای کلیسای سن دنیس در نزدیکی پاریس به خاک سپرده شد. جانشین او پسرش لویی ایکس بدخلق شد

خانواده و فرزندان

او از 16 اوت 1284 با جوآن اول (11 ژانویه 1272 - 4 آوریل 1305)، ملکه ناوارا، و کنتس شامپاین از سال 1274 ازدواج کرد. این ازدواج امکان الحاق شامپاین به قلمرو سلطنتی را فراهم کرد و همچنین منجر به اولین ازدواج شد. اتحاد فرانسه و ناوار در چارچوب اتحادیه شخصی (تا سال 1328).

متولدین این ازدواج:

  • چارلز چهارم(18 ژوئن 1294 - 1 فوریه 1328)، پادشاه فرانسه و ناوار (از 1322)
  • ایزابل(1292-27 اوت 1358)، همسر از 25 ژانویه 1308 پادشاه انگلستان ادوارد دوم و مادر ادوارد سوم. از ایزابلا، ادعاهای پلانتاژنت ها در مورد تاج و تخت فرانسه می آید که بهانه ای برای شروع جنگ صد ساله بود.
  • فیلیپ پنجم(17 نوامبر 1291 - 3 ژانویه 1322)، پادشاه فرانسه و ناوار (از 1316)
  • لویی ایکس(4 اکتبر 1289 - 5 ژوئن 1316)، پادشاه فرانسه (از 1314) و ناوار (از 1307)
  • رابرت(1297-مرداد 1308)
  • مارگاریتا(1288-6 دی 1312)
  • بلانکا (1290-1294)

مردم افسانه هستند. قرون وسطی

فیلیپ چهارم (Philippe IV le Bel) برای مورخان تا حدودی شخصیتی مرموز باقی مانده است.

از یک سو، همه سیاست‌هایی که او در پیش گرفت، باعث می‌شود انسان فکر کند که او مردی با اراده آهنین و انرژی کمیاب است و عادت کرده است که هدفش را با پشتکار تزلزل ناپذیر دنبال کند. در این میان شهادت افرادی که شخصاً شاه را می شناختند با این نظر در تناقض عجیبی است. ویلیام اسکاتلندی وقایع نگار در مورد فیلیپ نوشت که پادشاه ظاهری زیبا و نجیب داشت و رفتاری برازنده داشت و رفتار بسیار چشمگیری داشت. با همه اینها به نرمی و فروتنی فوق‌العاده متمایز می‌شد، از گفتگوهای ناپسند همراه با انزجار پرهیز می‌کرد، در مراسم الهی شرکت می‌کرد، با دقت روزه می‌گرفت و پیراهن مو می‌پوشید. او مهربان، بخشنده بود و مایل بود به افرادی که لیاقتش را نداشتند اعتماد کامل کند. به گفته ویلیام، آنها مقصر تمام مشکلات و سوء استفاده هایی بودند که نشان دهنده سلطنت او بود، وضع مالیات های ظالمانه، مالیات های فوق العاده و آسیب سیستماتیک به سکه ها. یکی دیگر از وقایع نگاران، جیووانی ویلانی، نوشت که فیلیپ بسیار خوش تیپ و دارای استعدادی جدی بود، اما او بسیار شکار می کرد و دوست داشت کارهای دولتی را به افراد دیگر بسپارد. جفری همچنین گزارش می دهد که پادشاه به راحتی از توصیه های بد اطاعت کرد. بنابراین، باید بپذیریم که نقش بزرگی در سیاست فیلیپ توسط همکارانش ایفا می‌کردند: صدراعظم پیر فلوت، نگهبان مهر گیوم نوگارت و همکار پادشاهی انگوران ماریگنی. همه اینها مردمی فروتن بودند که توسط خود پادشاه به اوج قدرت رسیدند.

فیلیپ چهارم منصف در سال 1268 در فونتنبلو، پسر فیلیپ سوم و ایزابلا آراگون متولد شد. فیلیپ در هفده سالگی بر تخت سلطنت نشست و قبل از هر چیز به حل و فصل مسائل سیسیلی و آراگونی که از پدرش به ارث برده بود پرداخت.

تاج گذاری فیلیپ سوم - پدر فیلیپ چهارم عادل

او فوراً خصومت ها را متوقف کرد و هیچ کاری برای حمایت از ادعاهای برادرش چارلز والوا، که آرزو داشت پادشاه آراگون (یا در بدترین حالت، سیسیل) شود، انجام نداد. با این حال، مذاکرات ده سال دیگر به طول انجامید و با ماندن سیسیل در سلسله آراگون به پایان رسید. در روابط با پادشاه انگلستان ادوارد اول، سیاست فیلیپ پرانرژی تر بود. درگیری ها اغلب بین رعایای دو ایالت رخ می داد. فیلیپ با سوء استفاده از یکی از آنها، در سال 1295 پادشاه انگلیس را به عنوان رعیت خود به دربار پارلمان پاریس فرا خواند. ادوارد حاضر به تسلیم نشد و جنگ علیه او اعلام شد. هر دو مخالف به دنبال متحدانی بودند. امپراتور آدولف، کنت های هلند، گلدرن، برابانت و ساووی و همچنین پادشاه کاستیل از حامیان ادوارد شدند. متحدان فیلیپ کنت بورگوندی، دوک لورن، کنت لوکزامبورگ و اسکاتلند بودند. با این حال، از این میان، تنها اسکاتلندی و کنت فلاندر گای دامپییر تأثیر واقعی بر رویدادها داشتند. خود ادوارد که به جنگ سختی در اسکاتلند مشغول بود، در سال 1297 با فیلیپ آتش بس منعقد کرد و در سال 1303 صلحی را امضا کرد که بر اساس آن گین به پادشاه انگلیس سپرده شد. تمام بار جنگ بر دوش فلاندری ها افتاد. در سال 1297 ارتش فرانسه به فلاندر حمله کرد. خود فیلیپ لیل را محاصره کرد و کنت روبر آرتوآ در فورن پیروز شد (بیشتر به لطف خیانت اشراف که در میان آنها طرفداران بسیاری از حزب فرانسوی وجود داشتند). پس از این، لیل تسلیم شد. در سال 1299، چارلز والوآ دوآی را تصرف کرد، از بروژ گذشت و در می 1300 وارد گنت شد.

او در هیچ کجا با مقاومت روبرو نشد. کنت گای به همراه دو پسر و 51 شوالیه خود تسلیم شد. پادشاه او را به عنوان یک شورشی از اموالش محروم کرد و فلاندر را به پادشاهی خود ضمیمه کرد. در سال 1301، فیلیپ از اموال جدید خود بازدید کرد و در همه جا با ابراز تسلیم پذیرایی شد. اما او بلافاصله سعی کرد حداکثر سود را از خرید جدید خود به دست آورد و مالیات های سنگینی را بر کشور تحمیل کرد. این باعث نارضایتی شد و حکومت خشن ژاک شاتیلون نفرت فرانسوی ها را بیشتر کرد. هنگامی که شورش ها در بروژ در سال 1301 آغاز شد، ژاک مسئولین را به جریمه های هنگفت محکوم کرد، دستور داد دیوار شهر را بشکنند و یک ارگ در شهر بسازند. سپس در اردیبهشت 1302 قیام دوم بسیار قدرتمندتر آغاز شد. مردم در عرض یک روز 1200 شوالیه فرانسوی و 2000 سرباز را در شهر کشتند. پس از این، تمام فلاندر اسلحه به دست گرفتند. در ژوئن، یک ارتش فرانسوی به رهبری روبر آرتوآ نزدیک شد. اما در یک نبرد سرسختانه در کورتری کاملاً شکست خورد. تا 6000 شوالیه فرانسوی به همراه فرمانده خود سقوط کردند.

نبرد کورترای

هزاران خار از مردگان به عنوان غنائم پیروزی در کلیسای ماستریخت انباشته شدند. فیلیپ نمی توانست اجازه دهد چنین شرمی بدون انتقام باقی بماند. در سال 1304 شاه در رأس ارتشی 60 هزار نفری به مرزهای فلاندر نزدیک شد. در ماه اوت، در یک نبرد سرسختانه در Mons-en-Null، فلاندری ها شکست خوردند، اما به ترتیب خوب به لیل عقب نشینی کردند. پس از چندین حمله، فیلیپ با پسر گای دامپییر، روبرت بتون که در اسارت او بود، صلح کرد. فیلیپ موافقت کرد که کشور را به او بازگرداند، در حالی که فلاندری ها تمام حقوق و امتیازات خود را حفظ کردند.

نبرد Mons-en-Null

با این حال، برای آزادی شمارش خود و دیگر زندانیان، شهرها مجبور به پرداخت غرامت بزرگ شدند. پادشاه به عنوان تعهد پرداخت باج، زمین هایی را در ساحل راست لیس با شهرهای لیل، دوآی، بتون و اورشا برای خود گرفت. قرار بود پس از دریافت پول آنها را برگرداند اما خائنانه این قرارداد را زیر پا گذاشت و آنها را برای همیشه نزد فرانسه گذاشت.

این رویدادها در پس زمینه تناقضات با پاپ رخ داد که هر سال بدتر می شد. در ابتدا به نظر می رسید هیچ نشانه ای از این درگیری وجود ندارد. هیچ یک از پادشاهان اروپایی به اندازه فیلیپ منصف مورد علاقه پاپ بونیفاس هشتم نبودند. در سال 1290، زمانی که پاپ تنها کاردینال بندتو گاتانی بود و به عنوان وکیل پاپ به فرانسه آمد، تقوای پادشاه جوان را تحسین کرد. بونیفاس پس از بر تخت نشستن در سال 1294، مشتاقانه از سیاست های پادشاه فرانسه در اسپانیا و ایتالیا حمایت کرد. اولین نشانه های بی اعتمادی متقابل در سال 1296 نمایان شد. در ماه اوت، پاپ گاو نر را اعلام کرد که در آن عوام را از مطالبه و دریافت یارانه از روحانیون منع کرد. فیلیپ در یک تصادف عجیب و شاید در پاسخ به گاو نر در همان زمان صادرات طلا و نقره از فرانسه را ممنوع کرد: با این کار او یکی از منابع اصلی درآمد پاپ را از بین برد، زیرا کلیسای فرانسه دیگر نمی توانست چیزی بفرستد. پول به رم حتی در آن زمان ممکن بود نزاع پیش بیاید ، اما موقعیت بونیفاس در تاج و تخت پاپ هنوز شکننده بود ، کاردینال ها از او التماس کردند که رسوایی های ناشی از گاو نر را متوقف کند و او تسلیم آنها شد.

بونیفاس هشتم - پاپ

در سال 1297 گاو نر اعلام شد که در واقع گاو نر قبلی را لغو کرد. ظاهراً پاپ توقع داشت که شاه نیز امتیازاتی بدهد. فیلیپ اجازه داد درآمد پاپ که از روحانیون فرانسوی دریافت می کرد به رم صادر شود، اما به ظلم کلیسا ادامه داد و به زودی درگیری های جدیدی با پاپ رخ داد. اسقف اعظم ناربون به بونیفاس شکایت کرد که مقامات سلطنتی قدرت شاهنشاهی او را بر برخی از دست نشاندگان مقر وی سلب کرده اند و به طور کلی به او توهین های مختلفی می کنند. پاپ اسقف برنارد سسه از پامیر را به عنوان وکیل در این مورد به پاریس فرستاد. در همان زمان به او دستور داده شد که خواستار آزادی کنت فلاندر از اسارت و تحقق وعده قبلی برای شرکت در جنگ صلیبی شود. برنارد که به غرور و خوی تندش معروف بود، مطلقاً کسی نبود که بتوان چنین کاری ظریف را به او واگذار کرد. او که در دستیابی به امتیازات ناکام بود، شروع به تهدید فیلیپ به ممنوعیت کرد و عموماً آنقدر تند صحبت کرد که معمولاً فیلیپ خونسرد را خشمگین کرد. پادشاه دو نفر از اعضای شورای خود را به پامیر و شهرستان تولوز فرستاد تا مدارکی را جمع آوری کنند تا برنارد را به نافرمانی متهم کنند. در طول تحقیقات، معلوم شد که اسقف اغلب در طول خطبه های خود از عبارات نامناسب استفاده می کند و گله خود را علیه قدرت سلطنتی تحریک می کند. فیلیپ دستور داد که قاضی دستگیر و در سانلی بازداشت شود. او همچنین از پاپ خواست که برنارد را برکنار کند و اجازه دهد او را به دادگاه سکولار معرفی کنند. پاپ با نامه ای خشمگین به پادشاه پاسخ داد، خواستار آزادی فوری نماینده خود شد، فیلیپ را به تکفیر تهدید کرد و به او دستور داد که در دادگاه خود حاضر شود تا خود را از اتهامات استبداد و حکومت نادرست توجیه کند در ایوان کلیسای نوتردام سوخت.

در آوریل 1302، او اولین مجمع عمومی املاک را در پاریس تشکیل داد. در این مراسم نمایندگانی از روحانیون، بارون ها و دادستان های شهرهای اصلی شمالی و جنوبی حضور داشتند. برای برانگیختن خشم نمایندگان، یک گاو نر جعلی پاپ برای آنها خوانده شد که در آن ادعاهای پاپ تقویت و تیزتر شد. پس از این، صدراعظم فلوت با یک سوال به آنها رو کرد: آیا اگر پادشاه اقداماتی را برای محافظت از شرافت و استقلال دولت و همچنین خلاص کردن کلیسای فرانسه از نقض حقوق خود انجام دهد، می تواند روی حمایت املاک حساب کند؟ اشراف و نمایندگان شهر پاسخ دادند که آماده حمایت از شاه هستند. روحانیت نیز پس از اندکی تردید به نظر دو طبقه دیگر پیوستند. پس از این، تا یک سال مخالفان در انجام اقدامات قاطع تردید داشتند، اما خصومت بین آنها افزایش یافت. سرانجام در آوریل 1303، بونیفاس پادشاه را تکفیر کرد و هفت استان کلیسایی در حوضه رون را از زیر سلطه و از سوگند وفاداری به شاه آزاد کرد. اما این اقدام هیچ تاثیری نداشت. فیلیپ بونیفاس را یک پاپ دروغین (در واقع، در مورد قانونی بودن انتخاب او تردیدهایی وجود داشت)، یک بدعت گذار و حتی یک جنگجو اعلام کرد. او خواستار تشکیل یک شورای جهانی برای شنیدن این اتهامات شد، اما در عین حال گفت که پاپ باید به عنوان یک زندانی و متهم در این شورا باشد. او از حرف به عمل رفت. در تابستان نوگاره وفادار به او با مبلغ زیادی به ایتالیا رفت. به زودی با دشمنان بونیفاس وارد رابطه شد و توطئه ای گسترده علیه او ترتیب داد. پاپ در آن زمان در آناگنی بود، جایی که در 8 سپتامبر می خواست علناً فیلیپ را نفرین کند.

در آستانه این روز، توطئه گران به کاخ پاپ هجوم بردند، بونیفاس را محاصره کردند، او را با انواع توهین ها باران کردند و خواستار کناره گیری او شدند. نوگارت تهدید کرد که او را به زنجیر می بندد و به عنوان مجرم به شورای شهر لیون می برد تا او را محکوم کند. پدر با وقار در مقابل این حملات ایستادگی کرد. سه روز در دست دشمنانش بود. سرانجام مردم آنانیا او را آزاد کردند. اما بونیفاس از تحقیرهایی که متحمل شد چنان دچار اختلال شد که دیوانه شد و در 11 اکتبر درگذشت. تحقیر و مرگ او عواقب بدی برای پاپ داشت. پاپ جدید بندیکت یازدهم نوگارت را تکفیر کرد، اما آزار و شکنجه خود فیلیپ را متوقف کرد. در تابستان 1304 درگذشت. به جای او، اسقف اعظم بوردو، برتراند دو گوتا، با نام کلمنت پنجم انتخاب شد.

کلمنت پنجم - پاپ

او به ایتالیا نرفت، اما در لیون منصوب شد. در سال 1309 در آوینیون ساکن شد و این شهر را به اقامتگاه پاپ تبدیل کرد. او تا زمان مرگش به عنوان مجری مطیع وصیت پادشاه فرانسه باقی ماند. علاوه بر بسیاری از امتیازات دیگر به فیلیپ، کلمنت در سال 1307 با اتهامات علیه نظم تمپلار موافقت کرد.

سوزاندن تمپلارها

در ماه اکتبر، 140 شوالیه فرانسوی این راسته دستگیر و محاکمه ای علیه آنها به اتهام بدعت آغاز شد. در سال 1312 پاپ این دستور را منهدم کرد. فیلیپ که مبالغ هنگفتی به تمپلارها بدهکار بود، تمام ثروت آنها را در اختیار گرفت. در اسفند 1313، استاد اعظم نظم، ژاک مولای، سوزانده شد. او قبل از مرگش کل خانواده کاپتیان را نفرین کرد و انحطاط قریب الوقوع آن را پیش بینی کرد.

استاد بزرگ شوالیه های معبد ژاک دو مولای

در سال 1314، فیلیپ مبارزات جدیدی را علیه فلاندر طراحی کرد، جایی که نیروهای ضد فرانسوی در حال تشدید بودند. در 1 اوت، او ژنرال ایالت ها را دعوت کرد، که با وضع مالیات جنگ اضطراری موافقت کردند، اولین اقدام مالیات در تاریخ با مجوز نمایندگی مردمی. بلافاصله پس از اعدام، فیلیپ از یک بیماری ناتوان کننده رنج می برد که پزشکان قادر به تشخیص آن نبودند.

و لشکرکشی صورت نگرفت، زیرا در 29 نوامبر 1314، در چهل و ششمین سال زندگی خود در فونتنبلو، پادشاه ظاهراً بر اثر سکته درگذشت، اگرچه شایعات مرگ او را به نفرین ژاک دو مولای یا مسمومیت توسط قومیان نسبت می دادند. تمپلارها

معاصران فیلیپ خوش تیپ را دوست نداشتند. خشونت علیه پاپ باعث خشم در سراسر جهان مسیحی شد. فئودال های بزرگ از تضییع حقوق خود و تقویت اداره مرکزی که متشکل از افراد بی ریشه بود ناراضی بودند. طبقه مالیات دهنده از افزایش مالیات خشمگین شد، به اصطلاح «آسیب» سکه، یعنی کاهش محتوای طلای آن در حالی که ارزش آن را مجبور به ثابت ماندن کرد، که منجر به تورم شد. وارثان فیلیپ مجبور شدند سیاست تمرکز او را نرم کنند.

سلطنت فیلیپ چهارم عادل که در سن هفده سالگی پس از مرگ پدرش فیلیپ سوم در 5 اکتبر 1285 بر تاج و تخت فرانسه نشست، توسط مورخان نه تنها به عنوان یکی از مهم ترین دوره ها در این دوره به شمار می رود. تاریخ فرانسه، بلکه به عنوان یکی از بحث برانگیزترین.

آشتی فیلیپ چهارم با ادوارد اول پادشاه انگلستان

این سلطنت مهم به نظر می رسد زیرا پادشاهی فرانسه به اوج قدرت خود می رسد: بزرگترین ایالت از نظر جمعیت در دنیای غرب مسیحی (13-15 میلیون یا یک سوم کل جهان کاتولیک)، رونق اقتصادی واقعی (کافی است که به عنوان مثال افزایش زمین های قابل کشت یا افزایش نمایشگاه در شامپاین را ذکر کنید). علاوه بر این، قدرت پادشاه چنان تقویت می‌شود که در فیلیپ، اولین فرمانروای نوع جدیدی را در اروپا می‌بینند: دولت قدرتمندتر و متمرکزتر از همیشه است، اطرافیان پادشاه قانون‌گرا هستند - مردمی خوش اخلاق و تحصیل کرده، کارشناسان واقعی در زمینه حقوق.

با این حال، این تصویر گلگون با واقعیت های دیگر سازگار نیست. بنابراین، رونق اقتصادی ظاهری فقط یک بحران کند را می پوشاند، همانطور که شوک های متعدد در بازار مالی نشان می دهد (در زمان فیلیپ، سیاست پولی، همانطور که اکنون می گویند، بسیار داوطلبانه بود). و در پایان سلطنت وی، نمایشگاه های شامپاین نتوانست رقابت با تجارت دریایی ایتالیایی ها را تحمل کند و علاوه بر این، به معنای واقعی کلمه فردای آن روز پس از مرگ پادشاه، قحطی ویرانگر 1315-1317 رخ داد. علاوه بر این، اگر دقت کنید، می‌بینید که پادشاه پادشاهی خود را به خوبی نمی‌شناخت: او حتی نمی‌دانست که مرزهای آن تا چه اندازه گسترش می‌یابد، او قادر به ایجاد مالیات مستقیم نبود و مدیریت مؤثر و روشن دولت مبهم باقی ماند. بعید است که با زنجیره ای از رسوایی های مشکوک، نیمه سیاسی و نیمه سکولار، به ویژه محاکمه اسقف شهر تروا، گیچارد، که به قتل ملکه از طریق جادوگری متهم شده بود، به محبوبیت پادشاه اضافه شود. ، یا محاکمه اسقف پامیر، برنارد سست، محاکمه ای که روابط دشوار بین پادشاه و پدر را پیچیده کرد. در مورد محاکمه تمپلار چطور؟ زندانی شدن عروس های شاه و اعدام عاشقانشان چطور؟ به طور کلی، هویت پادشاه فیلیپ زیبا همچنان مرموز است. او کی بود؟ هسته اصلی سیاست فرانسه یا ابزار سادهدر دست مشاورانشان؟ نویسندگان تواریخ - معاصران پادشاه - عمدتاً به گزینه دوم متمایل هستند - آنها به ویژه شاه را به خاطر سیاست های پولی و مالیاتی نادرست سرزنش می کنند و این را با این واقعیت توضیح می دهند که مشاوران بی کفایت به شاه توصیه های بی ارزشی داده اند. اما، با وجود چنین عدم اطمینان در ارزیابی ها، پادشاه هنوز به عنوان یک پادشاه "غیر کلاسیک" در قرون وسطی دیده می شود. اگرچه وقایع نگاران اصرار دارند که فرانسه با او با احترام رفتار می کرد، اما ظاهراً او مدیون اقتدار پدربزرگش فیلیپ آگوستوس است که اصلاحات اقتصادی و سیاسی را با هدف تقویت قدرت مرکزی انجام داد.

لایت موتیف مورخان معاصر فیلیپ فیر، پشیمانی از دوران «اعلیحضرت سنت لوئیس» است که تقریباً به عنوان عصر طلایی در نظر گرفته می شود، در حالی که فیلیپ چهارم به عنوان «ضد پاد سنت لوئیس» شناخته می شود. اما، با وجود همه اینها، مورخان در یک چیز اتفاق نظر دارند: عصر جدیدی با این پادشاه آغاز شد. با این حال، ارزش اغراق در مورد «مدرنیته» فیلیپ منصف و فرانسه زمان خود را ندارد.

فیلیپ چهارم عادل - پادشاه فرانسه از 1285 تا 1314.

با این حال، سلطنت فیلیپ چهارم نقطه عطفی در تاریخ فرانسه قرون وسطی بود: او با ضمیمه کردن سرزمین‌های جدید پادشاهی را گسترش داد (کمی قبل از مرگش لیون و اطراف آن را به فرانسه ضمیمه کرد)، کلیسا و حاکمان فئودال را مجبور کرد. اطاعت از دستورات شاه و سرکوب تمام قدرت های مستقل. اداره سلطنتی تحت نظر او همه جنبه های جامعه را شامل می شد: شهرها، اشراف فئودال، روحانیون - همه تحت کنترل آن قرار گرفتند. سلطنت او در نظر معاصرانش دوران ظلم و استبداد بی رحمانه به نظر می رسید. اما پشت همه اینها دوره جدیدی از قبل قابل مشاهده بود. شاه با کمک یک شرکت بزرگ از وکلا، از هر فرصتی برای ایجاد دادگاه های سلطنتی در همه جا و معرفی قوانین روم استفاده کرد. تا پایان عمر وی ، تمام قدرت قضایی در کشور منحصراً به تاج واگذار شد و زندگی عمومی شخصیتی کاملاً متفاوت از دوره پیشینیان خود به دست آورد.

هنگام گردآوری مقاله، از مطالبی استفاده کردیم که به طور خاص برای پروژه توسط وادیم آناتولیویچ استرونوف ارائه شده است.