آنچه در دهه 90 ظاهر شد. "دهه نود وحشی": شرح، تاریخ و حقایق جالب. باشگاه های هنرهای رزمی

توسعه صنعتی روسیه در دهه 90. دستخوش تغییرات کیفی جدی شده است. مدیریت جدید فدراسیون روسیهبا ورود روسیه به بازار جهانی، وظیفه بازسازی اقتصاد را از دستورالعمل طرح به اقتصاد مبتنی بر بازار تعیین کرد. مرحله بعدی قرار بود پیشرفت کشور را به سمت ایجاد جامعه اطلاعاتی تسریع کند.

در دهه 90 در روسیه خصوصی سازی اموال عظیم دولتی صورت گرفت. بازار کالا توسعه یافته است. روبل تبدیل به یک ارز تا حدی قابل تبدیل شد. تشکیل بازار مالی ملی آغاز شد. بازار کار که سال به سال در حال رشد است پدید آمده است.

با این حال، حل کامل مشکلات ناشی از اصلاحات اقتصادی ممکن نبود. نتیجه کاهش شدید در دهه 90 بود. سطح تولیدات صنعتی و کشاورزی نسبت به دوره های قبل. دلایل عینی و ذهنی برای این امر وجود داشت.

شرایط شروع اصلاحات به شدت نامطلوب بود. بدهی خارجی اتحاد جماهیر شوروی که در سال 1992 به روسیه منتقل شد، طبق برخی برآوردها از 100 میلیارد دلار فراتر رفت. در سال های بعد رشد قابل توجهی داشت. عدم تناسب در توسعه اقتصادی نیز ادامه دارد. "باز بودن" اقتصاد روسیه به کالاها و خدمات خارجی در مدت کوتاهی به حذف کسری کالا - بیماری اصلی سیستم اقتصادی شوروی - کمک کرد. با این حال، رقابت در حال ظهور با کالاهای وارداتی، که به دلیل بیشتر شرایط مساعدکسب و کارها ارزان تر از مشاغل مشابه هستند کالاهای روسی، منجر به کاهش جدی تولید داخلی شد (تنها پس از بحران 1998 تولیدکنندگان روسی توانستند تا حدی این روند را به نفع خود معکوس کنند).

وجود مناطق عظیم یارانه ای کشور دور از مرکز (سیبری، شمال، خاور دور) در شرایط بازار نوظهور به شدت به بودجه فدرال ضربه زد، که قادر به مقابله با هزینه های شدید افزایش یافته نبود. دارایی های اصلی تولید به حداکثر فرسودگی خود رسیده اند. قطع روابط اقتصادی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر به توقف تولید بسیاری از محصولات با کیفیت شد. همچنین ناتوانی در مدیریت در شرایط غیرعادی، نقص در سیاست خصوصی سازی، تغییر کاربری بسیاری از بنگاه ها در ارتباط با تبدیل تولیدات نظامی، کاهش شدید بودجه دولت و کاهش قدرت خرید نقش مهمی ایفا کرد. جمعیت. بحران مالی جهانی سال 1998 و شرایط نامناسب در بازارهای خارجی تأثیر منفی قابل توجهی بر اقتصاد کشور گذاشت.

دلایل ذهنی نیز ظاهر شد. در جریان اصلاحات، مبتکران آنها این تصور غلط را داشتند که در شرایط گذار به بازار، نقش دولت در اقتصاد در حال تضعیف است. با این حال، تجربه تاریخی نشان می دهد که در شرایط تضعیف دولت، بی ثباتی اجتماعی افزایش می یابد و اقتصاد سقوط می کند. تنها در یک دولت قوی، تثبیت اقتصادی سریعتر اتفاق می افتد و اصلاحات منجر به رشد اقتصادی می شود. کنار گذاشتن عناصر برنامه ریزی و مدیریت متمرکز در زمانی رخ داد که کشورهای پیشرو به دنبال راه هایی برای بهبود آن بودند. کپی برداری از مدل های اقتصادی غربی و عدم بررسی جدی جزئیات نیز به نتایج منفی منجر شد. توسعه تاریخیکشور خود. نقص قانون این فرصت را ایجاد کرد که بدون توسعه تولید مادی، با ایجاد هرم های مالی و غیره، سودهای فوق العاده دریافت کنیم.

تولید محصولات صنعتی و کشاورزی تا پایان دهه 90. تنها 20-25 درصد از سطح 1989 بود. نرخ بیکاری به 10-12 میلیون نفر افزایش یافت. جهت گیری تولید برای صادرات منجر به شکل گیری ساختار جدیدی از صنعت داخلی شد - اساس آن توسط شرکت های صنایع معدنی و تولیدی شکل گرفت. این کشور تنها در 10 سال بیش از 300 میلیارد دلار از سرمایه صادراتی خود را از دست داده است. مال خودت رو جمع کن تولید صنعتیمنجر به آغاز فرآیندهای صنعتی زدایی کشور شد. اگر روسیه در بین ده کشور صنعتی برتر وارد قرن بیستم شد، در سال 2000 از نظر تولید سرانه صنعتی در رتبه 104 و از نظر شاخص های تولید ناخالص در رتبه ده دوم جهان قرار داشت. در این زمان، روسیه از نظر مجموع شاخص های اساسی اقتصادی، جایگاه 94 را اشغال کرد. بر اساس تعدادی از شاخص ها، روسیه اکنون نه تنها از کشورهای توسعه یافته غرب، بلکه از چین (سه برابر)، هند (دو برابر) و حتی کره جنوبی عقب مانده است.

علیرغم تلاش های انجام شده تا پایان دهه 90. اقدامات برای احیای اقتصاد و حتی رشد در حال ظهور صنعت، اساس اقتصاد روسیه یکسان باقی ماند - وابستگی به فروش مواد خام و به ویژه نفت و گاز طبیعی. وضعیت خطرناک بودن این وضعیت به وضوح با وضعیت مرتبط با کاهش قیمت جهانی انرژی در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 نشان داده شد. قرن XX

از خطاب رئیس فدراسیون روسیه به مجمع فدرال (2000):

عمده ترین موانع رشد اقتصادی مالیات های بالا، خودسری مسئولان و جنایت های بی رویه است. راه حل این مشکلات به دولت بستگی دارد. با این حال، یک دولت پرهزینه و اسراف نمی تواند مالیات ها را کاهش دهد. دولتی مستعد فساد و با مرزهای صلاحیت نامشخص، کارآفرینان را از خودسری مقامات و نفوذ جرم نجات نخواهد داد. دولت ناکارآمد عامل اصلی یک بحران طولانی و عمیق اقتصادی است...

حوزه اجتماعی

در شرایط بحران اقتصادی طولانی، توسعه حوزه اجتماعی نیز در وضعیت نسبتا دردناکی قرار داشت. در فضای کاهش شدید درآمدهای بودجه، هزینه‌های علمی، آموزشی، بهداشتی و حقوق بازنشستگی تقریباً 20 برابر کاهش یافت! در سالهای اول اصلاحات اقتصادی، این قرار داده شد حوزه اجتماعیدر یک وضعیت بسیار دشوار میانگین حقوق کارکنان علمی تا پایان دهه 90 بود. 12-14 دلار در ماه با دستمزد زندگی 50 دلار. برنامه ریزی آینده به دلیل کمبود بودجه متوقف شد آثار علمی(که قبلاً 20 سال قبل انجام می شد).

با این وجود، برخی روندهای مثبت ظاهر شده است. برای اولین بار در تاریخ کشور تعداد دانشجویان دانشگاه 246 نفر به ازای هر 10 هزار نفر جمعیت بود. با این حال، این رقم با افتتاح بسیاری از مؤسسات آموزشی خصوصی امکان پذیر شد که سطح تحصیلات در بسیاری از آنها بسیار پایین بود.

مراقبت های بهداشتی داخلی از فرصت ارائه مراقبت های رایگان و همه جانبه به بیماران و تا پایان دهه 90 محروم شد. از نظر شاخص های کلیدی در رتبه 131 جهان قرار دارد.

مستمری های سالمندی و از کارافتادگی کمتر از سطح معیشتی بود.

به بهانه کمبود بودجه برای مسئولان در اوایل دهه 90. حق شهروندان برای تکمیل تحصیلات متوسطه، مسکن رایگان و مراقبت های پزشکی از قانون اساسی حذف شد.

در طول 10 سال گذشته، ساختار اجتماعی جامعه به طرز محسوسی تغییر کرده است. سهم روس‌های ثروتمند 3-5٪، طبقه متوسط ​​- 12-15٪ و فقرا و گدایان هر کدام 40٪ بود.

همه اینها مستلزم تجدید نظر اساسی در پایه های سیاست اجتماعی به منظور تضمین حمایت از جمعیت در طول دوره گذار بود. چنین تجدید نظری با انتخاب وی. وی. پوتین به عنوان رئیس دولت در سال 2000 آغاز شد.

جمعیت شناسی

وضعیت اقتصادی-اجتماعی کشور نمی توانست بر جمعیت شناسی تأثیری نداشته باشد.

اگر در آغاز قرن بیستم. 76 درصد از جمعیت کشور را شهروندان زیر 50 سال تشکیل می دادند، سپس در پایان قرن تقریباً به همان تعداد افراد در سن بازنشستگی و پیش از بازنشستگی وجود داشت. میانگین سنساکنان روسیه تقریباً 56 سال سن دارند ، در حالی که طبق پیش بینی ها ، در ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی تا چند سال دیگر 35-40 سال و در چین و ژاپن - 20-25 سال سن دارند. برای 1997-2000 جمعیت کودکان روسیه 4 میلیون نفر کاهش یافت و به 39 میلیون نفر رسید. سطح پایینزندگی منجر به این واقعیت شد که درصد کودکان سالم به طور پیوسته در حال کاهش بود؛ در سال 2001، چنین کودکانی در میان دانش‌آموزان ابتدایی تنها 8 تا 10 درصد بودند، به طور متوسط. سن مدرسه- 6٪ و در بین دانش آموزان دبیرستانی - فقط 5٪.

از سال 1993، میزان مرگ و میر در روسیه از نرخ تولد بیشتر شد و به زودی کاهش طبیعی جمعیت به 1 میلیون نفر در سال رسید. میانگین امید به زندگی برای زنان در حال حاضر 75 سال نیست (مانند سال 1979)، بلکه تنها 69 سال، برای مردان - نه 69، بلکه 56 سال است. در طی 10 سال، جمعیت روسیه بیش از 10 میلیون نفر کاهش یافته است. اگر این روند ادامه یابد، خطر کاهش جمعیت این کشور به میزان 22 میلیون نفر دیگر تا سال 2015 (یک هفتم ساکنان روسیه) وجود دارد.

برای اصلاح این وضعیت، دولت کشور طیف وسیعی از اقدامات را برای بهبود استانداردهای زندگی مردم انجام داده است.

از پیام رئیس فدراسیون روسیه (2000):

اگر روند فعلی ادامه یابد، بقای ملت در خطر خواهد بود. ما واقعاً در خطر تبدیل شدن به یک ملت فرسوده هستیم. امروز وضعیت جمعیتی یکی از وضعیت های نگران کننده است.

زندگی روزمره

تغییراتی که در زندگی روزمره همه رشته ها اتفاق می افتد گروه های اجتماعیجمعیت سریع و رادیکال بود.

قبلاً در سال 1992 ، مصرف گوشت 80٪ ، شیر - 56٪ ، سبزیجات - 84٪ ، ماهی - 56٪ نسبت به سطح ناچیز سال 1991 کاهش یافت. تا تابستان 1998 ، وضعیت تا حدودی به سمت بهتر شدن تغییر کرد - جمعیت مصرف محصولات غذایی اساسی از برخی شاخص های دوره قبل از اصلاحات فراتر رفت، اما بسیار کم باقی ماند.

ساخت و ساز مستمر مسکن به کوتاه شدن صف های مسکن شهرداری در مدت کوتاهی کمک کرد، اما کمبود بودجه در بین مردم، خرید آپارتمان را غیرممکن کرد.

فراوانی کالاهای روزمره در فروشگاه ها و بازارها منجر به کاهش قیمت ها شد.

خرید نه تنها تلویزیون، یخچال، اجاق مایکروویو، بلکه اتومبیل، ساخت و ساز کوچک خانه های روستایی. تعداد خودروهای شخصی تنها در مسکو تا پایان دهه 90. به 2.5 میلیون نفر رسید که تقریباً 10 برابر بیشتر از ارقام بیست سال پیش بود.

توسعه بازار مسکن نه تنها به خرید و فروش رایگان آپارتمان منجر شد، بلکه تعداد زیادی (حداقل 1 میلیون نفر) از افراد بی خانمان را به وجود آورد که خانه های خود را فروختند و خود را در خیابان دیدند.

یک پدیده جدید در زندگی شهری، ظهور تعداد زیادی از کودکان خیابانی بود (آمار رسمی این رقم را در اواخر دهه 90 2.5 میلیون نفر اعلام کرد).

مستی، اعتیاد به مواد مخدر، فحشا و فساد به معضلات بزرگ عمومی تبدیل شده است. بدتر شدن وضعیت جرم و جنایت، به ویژه در شهرهای بزرگ، تقویت نقش دولت و مهمترین نهادهای آن در برقراری نظم را ضروری ساخت.

بنابراین، توسعه اجتماعی-اقتصادی کشور در دهه 90. پر از تناقض بود این منعکس کننده ماهیت انتقالی دورانی بود که کشور از آن عبور می کرد.

در دهه 90 عالی بود؟! نویسنده، آیا شما لجباز هستید؟
1. احساس آزادی الهام بخش.
قبلاً چه نوع آزادی گم شده بود، گند زدن در خیابان؟
این "آزادی" در فیلم "اژدها را بکش" به خوبی نشان داده شده است، ویدئو پیوست شده است. در نیژنی نووگورود شبانه تیراندازی شد، برادران به یکدیگر تیراندازی کردند. در سمت راست کلاش خط می زند، در سمت چپ از ماکاروف شلیک می کنند. آزادی مزخرف است!
2. پول آسان.
آنها در خیابان ها کفش می پوشیدند، ما پسرها، کمتر از 4-5 نفر به مسکو نمی رفتند، زیرا در ایستگاه ها و نزدیک مترو گروه های محلی اراذل و اوباش وجود داشت که اکنون به آنها "گوپنیک" می گویند. فقط آنها برای مصونیت از مجازات و به عنوان خوانده شده در بالا، آزادی عمل کردند وقیحانه تر و بی قانونی تر! محصولات چپ، بی کیفیت و تاریخ مصرف گذشته کاملاً در بازارها و غرفه ها فروخته می شد. آیا پول آسان عالی است؟!
3. کالاهای وارداتی.
آشغال های خارجی به بازار ریخته شد. همه برای خرید تلویزیون، VCR و غیره هجوم آوردند. بسیاری از تقلبی ها، بسیاری از مزخرفات چینی. خراب کردن کشور به خاطر کالاهای وارداتی عالی بود؟
4. هرکس سر جای خودش بود.
همه سعی کردند تا جایی که می توانند درآمد داشته باشند، زیرا تاخیر در دستمزدها وحشتناک بود. من افسر ارتش روسیه چندین ماه حقوق نگرفتم و شبها کابل مسی حفر کردم چون چیزی برای خوردن نداشتم. آیا من در جای مناسب بودم؟ روزها فرماندهان به ما القا می کردند که ما باید از سرزمین مادری محافظت کنیم و شب ها خودشان روی لودرها در کارخانه محلی کار می کردند و ودکا را بارگیری می کردند. چون خانواده باید غذا می خوردند. پلیس ها اصلاً حقی نداشتند، اما در نهایت آنها به سرعت متوجه شدند و "تجارت" خود را از چنگ راهزنان گرفتند و در عین حال صفوف آنها را بسیار کم کردند. آیا آنها هم در جای درستی بودند؟ معلمان به مزارع جمعی رفتند، چون حقوق ناچیزشان هم داده نمی شد، آیا جای درستی داشتند؟
5. ما بامزه ترین رئیس جمهور جهان را داشتیم.
اگر این یک شوخی است، پس بسیار مایه تاسف است. وقتی بورکای مست را تماشا می‌کردیم که دور صحنه می‌پرد یا ارکستر را «رهبری» می‌کرد، نخندیدیم، به‌طور باورنکردنی شرمنده بودیم. او ارتش را ویران کرد، کشور را ویران کرد، "مشاوران" پیندوسی اجازه یافتند تا به مکان های استراتژیک وارد شوند، شرکت ها به پنی فروخته شدند، مردم در فقر شدید زندگی کردند. خنده دار؟ به نظر ما اصلا خنده دار نبود.
6. مردم امید دارند.
چی؟؟! تمام خاطرات من از دهه 90 تن های خاکستری. بیکاری وحشتناکی وجود داشت، هیچ پولی پرداخت نمی شد، از این رو تعداد زیادی "تجار" وجود داشتند که سعی می کردند به نحوی امرار معاش کنند. ناامیدی وحشتناکی وجود داشت، هیچ نوری قابل مشاهده نبود. اصلاحات همه چیز را از ریشه خراب کرد. یک روز فقیر شدیم، برای هر خانواده 6 هزار کتاب بود و در یک روز دیگر نمی شد با این پول چیزی خرید. هنوز آن گرجی دیوانه را به یاد دارم که با یک چمدان 500 روبلی دور ایستگاه راه آهن کورسکی می دوید، آنها را به اطراف پرتاب می کرد و فریاد می زد "لعنتی چرا به آنها نیاز دارم؟" امید؟؟ در اتحاد جماهیر شوروی ، همه می دانستند که پس از فارغ التحصیلی از کالج برای کار در تخصص خود می رود ، او می دانست که یک آپارتمان و غیره می گیرد. ثبات وجود داشت. در دهه 90 هیچ کس نمی دانست فردا یا حتی امشب چه اتفاقی خواهد افتاد.
7. همه میلیونر بودند.
چه لذتی دارد؟ پول مستهلک شد. بله، ما به شوخی می گفتیم که میلیونر شده ایم، اما خنده در میان اشک بود.
8. فرصت سفر به خارج از کشور.
آره همه می توانستند شخصاً تأیید کنند که فروشگاه های خارجی در واقع بیش از 40 نوع سوسیس می فروشند. توده مردم که تصمیم گرفتند همه بالای تپه منتظر آنها هستند، کشور را ترک کردند. فقط تعداد کمی به عنوان مردم ظاهر شدند. چند تا از اینها بعد از سال 2000 برگشتند؟ این همه هرج و مرج که در کشور اتفاق می افتاد ارزش چنین لذتی را نداشت.
9. دلتنگی دوران کودکی و جوانی.
اینها فقط خاطرات دوران کودکی است. به عنوان مثال، ما بطری‌ها را جمع‌آوری کردیم، تحویل دادیم، به VDNKh رفتیم و اگر «پسران آزاد» محلی که «در جای درست بودند» کفش نمی‌پوشیدند، چند پوستر با بروس‌ها و شوارتزها می‌خریدیم. یا آدامس «دونالد» یا «توربو» خریدم. دومی کمتر رایج است زیرا 3 برابر بیشتر از "دونالد" هزینه دارد. و اگر در راه برگشت به ما کفش نمی دادند، همه را به خانه می آوردند.
10. لباس های شیک.
آشغال های بی کیفیت از ترکیه و چین. هر چیزی که روشن و رنگارنگ بود مد بود. ما هم مثل بومی ها که به آینه و مهره ها واکنش نشان می دادیم از آدادیس ها و غیره کالاهای بی کیفیت خریدیم.
من حتی یک نفر را نمی شناسم که "دهه 90" را تجربه کرده باشد که دوست داشته باشد آنها تکرار شوند. هیچکس! جسورهای جوانی که خودشان درگیر این موضوع نشده‌اند، اما در مورد آن «عاشقانه» خوانده‌اند، حساب نمی‌شوند.
نویسنده یا یک ترول بزرگ است یا یک فرد سرسخت. اگر این چنین شوخی است، پس من هرگز آن را نفهمیدم.
حالا حداقل یه لحظه وقت بذار...

سیستم سیاسی روسیه در اوایل دهه 90 بر اساس دو لایه نهادهای قدرت نمایندگی - کنگره نمایندگان خلق فدراسیون روسیه و شورای عالی دو مجلسی استوار بود. رئیس قوه مجریه رئیس جمهور B.N. Yeltsin بود که با رای مردم انتخاب شد. وی همچنین فرمانده کل نیروهای مسلح بود. بالاترین مقام قضایی دادگاه قانون اساسی فدراسیون روسیه بود. نقش غالب در بالاترین ساختارهای قدرت را نمایندگان سابق شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی داشتند. از میان آنها، مشاوران رئیس جمهور منصوب شدند - V. Shumeiko و Yu. Yarov، رئیس دادگاه قانون اساسی V. D. Zorkin، و بسیاری از روسای ادارات محلی.

فعالیت های دستگاه دولتی در شرایط تقابل شدید قوای مقننه و مجریه صورت گرفت. کنگره پنجم نمایندگان خلق که در نوامبر 1991 برگزار شد، به رئیس جمهور اختیارات گسترده ای برای انجام اصلاحات اقتصادی داد. اکثریت نمایندگان پارلمان روسیه در این دوره از مسیر شکل گیری اقتصاد بازار در روسیه حمایت کردند. در پایان سال 1991، دولت به ریاست اقتصاددان E.T. Gaidar، برنامه ای برای اصلاحات اساسی در زمینه اقتصاد ملی تدوین کرد. اقدامات "شوک درمانی" پیشنهاد شده توسط این برنامه با هدف انتقال اقتصاد به روش های مدیریت بازار بود.

آزادسازی قیمت ها - رهایی آنها از کنترل دولت - جایگاه مهمی در برنامه اصلاحات اقتصادی را اشغال کرد. گذار به قیمت ها و تعرفه های آزاد (بازار) در ژانویه 1992 آغاز شد. دولت مقررات قیمت را فقط برای برخی کالاها و محصولات صنعتی حفظ کرد. آزادسازی قیمت باعث افزایش شدید تورم شد. در طول سال، قیمت مصرف کننده در این کشور تقریباً 26 برابر شده است. استاندارد زندگی جمعیت کاهش یافت: در سال 1994 50 درصد از سطح اوایل دهه 90 بود. پس انداز نقدی ذخیره شده در بانک دولتی مستهلک شد و پرداخت ها به شهروندان متوقف شد.

نقش اصلی در فرآیند گذار به بازار به خصوصی سازی (غیر ملی شدن) اموال اختصاص یافت. نتیجه آن باید تبدیل بخش خصوصی به بخش غالب اقتصاد باشد. خصوصی‌سازی اموال دولتی عمدتاً تجارت خرده‌فروشی، پذیرایی عمومی و شرکت‌های خدمات مصرف‌کننده را پوشش می‌دهد. در نتیجه سیاست خصوصی سازی، هزاران شرکت صنعتی به دست کارآفرینان خصوصی رفت. کوپن[i] خصوصی سازی 1992-1994. و اقدامات خصوصی سازی بعدی منجر به از دست دادن نقش رهبری بخش عمومی در اقتصاد شد.

اما تغییر شکل مالکیت باعث افزایش کارایی اقتصاد نشد. در اواسط سال 1993-1994. کاهش تولید صنعتی 21٪ بود، از جمله در مهندسی مکانیک - 31٪، در تولید کالاهای مصرفی - 30٪. بیش از نیمی از کالاهای موجود در بازار روسیه وارد شده است.

یکی از پیامدهای سیاست خصوصی سازی، فروپاشی زیرساخت های انرژی بود.

در نیمه دوم دهه 90، اکثر شرکت های بزرگ و متوسط ​​در روسیه به شرکت های خصوصی، تجاری و سهامی تبدیل شدند. بانک های تجاری، بورس ها و مراکز تجاری متعددی پدید آمدند و فعال بودند. همه اینها منجر به از دست رفتن نهایی توانایی دولت برای مدیریت تولید و ساختارهای مالی جدید با استفاده از روش های اداری قبلی شد. با این حال، اکنون دولت سهام قابل توجهی در کارخانه ها و کارخانه هایی دارد که نقش پیشرو در اقتصاد روسیه داشتند. یک سیستم مدیریتی برای این سهام به منظور تأثیرگذاری بر فعالیت‌های شرکت‌های بخش غیردولتی در حال توسعه بود.

برنامه اصلاحات اقتصادی شامل تغییرات عمده در کشاورزی بود. دهه 90 تبدیل به زمان شد توسعه فشردهاشکال جدید مدیریت در بخش کشاورزی اقتصاد، شرکت های سهامی باز و بسته، تضامنی با مسئولیت محدود و تعاونی های کشاورزی نقش غالب را داشتند. در سال 1999 سهم آنها در ساختار بنگاه های کشاورزی 65.8 درصد بود.

بحران اقتصادی تاثیرات سختی بر وضعیت بخش کشاورزی داشت. کمبود کود معدنی، خودرو و تجهیزات کشاورزی وجود داشت. در سال 1996، شرکت های ماشین آلات کشاورزی 14 هزار دستگاه تراکتور، در سال 1998 - 9800 دستگاه، دروگر غلات - به ترتیب 2500 و 1000 دستگاه تولید کردند که در سال های بعد تولید آنها همچنان کاهش یافت. کمبود ماشین آلات کشاورزی، به ویژه برای مزارع، و تجدید ساختار سازمانی اشکال کسب و کار منجر به کاهش سطح عملکرد شد. تولیدات کشاورزی در اواسط دهه 90 نسبت به سال های 1991-1992 70 درصد کاهش یافت. تعداد دام 20 میلیون رأس کاهش یافت. در پایان دهه 90، تعداد مزارع غیر سودده در بخش دولتی، طبق داده های رسمی، 49.2٪، در بخش خصوصی - 57.9٪ بود.

تغییرات اساسی در اقتصاد روسیه منجر به خسارات قابل توجهی شده است.

در دهه 90، روسیه در مسیر اصلاحات جهانی قرار گرفت که به فاجعه های بی شماری برای کشور تبدیل شد - راهزنی بی رویه، کاهش جمعیت و کاهش شدید استانداردهای زندگی. برای اولین بار، روس ها یاد گرفتند که آزادسازی قیمت، هرم مالی و پیش پرداخت چیست.

نیم لیتر به قیمت ولگا

در آگوست 1992، به شهروندان روسیه این فرصت داده شد تا چک های خصوصی سازی (کوپن) را خریداری کنند، که می توانست با دارایی های شرکت های دولتی مبادله شود. نویسندگان اصلاحات قول دادند که برای یک کوپن، ارزش اسمی آن 10 هزار روبل، مردم می توانند دو ولگا بخرند، اما تا پایان سال 1993 به سختی می توان آن را با دو بطری ودکا مبادله کرد. با این حال، فعال ترین بازیگرانی که به اطلاعات طبقه بندی شده دسترسی داشتند، توانستند از چک های خصوصی سازی ثروت زیادی به دست آورند.

تغییر - من نمی خواهم

تا 1 ژوئیه 1992، نرخ رسمی روبل معادل 56 کوپک به ازای هر دلار آمریکا بود، اما غیرممکن بود که یک انسان فانی صرفاً ارز را با چنین نرخی خریداری کند که با قیمت بازار مطابقت نداشت. متعاقباً، دولت دلار را با نرخ مبادله برابر دانست و ناگهان به 125 روبل، یعنی 222 برابر افزایش یافت. این کشور وارد دوران سفته بازی ارزی شده است.

هم برای خودت و هم برای دیگران

همه کسانی که در اوایل دهه 90 خود را در تجارت ارز یافتند زیر "سقف" افتادند. سفته بازان ارز یا توسط راهزنان یا پلیس محافظت می شدند. با در نظر گرفتن حاشیه جامد (تفاوت بین نرخ واقعی بازار و سفته بازی)، هم خود معامله گران ارز و هم «سقف» آنها درآمد خوبی کسب کردند. بنابراین، از 1000 دلار آمریکا می توانید 100 دلار درآمد داشته باشید. در موفق ترین روزها، یک سفته باز ارز می تواند تا 3000 دلار درآمد داشته باشد.

کمربندهای کوچک

در سال 1991، فروشگاه‌های مواد غذایی معمولاً به دو بخش تقسیم می‌شدند: یکی فروش کالا بدون محدودیت و دیگری فروش کالا با استفاده از کوپن. در اولین مورد می توانید نان سیاه، ماریناد، جلبک دریایی، جو مروارید یا جو، و غذاهای کنسرو شده را پیدا کنید. در مرحله دوم، پس از ایستادن در یک صف بزرگ، می توانید از کوپن برای خرید شیر، ژامبون، ماهی منجمد، برنج، ارزن، آرد، تخم مرغ، کره، چای، آب نبات، ودکا و سیگار استفاده کنید. در همان زمان، حجم محصولات خریداری شده به شدت محدود بود - 1 کیلوگرم آرد، 1 دوجین تخم مرغ، 1 لیتر کره.

قیمت ها دیوانه کننده است

تغییرات قیمت تمام شده کالاهای اساسی شاخص اصلی وخامت اوضاع اقتصادی کشور بود. بنابراین، اگر در پایان سال 1991 یک قرص نان 1.8 روبل قیمت داشت، در پایان ژانویه، پس از آزادسازی قیمت ها، باید 3.6 روبل برای آن پرداخت کنید. علاوه بر این - بیشتر: در ژوئن 1992، برچسب قیمت نان به 11 روبل، در نوامبر - به 20. تا ژانویه 1994، قیمت یک قرص نان قبلاً به 300 روبل رسیده بود. در طی 2 سال، قیمت نان 166 برابر شده است!

من توان خرید مانتو ندارم

رکورددار افزایش قیمت خدمات عمومی بوده که در بازه زمانی 92 تا 93 147 برابر افزایش یافته است. در همان زمان حقوق ها فقط 15 برابر افزایش یافت. قدرت خرید روبل چقدر بود؟ به عنوان مثال، در ژوئن 1993، متوسط ​​حقوق در کشور 22 هزار روبل بود. 1 کیلوگرم کره 1400-1600 روبل، 1 کیلوگرم گوشت - 2000 روبل، نیم لیتر ودکا - 1200 روبل، یک لیتر بنزین (AI-78) - 1500 روبل، کت بارانی زنانه - 30،0 روبل.

همه چیز به بازار

بسیاری از روس ها مجبور شدند زمینه فعالیت خود را تغییر دهند تا به نوعی زنده بمانند. محبوب ترین حرفه در سپیده دم دهه 90 "تاجر شاتل" بود. طبق برخی داده ها، تا یک چهارم از شهروندان توانمند فدراسیون روسیه تامین کنندگان کالاهای مصرفی بودند. تعیین درآمد دقیق معامله گران شاتل دشوار است، زیرا تقریباً تمام پول به گردش درآمد. به طور متوسط ​​در یک سفر امکان فروش کالاهایی به ارزش 200-300 دلار وجود داشت.

محصول کشنده

مصرف الکل در اواسط دهه 90 به بالاترین حد خود در کل تاریخ کشور ما رسید - 18 لیتر برای هر نفر در سال. آنها بیشتر جانشین و محصولات ارزان وارداتی می نوشیدند. این همه مقصر مالیات غیر مستقیم 90٪ است که باعث شد ودکای داخلی با کیفیت بالا - Stolichnaya، Pshenichnaya، روسی - گرد و غبار را در انبارها جمع کند. تعداد مرگ و میر ناشی از مسمومیت با الکل بی کیفیت که در میان آنها الکل سلطنتی هلند پیشتاز بود، سالانه به 700 هزار نفر رسید.

افول ترسناک

دهه 90 به خاطر شاخص های جمعیتی فاجعه بار به یاد می آید. بر اساس محاسبات نمایندگان فراکسیون حزب کمونیست، در دوره 1992 تا 1998، کاهش طبیعی جمعیت از 4.2 میلیون نفر فراتر رفت و تعداد جمعیت شاغل کشور سالانه به طور متوسط ​​300 هزار کاهش یافت. در این مدت حدود 20 هزار روستا خالی از سکنه شد.

هیچ کس نیاز ندارد

در ماه مه 1992، دولت روسیه قانون بازنشستگی را که در اتحاد جماهیر شوروی به اجرا در آمده بود، لغو کرد و استانداردهای جدیدی را معرفی کرد که در آن فاکتورهای کاهش اعمال شد. در نتیجه این نوآوری رسوا، مستمری واقعی حدود 35 میلیون روس به نصف کاهش یافت. دسته فروشندگان خیابانی در درجه اول از میان بازنشستگان خواهند آمد.

به هر قیمتی زنده بمانید

در 30 سپتامبر 1991، کارگران سردخانه و کارشناسان پزشکی قانونی از تعدادی از شهرهای خاور دور در خاباروفسک گرد هم آمدند تا درباره مسائل مربوط به بقا در طول بحران گفتگو کنند. آنها به ویژه در مورد مسائل مربوط به ورود به بازارهای اعضای خارج شده از اجساد صحبت کردند. و چیزی برای چانه زدن وجود داشت. بنابراین، یک کره چشم هزار دلار، یک کلیه - 14 هزار دلار، یک جگر - 20 هزار دلار قیمت دارد.

پول در زهکشی

در 17 آگوست 1998، دولت روسیه نکول اعلام کرد. تنها در چند ماه، نرخ دلار 300 درصد افزایش یافت. مجموع ضرر و زیاناقتصاد روسیه در آن زمان 96 میلیارد دلار ارزش گذاری شد، بانک های تجاری 45 میلیارد دلار، بخش شرکت ها - 33 میلیارد دلار، شهروندان عادی - 19 میلیارد دلار ضرر کردند.

از خودت دفاع کن

در 17 تیر 1370 در جریان حمله دیگر مافیای قفقاز به یکی از معادن منطقه ماگادان، یک کیلوگرم طلا به سرقت رفت. و دوباره پلیس کولیما نتوانست کمک کند. سپس مقامات مجری قانون به معدنچیان دولتی طلا اجازه دادند تا خود را مسلح کنند. به هر حال، این سلاح ها بود که عامل اصلی بازدارندگی راهزنان از حمله به ماینرهای آزاد بود.

سالهای خونین

اواسط دهه 90 در روسیه با راهزنی گسترده بی سابقه مشخص شد. به گفته سرلشکر FSB الکساندر گوروف، حدود 32 هزار قتل عمدی در سال ثبت می شود که 1.5 هزار مورد آن قتل های قراردادی بوده است. افراد مسن به ویژه رنج می بردند. در طول چند سال وحشتناک، تنها در مسکو، حدود 15 هزار سالمند تنها به دلیل آپارتمان ها کشته شدند.

فست فود مورد علاقه

اولین مک‌دونالد در روسیه که در ژانویه 1990 در میدان پوشکین ظاهر شد، سروصدای بی‌سابقه‌ای به پا کرد. بیش از 25 هزار درخواست برای 630 شغل ارسال شده است. حقوق ماهانه یک کارمند مک دونالد می تواند به 300 روبل برسد که بیش از آن است میانگین درامددر سراسر کشور قیمت ها در مک داک افتضاح بود. به عنوان مثال، برای Big Mac شما باید 3 روبل می پرداخت. 75 کپی. برای مقایسه، ناهار در یک غذاخوری معمولی 1 روبل هزینه دارد.

"شوک درمانی" آمریکایی منجر به فروپاشی بی سابقه ای در روسیه شد

«روزگار سخت» یلتسین و تأثیر آن بر وضعیت مالی و وضعیت روحی و اخلاقی روسیه هنوز در ادبیات تاریخی ما و رسانه ها ارزیابی عینی، صادقانه و جامعی دریافت نکرده است، اگرچه در مورد آن بسیار نوشته شده است. به درستی برای مردم آشکار نشده است که چه نیروهای خارجی و داخلی پشت «اصلاحات» یلتسین ایستاده و ماهیت و جهت آن را تعیین کرده اند. و این قابل درک است: نئولیبرال هایی که به قدرت رسیده اند به هیچ وجه علاقه ای به حقیقت در مورد اینکه چگونه سیاست های آنها منجر به فروپاشی روسیه شده است ندارند. در یکی از جلسات آکادمی علوم این نظر را شنیدم: «هنوز هم چنین کنگره بیستم داریم که کل دنیا را نفس می کشد».

چه اتفاقی برای روسیه در دهه 90 افتاد؟ بیایید با نفوذ شروع کنیم عامل خارجی. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به قدرت رسیدن "نخبگان" جدید در روسیه به رهبری بوریس یلتسین توسط محافل حاکم ایالات متحده به عنوان ظهور شرایط ژئوپلیتیکی استثنایی مطلوب برای اجرای ایده جهانی تلقی شد. امپراتوری آمریکا». برای انجام این کار، آنها باید مشکل دیگری را حل می کردند - حذف روسیه از مسیر آمریکا به عنوان موضوع مهم سیاست جهانی.

برای این منظور، دولت کلینتون دکترین جدید سیاست خارجی به نام «سیاست مهار جدید» روسیه را توسعه داد. در واقع ادامه این سیاست بود جنگ سرداستفاده از روش‌های نفوذ غیر مستقیم بر روسیه نه نظامی. حتی کارمندان وزارت خارجه آلمان نیز این مسیر آمریکا را با حیرت درک کردند. در ژورنال رسمی آلمانی Internationale Politik در اکتبر 2001 نوشتند: «اکنون هیچ مبنایی برای استراتژی «محدودیت جدید» و «نفوذ منفی به شکل ملایم» یا استراتژی «همکاری انتخابی» در رابطه با روسیه وجود ندارد. روسیه هیچ تهدیدی ندارد این یک شریک مهم است که مانند گذشته، تأثیر عمده ای بر امنیت در اروپا و آسیا دارد.»

به جای پیروی از اصول شگفت انگیز منشور پاریس که در 27 نوامبر 1990 پس از پایان جنگ سرد و اتحاد مجدد آلمان توسط همه کشورهای اروپایی و خود ایالات متحده امضا شد و هدف آن ایجاد صلح، امنیت و همکاری جهانی بود. و رونق در اروپا، واشنگتن تصمیم گرفت که مسیر «تاثیر مخرب غیرمستقیم» را این بار در رابطه با روسیه ادامه دهد.

نقش ویژه ای در دستیابی به اهداف استراتژی جدید آمریکا به رژیم یلتسین واگذار شد که بیش از 300 مستشار آمریکایی از جمله بسیاری از کارمندان سیا به آن توصیه می کردند. مطبوعات روسیه شواهد فراوانی را در مورد نحوه مدیریت سیاست روسیه در دوران "مهار جدید" روسیه ارائه کردند. روسلان خاسبولاتوف، رئیس سابق شورای عالی، که در اسرار سیاست آن زمان بسیار آگاه بود، نوشت که یلتسین داوطلبانه با نقش یک دست نشانده ایالات متحده موافقت کرد. او «از طریق ابزارهای مختلف» با آمریکایی‌ها «در بالاترین سطح سیاسی» ترکیب دولت، مسیر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی دولت و سیاست خارجی آن را هماهنگ کرد.

Nezavisimaya Gazeta، با انتشار دستورالعمل های صندوق بین المللی پول به دولت چرنومیردین در دسامبر 1997، یک سوال قانونی را مطرح کرد: "چرا روسیه به دولت خود نیاز دارد؟" سردبیردر این روزنامه، ویتالی ترتیاکوف در مقاله "دولت بردگان" نوشت: "بیایید بیل را بیل بنامیم: ما اساساً در مورد مدیریت خارجی حداقل اقتصاد کشورمان صحبت می کنیم. بگذارید افراد باهوش این کار را انجام دهند، اما اولاً آنها شهروند روسیه نیستند و ثانیاً هیچ کس آنها را در فدراسیون روسیه انتخاب یا منصوب نکرده است ، یعنی آقایان کومدسوس و ولفنسون مطلقاً در برابر کسی در کشور ما مسئولیتی ندارند. ورشکستگان اینگونه مدیریت می شوند... در کرملین رعیت هایی هستند که به طور موقت قدرت را به دست گرفته اند.»

ما در مورد تیمی متشکل از یلتسین، گیدار، چوبایس، برزوفسکی، گوسینسکی، گرف، آبراموویچ، چرنومیردین، کوزیرف و بسیاری از افراد نوپا صحبت می کردیم. مثلاً از چوبیس، یکی از اعضای باشگاه بسته شده بیلدربرگ که توسط نمایندگان الیگارشی مالی آمریکا در سال 1954 ایجاد شد، چه انتظاری می توان داشت؟ این باشگاه به همراه کمیسیون سه جانبه که توسط گروه راکفلر- مورگان-روچیلد در سال 1974 تأسیس شد، و همچنین شورای روابط خارجی آمریکا و سایر سازمان های مشابه درگیر در توسعه مشکلات ژئوپلیتیکی در راستای منافع، به یک حلقه مهم در "قدرت جهانی" تبدیل شده است. از "نخبگان جهانی" ایالات متحده. باشگاه بیلدربرگ شامل سیاستمداران برجسته ای مانند جی. کیسینجر، ز. برژینسکی، دی. بوش و تعدادی از سرمایه داران و صنعتگران بزرگ بود. آنها از روسیه علاوه بر چوبایس، ایوانف را که در زمان یلتسین به عنوان رئیس وزارت امور خارجه و دبیر شورای امنیت بود، انتخاب کردند و به عضویت هیئت مدیره LUKOIL درآمد.

دولت کلینتون امیدوار بود با استفاده از یلتسین و تیمش، فقر مادی و معنوی در روسیه ایجاد کند، وضعیتی ویران شده در کشور، اقتصاد، علم، آموزش و نیروهای مسلح آن، از احیای کشور جلوگیری کند، آن را به مواد خام تبدیل کند. ضمیمه نفت و گاز غرب است و امنیت کشور را در وابستگی مستقیم به قیمت نفت و گاز در بازار جهانی قرار می دهد. بهترین راه برای دستیابی به این اهداف، معرفی «سرمایه داری با ویژگی های آمریکایی» در روسیه بود.

این یک مسیر فاجعه بار برای کشور بود. او کنترل ناپذیری را برای اقتصاد و فرآیندهای اجتماعی در کشور به ارمغان آورد. دوره "انباشت اولیه سرمایه" که کشورهای غربی بیش از 300 سال پیش از آن عبور کردند، در روسیه با عناصر لجام گسیخته بازار، استبداد وحشی و معافیت از مجازات تشویق شده از بالا برای جنایات اقتصادی مشخص شد. با سرعتی باورنکردنی، وضعیت فقر عمومی در کشور ایجاد شد. در آغاز سال 1992، روبل و اوراق بهادار دولتی در یک لحظه به طور کامل کاهش یافت، شهروندان و شرکت های روسیه پس انداز خود را از دست دادند، جمع آوری مالیات به حداقل رسید و پس از آن تمام مشکلات روسیه دنبال شد. اکثریت قریب به اتفاق ثروت ملی آن تقریباً به هیچ وجه («یک پنی برای روبل»، همانطور که استروب تالبوت، مشاور کلینتون نوشت) به انواع مختلفی از کلاهبرداران منتقل شد تا یک الیگارشی مالی را که ارتباط نزدیکی با ایالات متحده و سرسپردگان آمریکایی دارد، پرورش دهد. در ساختارهای دولتی تاثیرگذار

"شوک درمانی" آمریکایی منجر به فروپاشی بی سابقه ای در روسیه شد - فلج شدن تولید آن به دلیل خصوصی سازی جنایی و فقدان تقاضای موثر جمعیت که بیش از نیمی از آن به زیر خط فقر ختم شد، انتقال منابع مالی عظیم. و ثروت ملی روسیه در خارج از کشور توسط الیگارشی مالی، اقتصاد سایه و جنایت. فرار دسته جمعی از فقر به غرب، عمدتاً در ایالات متحده، دانشمندان، شخصیت های فرهنگی و روشنفکران فنی؛ فروپاشی نیروهای مسلح، تضعیف توان علمی، فنی و آموزشی، افول کشاورزی، عدم امکان نوسازی تجهیزات صنعتی غیرقابل قبول منسوخ شده (70-80٪).

روسیه گرفتار یک بحران جمعیتی است. در توضیحات مربوط به نتایج اولیه سرشماری جمعیت در سال 2002 که برای جلسه دولت فدراسیون روسیه آماده شده است، آمده است: «مردم روسیه با سرعتی وحشتناک در حال مرگ هستند... کاهش جمعیت کاملاً برنامه ریزی شده و حساب شده جمعیت روسیه در حال وقوع است.»

درخواست‌های زیادی در رسانه‌ها از مقامات مقننه و مجریه شنیده می‌شد که به خود بیایند، به فکر منافع ملی خود باشند و از ادامه سیاست تخریب روسیه دست بردارند. در مورد اقدامات ویرانگر رژیم یلتسین، تقاضا برای مردم اروپا کم نبود. بنابراین، در "درخواست به عموم آلمان" که به همراه من توسط لو کوپلف، یوری آفاناسیف، وادیم بلوتسرکوفسکی، سرگئی کووالف، گریگوری وودولازوف، دیمیتری فورمن و دیگر نمایندگان روشنفکر روسیه امضا شد و در نشریه Frankfurter Allgemeine Zeitung در دسامبر منتشر شد. 19، 1996 و در Deutsch-Russische Zeitung در فوریه 1997، گفت: "با تلخی و خشم مشاهده می کنیم که چگونه دولت آلمان به هر شکل قابل تصوری از رژیم ضد دمکراتیکی که در کشور ما به وجود آمده است در تمام اقدامات ظالمانه و غیرقانونی خود حمایت می کند. چگونه اکثریت رسانه های آلمانی خواسته یا ناخواسته سعی می کنند متوجه بحران عمیقی که روسیه را فراگرفته است نشوند.

ما نمی توانیم تصور کنیم که رهبری آلمان به اندازه کافی از این بحران آگاه نیست. بسیاری از مردم روسیه حتی مشکوک هستند که غرب، از جمله آلمان، از یلتسین حمایت بی قید و شرط می کند، زیرا امیدوارند با کمک او در نهایت روسیه را به رتبه کشورهای ضعیف تنزل دهند. با محکومیت شدید و تهدید تحریم های اقتصادی از سوی کشورهای دموکراتیک، تیم یلتسین به سختی می توانست در دوره اکتبر تا دسامبر 1993 تصمیم به سرنگونی قانون اساسی و ایجاد یک رژیم استبدادی، راه اندازی یک جنگ هیولایی در چچن و برگزاری اقدامات ضد دموکراتیک اخیر بگیرد. انتخابات، یعنی به گونه ای عمل کند که تشدید بحران در روسیه را از پیش تعیین کند.

فاجعه به خودی خود در حال توسعه است: این تنها راه برای توصیف وضعیت در کشور ما در حال حاضر است. سیاست‌های اقتصادی طبقه اطراف یلتسین و چرنومیردین، لایه نازکی از نومنکلاتورهای کمونیستی قدیمی و «روس‌های جدید» را به افراد غیرقابل تصوری ثروتمند تبدیل کرد، اکثریت عظیم صنعت را در حالت رکود و اکثریت جمعیت را در فقر فرو برد. . در روابط مالکیت، شکاف بین طبقات ثروتمند و فقیر اکنون بسیار عمیق‌تر از آن چیزی است که در گذشته باعث انقلاب اکتبر شد.

این درخواست مانند بسیاری دیگر از سوی محافل حاکم بر کشورهای اروپای غربی نادیده گرفته شد. آنها از یک طرف زیر پاشنه ایالات متحده بودند و جرات اعتراض به حمایت از رژیم یلتسین را نداشتند، از طرف دیگر در اروپای غربی طرفداران تضعیف حداکثری روسیه زیاد بودند. اینرسی جنگ سرد وجود داشت و بیم آن می رفت که روسیه بار دیگر به یک قدرت قدرتمند تبدیل شود و به سیاست توسعه ای که در جریان اصلاحات دهه 80 قاطعانه از آن جدا شده بود بازگردد.

هنگام تجزیه و تحلیل نتایج فعالیت های تیم یلتسین در طول دهه 90، به طور غیرارادی این تصور به وجود می آید که مقامات اشغالگر در روسیه فعالیت می کردند. بر اساس محاسبات اقتصاددانان در آن زمان، 20 تا 30 سال طول می کشد تا عواقب فاجعه بار «شوک درمانی» از بین برود. خسارات ناشی از آن با آسیبی که در طول جنگ جهانی دوم به کشور وارد شد مقایسه شد.

این نظر هنوز توسط بسیاری از کارشناسان روسی مشترک است. بنابراین، مدیر مؤسسه اروپا آکادمی علوم روسیه، آکادمیک نیکولای شملف، در مقاله خود " حس مشترکو آینده روسیه: آری یا نه؟ نوشت: «امروز، به سختی هیچ فرد واقع بینانه ای جرأت نمی کند بگوید که در 15 تا 20 سال قابل پیش بینی ما قادر خواهیم بود تمام آسیب های ناشی از «زمان مشکلات» فعلی را جبران کنیم. طی دو دهه گذشته، روسیه نیمی از پتانسیل صنعتی خود را از دست داده است و در صورت عدم اتخاذ تدابیر اضطراری، نیمی از باقیمانده به دلیل فرسودگی تجهیزات در 7 تا 10 سال آینده از بین خواهد رفت. حداقل یک سوم زمین های کشاورزی از تولید خارج شده و حدود 50 درصد از جمعیت دام زیر چاقو قرار گرفته اند. به گفته برخی از کارشناسان، در همین مدت، تا یک سوم از "مغز" آن کشور را ترک کردند. علوم، تحقیقات کاربردی و تحولات طراحی، سیستم آموزش حرفه ایقاب ها در طول دو دهه گذشته، حتی یک شرکت صنعتی بزرگ جدید در روسیه (به استثنای پروژه ساخالین)، یک نیروگاه، یک راه آهن یا بزرگراه با اهمیت جدی ساخته نشده است.

جای تعجب نیست که سوروس میلیاردر آمریکایی در 27 ژانویه 2013 در مجمع بین المللی داووس، توجه را به وضعیت اسفناک اقتصاد روسیه جلب کرد. اما او نامی از کسانی که در این امر نقش داشته اند را ذکر نکرد. استفان کوهن محقق برجسته آمریکایی در کتاب خود با عنوان «آمریکا و تراژدی روسیه پسا کمونیستی» در این باره صحبت کرده است. او از پیامدهای فاجعه بار سیاست آمریکا برای نابودی روسیه نوشت. وی ارزیابی خود از این سیاست را به طیف وسیعی از خوانندگان روسی در مقاله «ایالات متحده سیاست غیرمنطقی در قبال روسیه دنبال می‌کند» معرفی کرد: «دولت آمریکا از پایان جنگ سرد در امور داخلی روسیه دخالت داشته است. ، و این هیچ چیز خوبی به همراه نداشته است. ایالات متحده فقط باید خفه شود، به خانه برود و به کار خودش فکر کند... این روزهای بد برای روسیه است، روزهای بد برای روابط روسیه و آمریکا، و من نمی بینم که اوضاع بهتر شود."

در سال 1996، گروهی از اقتصاددانان برجسته روسی و آمریکایی، که نگران وضعیت اقتصادی روسیه بودند، خطاب به رئیس جمهور روسیه، سیاست "شوک درمانی" را محکوم کردند و برنامه اقتصادی جدیدی را پیشنهاد کردند که می تواند کشور را از یک بحران مملو از وحشت خارج کند. عواقب. از طرف روسیه، این درخواست توسط دانشگاهیان L. Abalkin، O. Bogomolov، V. Makarov، S. Shatalin، Yu. Yaremenko و D. Lvov، از طرف آمریکایی - برندگان جایزه نوبل اقتصاد L. Klein، V. لئونتیف، جی. توبین، ام. اینگریلیگاتور، ام. پومر. به ویژه، تجدید نظر موارد زیر را پیشنهاد کرد:

دولت روسیه باید نقش بسیار مهم تری در گذار به اقتصاد بازار ایفا کند. سیاست عدم مداخله دولت، که بخشی از «شوک درمانی» است، خود را توجیه نکرد. دولت باید آن را با برنامه ای جایگزین کند که در آن دولت نقش اصلی را در اقتصاد بر عهده بگیرد، همانطور که در اقتصادهای مختلط مدرن ایالات متحده آمریکا، سوئد و آلمان وجود دارد.

- «شوک درمانی» پیامدهای اجتماعی وحشتناکی داشت، از جمله افزایش شدید تعداد افراد مطلقاً فقیر، سلامتی و امید به زندگی ضعیف، و نابودی طبقه متوسط. دولت باید در بازسازی ساختار صنعتی فعال باشد.

باید اقدامات جدی دولت برای جلوگیری از جرم انگاری اقتصاد انجام شود. عناصر جنایتکار با سوء استفاده از عدم مداخله دولت، خلاء را پر می کنند. نه به یک اقتصاد بازار، بلکه به یک اقتصاد جرم انگاری گذار وجود داشت. دولت موظف است این امر را معکوس کند و سرطان جنایت را از بین ببرد تا فضای تجاری باثباتی ایجاد کند و سرمایه گذاری در تولید را تحریک کند.

دولت باید تقاضای مصرف کننده را با افزایش حقوق بازنشستگی و دستمزدها احیا کند، تشکیل بودجه کافی برای نیازهای اجتماعی را ترویج دهد و از سیستم مراقبت های بهداشتی، آموزش، محیط زیست، علم حمایت کند، که به طور کلی می تواند از دو دارایی بزرگ روسیه - سرمایه انسانی و طبیعی آن محافظت کند. منابع

بهتر است دولت از درآمدهای حاصل از تجارت خارجی گاز و نفت برای واردات مواد غذایی و کالاهای لوکس استفاده نکند، بلکه برای نوسازی کارخانه های قدیمی استفاده کند. باید اطمینان حاصل شود که رانت حاصل از بهره برداری از منابع طبیعی به درآمدهای دولتی تبدیل می شود.

هنگام اجرای یک سیاست جدید، صبر لازم است. انتقال یک اقتصاد به سیستم روابط بازار زمان می برد، در غیر این صورت نمی توان از فاجعه جلوگیری کرد. معماران "شوک درمانی" این را تشخیص ندادند. نتایج، همانطور که انتظار می رفت، باعث یک بحران عمیق شد.

اینها جنبه های اصلی تعدیل اصلاحات برای روسیه بود که توسط اقتصاددانان مشهور جهان ایجاد شد. اما رژیم یلتسین هیچ توجهی به توصیه های "حکیمان اقتصادی" نکرد. متأسفانه پیروان او کاملاً آنها را نادیده گرفتند. ضمناً خاطرنشان می‌کنیم که پاپ در یکی از سخنرانی‌های خود در سفر به کوبا در ژانویه 1998، حامیان «نئولیبرالیسم سرمایه‌داری» را نیز محکوم کرد.

در این رابطه یک قسمت بسیار گویای آن است. چوبیس که با برنامه "حکیمان اقتصادی" آشنا شد، با عجله به واشنگتن رفت، از وزارت امور خارجه بازدید کرد و در رابطه با این برنامه اعتراض کرد، که می تواند به کل سیاست تیم یلتسین پایان دهد. وزارت خارجه آمریکا به مداخله چوبیس واکنش مثبت نشان داد و این برنامه و مشارکت دانشمندان آمریکایی در توسعه آن را محکوم کرد.

گیدر، چوبی ها و امثال آنها سعی کردند خود را توجیه کنند و بگویند که می خواهند یک بار به رژیم کمونیستی پایان دهند و از بازگشت آن جلوگیری کنند. در واقع، آنها هر کاری کردند تا روسیه را در یک لحظه نابود و غارت کنند، که دقیقاً همان چیزی است که دولت کلینتون برنامه ریزی کرده بود. استروب تالبوت، که سیاست کلینتون در مورد روسیه را توسعه داد، نوشت: «با تأیید صمیمانه اکثر کارشناسان غربی، آنها (گیدار و تیمش - یادداشت نویسنده) معتقد بودند که چنین اقدامات سختی به دو دلیل ضروری است: اول، ایجاد شرایط برای زودتر یا بعداً پرداخت بدهی اجتناب ناپذیر دولت روسیه و ثانیاً شکستن کمر لویاتان شوروی. همانطور که می گویند، "ما اتحاد جماهیر شوروی را هدف گرفتیم، اما در نهایت به روسیه رسیدیم."