نتیجه گیری عشق چیست؟ انشا با موضوع "عشق. عشق به حیوانات خانگی

درباره نویسنده

سلام، نام من تاتیانا است، من 16 ساله هستم. من در Sasykolsky زندگی می کنم یتیم خانهمنطقه آستاراخان من کلاس نهم هستم و کلاس های چهارم و پنجم را انجام می دهم.

من واقعاً تاریخ، شیمی و مطالعات اجتماعی را دوست دارم. من دائماً در المپیادهای مدرسه و سایر مسابقات جالب شرکت می کنم.

من دوست دارم به زندگی و بسیاری از مسائل دیگری که برایم جالب است فکر کنم. من نظرات خود را در مورد موضوع عشق ارائه می کنم.

"عشق چیست؟"

عشق اشتیاق است
هیجان و لطافت
احساسات سوزان
P.S. نه چندان ساده...

عشق! آن چیست؟ شادی، لطافت، یا شاید رویا و اشک؟

عشق شامل همه موارد فوق و بیشتر است. هیچ کس هرگز نمی تواند تعریف دقیقی از این احساس گرم و در عین حال خودخواهانه ارائه دهد.

هر کسی می تواند عاشق شود، صرف نظر از سن و موقعیت، مهم ترین چیز این است که آن را بخواهی و منتظر بمانی تا این احساس به وجود بیاید.

هر کسی که تا به حال عاشق شده است، قبلاً تصوری از چیستی دارد، اما حتی این شخص نیز نمی تواند اسرار آن را فاش کند.

عشق به طور غیرمنتظره ای می آید و یک عمر ادامه دارد. او ناگهان در آتش می‌سوزد و از این طریق بی‌گناهانی را می‌سوزاند که تسلیم اراده او شده‌اند، اما همچنان خوشحال هستند، زیرا عاشق هستند. این دقیقاً چیزی است که من نمی فهمم: چگونه است که در درد شاد باشید، رنج بکشید و از رنج خود شاد باشید.

عشق یا می تواند بیاید یا محو شود، اما در قلب، هرچند دور، این احساس هنوز زنده است و گاهی خود را در خاطرات این یا آن شخص احساس می کند.

شما نیاز دارید که دوست داشته باشید، و سپس شما را دوست داشته باشند، اما مواردی وجود دارد که عشق بی نتیجه است، زمانی که عشق شما به شما برگردانده نمی شود. همچنین مواردی وجود دارد که شخص می ترسد به خودش اعتراف کند، عجیب است که کسی بفهمد عاشق است. اما برای برخی برعکس است - او می خواهد در مورد عشق خود به همه بگوید.

پس عشق یک احساس نامشخص است که همیشه زنده و وجود خواهد داشت. ده ها، صدها و حتی هزاران قلب را می شکند یا به هم متصل می کند.

تنها چیزی که به یقین می دانم این است که هر یک از ما دیر یا زود احساسی به نام "عشق" را تجربه می کنیم و نتیجه گیری خود را در مورد آن خواهیم گرفت. خب فعلا نظر من اینه:

عشق درد است!

عشق اشتیاق است!

عشق قدرت است!

عشق قدرت است!

عشق چیزی است که همه به آن نیاز دارند.

زندگی بدون عشق یعنی تنها زیستن...

انشا با موضوع "عشق"

معلم: روداکوا آلا ولادیمیروا

عشق زیباترین احساس روی زمین است. ما به دنیا آمده ایم و از قبل نیاز داریم که کسی را دوست داشته باشیم. اول مامان، پدر، برادر، خواهر، حیوانات، دوستان، معلمان را دوست داریم، طبیعت را دوست داریم، شهرمان، کشورمان را دوست داریم.

این عشق است که ما را وادار می کند کارهای عجولانه انجام دهیم: خوب و بد. عشق شاد به شخص الهام می بخشد، او را قادر می سازد تا بر فراز زمین پرواز کند.

عشق! آن چیست؟ این احساسی است که به ما القا می‌کند، ما می‌خواهیم کسی را که دوستش داریم ببینیم، می‌خواهیم این شخص با ما راحت و خوب باشد. عشق آهنگی است که از روح ما جاری می شود.

به مرد عاشق نگاه کن او هم در نگاه و هم در برق چشمانش با دیگران فرق دارد. عشق توانایی خیلی چیزها را دارد. زیرا وقتی عشق می دهیم، بیشتر دریافت می کنیم. عشق می تواند بر جنگ ها و بیماری ها غلبه کند. می تواند شما را از اقدامات مضحک باز دارد، می تواند شما را به قهرمانی برانگیزد.

A. Kuprin به ما در مورد بزرگترین نیاز به عشق می گوید. قهرمان او ژلتکوف ("دستبند گارنت") فرد خوش شانسی است که توانایی عشق ورزیدن به او داده شده است. این مرد نسبت به زن متاهلی که از نظر موقعیت اجتماعی بالاتر از اوست، احساسات زیادی دارد. ژلتکوف هرگز نمی تواند با او ارتباط برقرار کند، با این حال، این چیز اصلی برای او نیست. این مرد خوشحال است زیرا ورا نیکولایونا را می بیند، با او همان هوا را تنفس می کند و گاهی اوقات صدای او را می شنود. ژلتکوف به خاطر عشقش به خاطر او این زندگی را ترک می کند و در آخرین لحظه معشوق خود را خدایی می کند: "نام تو مقدس باد."

قهرمانان I. Bunin کمی متفاوت عشق می ورزند. احساس آنها یک درخشش درخشان، عشق-شور است که قطعاً می گذرد و گاهی اوقات جای خود را به تراژدی می دهد ("کوچه های تاریک" ، "پاییز سرد" ، "قفقاز" و غیره). به گفته بونین، عشق اغلب ویران می کند، فلج می کند و می کشد. اما با این حال، این بزرگترین، عالی ترین و الهی ترین چیزی است که در این زمین در دسترس انسان است.

هر چند وقت یکبار چنین جملاتی را به عزیزانمان می گوییم؟ کلمات ساده: " دوستت دارم"؟ ما در جایی عجله داریم، در جایی عجله داریم، می دویم، گاهی اوقات اقواممان را فراموش می کنیم، در مورد کسانی که برایمان عزیز هستند که ما را در تمام زندگی به همان اندازه که هستیم دوست خواهند داشت.

نویسنده بزرگ فرانسوی آلبر کامو زمانی اظهار داشت: گفتن "دوستت دارم" به معنای گفتن "تو هرگز نخواهی مرد". عاشق تصویر عزیزی را در دل خود نقش می بندد، او را جاودانه می کند، همان گونه که خورشید و زمین و باد جاودانه اند و تنها چنین جاودانگی در دنیای ناقص ما امکان پذیر است.

عشق موهبتی الهی است که به خاطر آن باید سپاسگزار خداوند متعال باشید. بدون این احساس زندگی پوچ و بی ارزش است. و بگذار گاهی عشق مانند یک رذیله باشد، ویرانگر، سوزاننده، ویرانگر. اما واقعاً بدبخت کسانی هستند که قادر به تجربه این احساس شریرانه و در عین حال الهی نیستند.

عشق زیباترین احساسی است که هر فردی روی کره زمین می تواند تجربه کند. او به شما می آموزد که مهربان، صبور، عاقل و بخشنده باشید. عشق از بدو تولد شروع می شود، زمانی که مادر و پدر نوزاد تازه متولد شده خود را می بینند. مامان فداکارترین و صمیمانه ترین عشق را دارد. او هرگز خیانت نمی کند، فریب نمی دهد یا فرزندش را ناامید نمی کند. او همیشه به او ایمان خواهد داشت و عشق و گرمای خود را در طول زندگی به او می بخشد. عشق می تواند ناگهان و با اولین نگاه دو نفر شروع شود. یا می تواند به تدریج، پس از مدت طولانی ارتباط با یکدیگر، زمانی که افراد توسط برخی از علایق یا سرگرمی های مشترک متحد شوند، رخ دهد.

عشق می تواند متفاوت باشد، اما همیشه به دیگران گرما می بخشد. عشق به حیوانات، به گربه ها و سگ های بی دفاع، به کبوترهای خیابان، به حیوانات خانگی شما وجود دارد. حیوانات به شدت عشق را احساس می کنند و به سمت کسانی کشیده می شوند که با احساسات مهربانانه با آنها رفتار می کنند. حتی کودکان کوچک نیز قادر به دوست داشتن حیوانات هستند.

در هر خانواده ای همیشه عشق وجود دارد. پدر خیلی قبل از تولد فرزند عاشق مادر می شود. سپس والدین محبت خود را به فرزندان خود می دهند و این محبت چند برابر می شود. بچه ها هم پدر و مادرشان را خیلی دوست دارند و هم خواهر و برادر و پدربزرگ و مادربزرگشان را. والدین و فرزندان در تمام طول زندگی یکدیگر را دوست دارند. نوجوانان، دختران و پسران جوان می توانند عاشق شوند. اولین احساسات بسیار لمس کننده و لطیف هستند. معمولاً عشق اول برای زندگی به یاد می‌آید. وقتی انسان عشق می ورزد، می خواهد مراقبت دائمی نشان دهد، شادی کند و کارهای خوشایند انجام دهد. یک فرد عاشق هرگز شریک روحی خود را ناراحت نمی کند، او سعی می کند همه چیز را برای خوشبختی محبوب خود انجام دهد.

در میان مؤمنان، عشق به خدا بسیار مورد احترام است. آنها در کلیسا دعا می کنند، دعا می خوانند. چنین افرادی بسیار مهربان هستند و بیشتر از دیگران می دانند عشق چیست. هر فردی در طول زندگی خود همیشه یک نفر را دوست دارد و خودش هم توسط کسی دوستش دارد. عشق شگفت انگیزترین احساس روی زمین است، کمک به شاد بودن، دادن شادی و گرما به دیگران.

گزینه 2

عشق بهترین احساس روی زمین ماست که یک نفر می تواند تجربه کند! می تواند متفاوت باشد، به عنوان مثال، نسبت به والدین، حیوانات، ورزش، جنس مخالف. اما این احساس همیشه در این واقعیت ظاهر می شود که شما نمی توانید زندگی آینده خود را بدون هدف عشق خود تصور کنید. شما همیشه دوست دارید هدف عشقتان در نزدیکی شما باشد و همیشه فقط کارهای خوب برای او انجام می دهید.

عشق بین زن و مرد مهمترین چیز در سیاره ماست. به برکت این احساس خانواده ها ایجاد می شوند و فرزندانی به دنیا می آیند و نسل بشر بر روی زمین ما ادامه می یابد. افراد عاشق بسیار خوشحال هستند، اگر فردی توانسته از روی عشق خانواده بسازد، می توان گفت که او در زندگی بسیار خوش شانس بوده است.

یک فرد عاشق گرما، مهربانی، مراقبت می کند و در ازای آن چیزی نمی خواهد. ما پدر و مادر، دوستانمان را دوست داریم و والدین و دوستانمان ما را دوست دارند. ما به همدیگر هدیه می دهیم، در مواقع سخت حتی حاضریم جان خود را برای یکی از عزیزانمان بدهیم.

به نظر می رسد عشق می تواند کارهای زیادی انجام دهد. به عنوان مثال، عشق می تواند شما را از اقدامات غم انگیز دور کند، جنگ را شکست دهد، بیماری وحشتناکی را درمان کند و قهرمانی را القا کند.

عشق فقط نیست افسانه، می تواند درد و رنج را به همراه داشته باشد. یک فرد دوست داشتنی همیشه می خواهد چیز دلش را در اختیار داشته باشد، اما در زندگی همه چیز ممکن نیست، به عنوان مثال، یک چیز وحشتناک، مانند مرگ، این اجازه را نمی دهد، و سپس فرد دوست داشتنیمحکوم به تلخی و اندوه همچنین قابل درک است که عشق همیشه متقابل نیست و پس از آن فرد عاشق نیز محکوم به تجربه های دشوار است.

همه ما در زندگی خود افراد صمیمی و دوستانی داریم که وقت نداریم بیشتر از آنچه دوست داریم به آنها توجه کنیم و این درست نیست. ارزش این را دارد که دغدغه ها، دغدغه ها و سرگرمی های روزمره را کنار بگذارید و به پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ خود توجه کنید. ارزش این را دارد که بیایید، در آغوش بگیرید و به آنها یادآوری کنید که چقدر آنها را دوست دارید و چقدر به آنها نیاز دارید.

هر انسان روی زمین ما می خواهد عشق بر جهان حکومت کند. فقط عشق می تواند شما را از جنگ ها و بیماری ها نجات دهد! فقط به لطف عشق، دنیا تمیزتر، روشن تر و سرگرم کننده تر می شود. اگر عشق وجود داشته باشد، مردم خوشحال می شوند، فقط به کارهای خوب وسواس دارند و به یکدیگر آسیب نمی رسانند. دوست داشتن و دوست داشته شدن!

انشا در مورد عشق و انواع آن

آنها درباره عشق آهنگ می سازند، شعر می نویسند و کارهای دیوانه کننده برای آن انجام می دهند. اما عشق چیست؟ عشق مرموزترین احساس در زندگی عاطفی یک فرد است. هیچ کس نمی تواند تعریف روشنی از این مفهوم ارائه دهد. اگرچه افراد با کلمه عشق ارتباط های متفاوتی دارند، اما بیشتر آنها این احساس را با مفاهیمی مانند آرامش، آرامش، گرما و شادی در قلب مرتبط می دانند. با این حال، عشق انواع مختلفی دارد.

وقتی مردم کلمه مادری را می شنوند، احساس عشق می کنند. عشق به ایالت، منطقه، شهر خود. عشق در احترام به طبیعت اطراف، مردم و حیوانات ظاهر می شود. این شامل عشق به خانه و خیابانی می شود که دوران کودکی خود را در آن گذرانده اید و برای پدربزرگ و مادربزرگ هایی که شما را در تابستان به روستا برده اند، این اولین حیوان خانگی شما نیز هست.

نوع دیگری از این احساس عشق به خانواده و البته به پدر و مادر است. اولین کلمات هر کودک "ماما" و "بابا" است. والدین از کودکی از فرزندان خود مراقبت می کنند، آنها را با محبت و مراقبت احاطه می کنند، اصول وجودی را به آنها می آموزند و در همه تلاش ها کمک می کنند.

یکی از جنبه های مهمزندگی انسان دوستی است انسان در طول زندگی ملاقات می کند و می شناسد مردم مختلفکه سپس با هم دوست می شوند. اینجاست که عشق به دوستان خود را نشان می دهد که با حمایت، مراقبت و وفاداری بیان می شود. معاشرت با دوستان، پیاده روی و به اشتراک گذاشتن انواع اخبار و اسرار همیشه سرگرم کننده است.

و در نهایت عشق بین زن و مرد. هر فردی در زندگی با همنوع خود ملاقات می کند. برخی از مردم بر این باورند که شما فقط یک بار در زندگی خود می توانید با محبوب خود ملاقات کنید. عشق واقعی هرگز متوجه کاستی ها و کارهای بد یک عزیز نمی شود.

ما می توانیم به این نتیجه برسیم که عشق همه افراد سیاره زمین را احاطه کرده است. جزئی از زندگی هر فرد است. عشق به ضربان قلب ما کمک می کند و آن را با نور و گرما پر می کند. بنابراین، ابراز عشق به همه موجودات زنده در این دنیا بسیار مهم است، زیرا به تسلیم نشدن و ادامه راه کمک می کند.

انشا 4

اعتقاد بر این است که می توان ساعت ها در مورد عشق صحبت کرد. بی جهت نیست که مشهورترین فیلسوفان، نویسندگان و شاعران به راحتی بخش قابل توجهی از وقت خود را به این فعالیت اختصاص دادند. اولی سعی کرد بفهمد عشق چیست، چرا انسان به آن نیاز دارد، شاید اصلاً بدون این احساس مرموز وجود داشته باشد؟ به عبارت دیگر، فیلسوفان نمی خواستند با این واقعیت کنار بیایند که به دلایلی ناشناخته برای آنها، از ناکجاآباد، ناگهان، بین دو نفر، و اغلب نه تنها مردم، می تواند یک ارتباط قوی "غیر زمینی" ایجاد شود. تا زمانی که توضیحی شایسته برای این واقعیت پیدا نشود، حتی یک فیلسوف نمی تواند آرام بخوابد!

شاعران و نویسندگان به دلیل وابستگی معنوی به خلاقیت و احساس، برعکس، حتی بدون توضیح دقیق، برای پیوند فوق ارزش قائل بودند. شاعر که موضوع عشق را مطرح می کرد، می توانست با صدای بلند فریاد بزند: "باور نمی کنم!" تنها زمانی که خود او با یک پدیده طبیعی در جهان حسی روبرو شد - یک شکاف. ناامیدی در عشق، تلاش برای تسویه حساب با زندگی خود، همراه با تلاش برای احیای آن احساسات روشنی که در حال حاضر وجود ندارند - چه موضوع باروری برای استدلال خلاق! خودتان قضاوت کنید، در میان همه شاعران معروف "عصر طلایی" دوازده نفر وجود ندارند که هرگز به موضوع عشق تراژیک دست نزده باشند.

اما بیایید از اوج شعر و فلسفه به محیط مردم عادی و غیرقابل توجه برگردیم. آیا در گفتگوهای روزانه خود موضوع عشق را مطرح نمی کنند؟ آیا آنها به خاطر دوستان مشترکی که عروسی نقره ای خود را جشن می گیرند، خوشحال نمی شوند، از اولین عشق دوران کودکی خود صحبت نمی کنند، و در مورد بوسیدن زوج ها در وسایل نقلیه عمومی بحث نمی کنند؟ آیا این احساس برای آنها، «فانیان صرف» غیرقابل دسترس است؟ در دسترس، به عنوان در دسترس! یک شهروند معمولی به سادگی قدرت یا زمان کافی را ندارد که هر روز در مورد عشق واقعی به تفکرات فلسفی بپردازد یا ماه ها به دلیل یک احساس نافرجام کشته شود. و حتی اگر در مورد آن فکر کند، مطمئناً استدلال خود را به امید انتقال آن به فرزندان خود نخواهد نوشت.

انشا با موضوع عشق چیست؟

هر فردی به روش خود به این سوال پاسخ می دهد، زیرا نمی توان تعریف دقیقی از آن ارائه داد. هر کس به گونه ای متفاوت فکر می کند و احساس می کند، بنابراین تجلی عشق نیز برای همه فردی است.

بعضی ها پول را دوست دارند و به محض اینکه با فردی ثروتمند آشنا می شوند بلافاصله عاشق می شوند. بسیاری این تجلی عشق را نه عشق واقعی می نامند و استدلال می کنند که به محض ناپدید شدن پول، عشق از بین می رود، اما عشق واقعی هرگز نمی گذرد. من عجله دارم که چنین افرادی را ناامید کنم، عشق حتی کسانی را که قوی ترین احساسات را تجربه می کنند، ترک می کند. این زمانی اتفاق می افتد که به یک فرد برای مدت طولانی توجه نمی شود، او احساس می کند غیر ضروری است و به سادگی می رود، اما او عشق می ورزید، عشقش خالصانه بود، پس چرا به خودمان اجازه دهیم که بگوییم واقعی نبود؟ مردم به ندرت به سوالاتی مانند عشق چیست؟ چرا نیاز است؟ چگونه آن را از یک عادت تشخیص دهیم.

عشق برای انسان یک عادت است، به همین دلیل است که زوج های متاهل به وجود می آیند، زیرا به دلیل عشق طولانی یک عادت به وجود آمده است و افراد نمی توانند زندگی آینده خود را بدون شریک ببینند.

عشق، مهم نیست که چه باشد، همیشه واقعی است، فقط این است که اکثر مردم اصولی دارند و آنچه با نظر آنها موافق نیست رد می شود. عشق به فرد کمک می کند تا به جلو حرکت کند، او را بازدهی بیشتری می بخشد، او برای ازدواج، تربیت فرزندان، قدم زدن با معشوقش بیشتر تلاش می کند. اما، با وجود تمام جنبه های مثبت، می تواند فرد را ناامید کند، به عنوان مثال در مطالعه، مغز او به طور معمول اطلاعات را به خاطر نمی آورد، که می تواند منجر به نمرات بد شود.

اما به طور کلی، عشق یک احساس شگفت انگیز است، شما نمی توانید یک روز بدون آن زندگی کنید، پس مردم و همه موجودات زنده را دوست داشته باشید. عشق اندکی شادی و احساس شادی را در روح به ارمغان می آورد.

OGE کلاس 9 آزمون دولتی واحد یازدهم. استدلال برای کلاس هشتم. 15.3

چند مقاله جالب

  • موضوع جنگ در داستان سرنوشت یک مرد اثر شولوخوف

    جنگ زمان وحشتناکی است که هر فرد کنترلی بر زندگی خود ندارد. همه چیز در اطراف در حال فروپاشی است، جهان هرگز مانند قبل نخواهد شد. این یک آزمایش جدی برای هر ساکن ایالت است

  • تحلیل داستان شادی چخوف

    اثری با عنوان "خوشبختی" در سال 1887 نوشته شد. نویسنده خلقت خود را به یاکوف پولونسکی تقدیم کرد. همه معاصران A.P. چخوف در این داستان فقط توصیف زیبایی از طبیعت دیدند.

  • تحلیل زندگی سرگیوس رادونژ اپیفانیوس حکیم

    بنیانگذار Trinity-Sergius Lavra در خانواده کیریل بویار روستوف متولد شد. از دوران کودکی، این پسر به دلیل معجزات مشابه آنچه در زندگی مقدسین دیگر یافت می شود مشهور شد.

  • نمونه هایی از انسانیت از زندگی برای مقاله

    انسانیت با ارزش ترین ویژگی است که بدون آن نمی توان یک زندگی عادی داشت. افراد با این کیفیت نه تنها به خود، بلکه به دیگران نیز فکر می کنند. به زبان ساده، نسبت به غم یا بدبختی دیگران بی تفاوت نیستند.

  • آیا من موجودی لرزان هستم یا حق دارم؟ معنی عبارت انشا چیست

    شخصیت اصلی اثر رودیون راسکولنیکوف است. او با نظریه خود آیا من موجودی لرزان هستم یا حق دارم، استدلال می کند که بشریت و خود انسان جنایتکار هستند.

عشق چیست؟

(مقاله)

"عشق یک هدیه بی ارزش است. این تنها چیزی است که می‌توانیم بدهیم، اما تو هنوز آن را داری.»

(ل. تولستوی)

پس عشق... این چه حسی است که از قدیم الایام دل مردم را به هم می زند؟!

چه بسیار صفحاتی از این احساس عظیم فراگیر چه در نثر و چه در شعر نوشته و گفته شده است. در چند شعر تجلیل شده است - حالتی منحصر به فرد، تکرار نشدنی، بر خلاف هر چیز دیگری!

و این سوال که عشق چیست همیشه مطرح بوده و تا به امروز باقی مانده است. تا به حال، یک فرد متحیر است که چه قدرتی پشت سر او است و چرا با مردم مسخ های عجیب و غریب می کند، آنها را از قطبی به قطب دیگر پرتاب می کند، درک جهان، خود، عزیزانش را به طور اساسی تغییر می دهد، و صاحب این احساس را اعطا می کند. با قدرت خلاقیت زیاد یا برعکس، مخرب.

چه کسی یا چه کسی عامل این پدیده است، پشت این وقایع می ایستد، شاید بتوان گفت آنها را سازماندهی می کند؟

گویی شعبده باز بزرگ به مردم کیفیت شگفت انگیز عشق را اعطا کرد و فردی را مسئول نحوه مدیریت این هدیه گرانبها کرد:

یکی خالق می شود، دیگری جنایت می کند،

به یکی قدرت، شجاعت می دهد، او را در انگیزه های خود فداکار می کند، دیگری را - برعکس، ضعیف، ضعیف، وابسته به هدف خود، یا مالک خودخواه و تشنه قدرت، آماده برای هر اقدامی برای ارضای خود EGO خود،

یکی را الهام می بخشد، دیگری را در ناامیدی و حتی افسردگی فرو می برد،

یکی قربانی می شود، در حالی که دیگری هدف عشق خود را قربانی می کند.

و چقدر عشق، بیمارانی را که محکوم به زوال و مرگ آهسته بودند نجات داده و شفا داده است! و اینها حقایقی از زندگی است! و تعداد زیادی از آنها وجود دارد.

و ... لیست معجزاتی که این احساس الهی انجام می دهد طولانی است. و حتی یک داروی قوی وجود ندارد که در اثر خود با این احساس که روح و جسم را شفا می دهد مقایسه شود.

برای درک این سوال "عشق چیست؟" و برای درک اینکه این چه نوع نیرویی است که در احساس عظیم همه جانبه نهفته است و به چنین پدیده های کاملاً متضادی منتهی می شود، به طرز عجیبی باید ساختار انسان را به خاطر بسپاریم.

از این گذشته ، این مفهوم از کودکی به اشتباه و تحریف شده برای ما توضیح داده شده است و درک موجودی پیچیده مانند انسانبه یک نمودار ساده، که او را به عنوان یک موجود دوپا مادی با سر، بازوها، بدن و پنج اندام حسی متصل به آنها نشان می دهد.

از آنجایی که مفهوم MAN بسیار محدود به چنین عنوان کلیشه ای است، به همین دلیل است که ما خود را با تمام پیامدهای بعدی چنین تصور می کنیم. و ما در این مورد مقصر نیستیم.

اما ما این قدرت را داریم که خودمان و این حس شگفت انگیزی که خداوند متعال به ما داده است را درک کنیم! میل وجود خواهد داشت! سعی کنیم؟

هیچ یک موسسه تحصیلی، از جمله مؤسسه پزشکی (و من از نزدیک می دانم، زیرا خودم از آن فارغ التحصیل شدم) ساختار کامل، از جمله اجزای مادی و معنوی را در بخش آناتومی و فیزیولوژی انسان مطالعه نکرد. دانش فقط به توپوگرافی اندام ها، اعصاب، ماهیچه ها و رگ های خونی بدن انسان و واکنش های شیمیایی رخ داده در آن محدود می شد. اما بیهوده. زیرا بخش معنوی واقعاً وجود دارد و حتی برای ما توضیح می دهد که این احساس بزرگ به نام عشق در کجا زندگی می کند! اکنون وارد جزئیات نمی شوم و نیازی به این کار نیست. چون یک ویدیوی بسیار تصویری در سایت یوتیوب وجود دارد. در 6 دقیقه و 53 ثانیه مشاهده اطلاعات جامعی در این مورد دریافت خواهید کرد.

من می خواهم توجه داشته باشم که عشق یک مقوله معنوی است. و بنابراین برای پاسخ به این سوال "عشق چیست؟" از نظر مادی، تقریباً غیرممکن است، علیرغم اینکه وجود آن در محیط مادی توسط واکنش های شیمیایی خاص، وجود اندورفین، انتقال دهنده های عصبی و سایر مواد شیمیایی موجود در بدن انسان و همراه با این احساس منحصر به فرد تأیید می شود. در سطح فیزیکی - یعنی در سطح بدن، وقتی یک فرد عشق را تجربه می کند، موجی از قدرت، موج قدرتمندی از اندورفین و سایر هورمون های "شادی" وجود دارد. از نظر بصری ، این حالت به شکل درخشش خاصی در چشمان ، موجی از احساسات مثبت به سمت بیرون ، به ویژه به سمت هدف ستایش ، در چهره عاشق منعکس می شود.

اما نکته اینجاست که اینها مواد شیمیاییعلت نیست، بلکه پیامد فرآیندهای شیمیایی است که توسط این احساس عمیق، بدون توجه به اراده فرد، راه اندازی می شود.

پاسخ به این فرآیند در چیزی کاملا متفاوت نهفته است. و این دقیقاً همان چیزی است که ما اکنون در مورد آن صحبت خواهیم کرد، اگر اشکالی ندارد...

پس عشق چیست؟

چرا دل مردم را به آتش می کشد؟

چرا "آنها را دیوانه می کند"؟

چگونه عشق واقعی را از جایگزینی تشخیص دهیم؟

آیا عشق باید باعث غم و اندوه شود؟

چگونه می توان از این احساس به درستی استفاده کرد، بدون اینکه پیام اصلی آن بر روی چیزهای کوچک ریخته شود؟

اگر انسان را برخلاف تصور رایج معلمان مدرسه، دقیقاً موجودی روحانی بدانیم که جسم خود را برای استفاده موقت دریافت کرده است، معلوم می شود که در انسان دو اصل وجود دارد: معنوی و مادی. روح فقط برای رشد خود به بدن نیاز دارد تا مهارت های لازم برای روح را به دست آورد. بدن عملا ابزاری است که با استفاده ماهرانه از آن تجربه گرانبهایی به روح می دهد و به رسیدن به قله های خاصی کمک می کند.

و عشق به عنوان یک احساس، مهمترین نقش را در این فرآیند ایفا می کند.

ما مسیر زندگیبا خیال راحت می توان آن را "آزمون عشق" نامید.

هر کسی که حداقل یک بار این احساس را تجربه کرده است، تجربه شخصی ارزشمندی به دست آورده است.

بین احساسات سطحی ناشی از ماده و احساسات عمیق ناشی از معنویت، یعنی احساس واقعی تجلی والاترین عشق، تفاوت های چشمگیری وجود دارد.

احساس معنوی واقعی بی حد و حصر، بی قید و شرط، بی قید و شرط، بی خود است. و دقیقاً این خصوصیات است که ما باید اینجا روی زمین یاد بگیریم، در حالی که هنوز در پوسته بدن خود هستیم. این چیزی است که ما اینجا هستیم! زیرا تجربه فقط در اینجا بر روی زمین به دست می آید.

و در بهشت ​​فقط از چیزهایی استفاده می کنیم که به دست آورده ایم، از آنچه در بدن خود پرورش داده ایم. ما در نهایت این احساس واقعی عشق را به آفریدگار خواهیم رساند، که ما را اینگونه آفرید و این احساس بزرگ را در ما دمید که جهان ما عملاً بر آن استوار است.

اما ما تجربه عشق را دقیقاً روی زمین به دست می آوریم و این احساس را به همسایگان خود می دهیم: والدین، برگزیدگان ما، فرزندان، فقط مردم.

وقتی در بدن هستیم چه اتفاقی برای ما می افتد؟

از آنجایی که اصل مادی بر مبنای قانونی در ما وجود دارد (به عنوان مدیر پوسته بدن)، در تصمیم گیری شرکت می کند. ذهن مادی با ویژگی هایی مانند منیت، مالکیت، عشق به قدرت، خودخواهی، حسادت و دیگران مشخص می شود. و همین ویژگی هاست که بر مؤلفه حسی تأثیر می گذارد که احساس واقعی را مخدوش می کند و رنج را وارد آن می کند. و مردم این رنج را با یک احساس قوی اشتباه می گیرند و آن را با عشق اشتباه می گیرند و تسلیم حیله های آن می شوند. به خود اجازه می دهند به بردگی درآیند یا برعکس با احساسات خود دیگران را برده و سیاه نمایی می کنند.

شخص نمی تواند این احساسات گیج کننده را درک کند، که در آن هر دو کیفیت روشن و تاریک با هم مخلوط شده اند. اما با تکثیر یکدیگر ، آنها به طور تحریف شده توسط شخص به عنوان یک احساس واقعی عشق درک می شوند - از این گذشته ، او بسیار رنج می برد! در نتیجه چنین تجربه ای، فرد تصور نادرستی از عشق را ایجاد می کند که با آن در زندگی بیشتر پیش می رود و در آینده روی آن تمرکز می کند.

با این حال، این احساس هیچ ربطی به عشق واقعی ندارد!و این را فقط آن شخصی درک خواهد کرد که بتواند مؤلفه مادی خودخواهانه را با همه پیامدهای ناشی از آن تشخیص دهد و مهار کند و اجازه دهد عشقش به شکل خالص وجود داشته باشد - یعنی به شکلی که از آن برای ما ظاهر شد. دنیای معنوی

اگر عشق سایه‌ای از غم، رنج، تراژدی و سایر ویژگی‌های مشابه به دست آورد، این نشانه‌ای است که ماده مداخله کرده است، که می‌خواهد عشق را در گاری زنگ‌زده و ترسناک منفی فرو برد تا آن را به باتلاق بکشاند. اساساً چیزی است که با این احساس در افراد اتفاق می افتد.

به یاد بیاورید که چه حس عالی و درخشانی در ابتدای رابطه وجود داشت، زمانی که همه چیز تازه شروع شده بود! چقدر احساسات مثبت به بیرون هدایت شد و دنیای اطراف عاشق را هماهنگ کرد!

در پایان یک رابطه ناموفق چه احساسی به شما دست داد؟ با سرزنش متقابل، حسادت، میل به انتقام و سایر احساسات منفی که باعث تخریب، غم و اندوه و رنج برای صاحبان خود و دنیای بیرون در محیط نزدیک می شود، سنگین شده است!

و در اینجا اهمیت زیادی دارد که چگونهآدم از این وضعیت خارج می شود! قرار است بعد با چه احساساتی زندگی کند؟ چه نوع "توشه" را با خود به آینده خواهید برد!

بنابراین، ما، همه مردم کره زمین، باید یاد بگیریم که هر پایان یک رابطه (در صورت وقوع) را با درک و قدردانی از تجربه به دست آمده از عشق درک کنیم. به هر حال، در واقع، مهم نیست که چقدر برای روح سخت باشد، به طور کلی، آنچه مهم است از دست دادن خود شی نیست، یا بهتر است بگوییم موضوع عشق به خودی خود، بلکه مهم کسب تجربه بلوغ، توانایی بیرون آمدن با عزت از هر موقعیتی، بدون تلخ شدن، ادامه عشق به این آرامش، خدایا عزیزانت. این تجربه مثبت عشق است - مسیری که روح را توسعه و تقویت می کند!

برای ما مهم است که چیز اصلی را به خاطر بسپاریم - تنها ارزشی که در این زندگی با روح به دنیایی دیگر نزد خالق جهان می رود، عشق است!

هر آنچه قبلا اتفاق افتاده بود تمرینی برای بهبود و توسعه این احساس واقعی و عمیق بود.

از اینجا پاسخ این سوال روشن می شود: چرا ذهن مادی (فیزیکی) نیاز دارد خود را در این احساس مقدس فرو کند و آن را با احساسات منفی خود از بین ببرد؟

پاسخ روشن می شود:

زیرا هرگز جای خود را به روحانی نخواهد داد. بنا به تعریف فانی است و با مرگ بدن به وجود خود پایان می دهد. و روح ابدی است! بنابراین، این تقابل همیشه وجود خواهد داشت. تا زمانی که خود شخص اجازه دهد. فعلاً این را ذهن او تصمیم می گیرد نه آگاهی خالص! با درک این موضوع، ما فقط باید یاد بگیریم که ذهن مادی را تابع ذهن معنوی کنیم. زیرا او داوطلبانه از مواضع خود دست نخواهد کشید.

چگونه؟

فقط دو راه وجود دارد:

اولا: افکار خود را تحت کنترل نگه دارید، مانعی برای ذهن مادی قرار دهید. گویی این افکار را از افکار معنوی فیلتر می کند. از این گذشته ، ابتدا یک منفی متولد می شود فکرکه از درون تضعیف می کند (سوء ظن، حسادت، مالکیت، هر چیز دیگری) و تنها در آن صورت، اگر اجازه دهید در آگاهی رشد و تقویت شود، یک منفی ایجاد می شود. هیجانی، که نیاز به اجازه آن دارد. اینکه چگونه یک فرد با این موضوع کنار می آید فقط به خودش بستگی دارد.

دوما: از طریق تمرینات معنوی، مدیتیشن، خواندن مانترا، تمرینات تنفسی و غیره.

پس از کنار آمدن با احساسات منفی، فرد شروع به تسخیر ذهن خود می کند و این گامی در جهت بهبود روح است.

شخص فقط از این سود می برد، زیرا از نظر معنوی یک پله بالاتر می رود.

بنابراین، من به این نتیجه می رسم که عشق واقعی و رنج ناسازگار هستند!

و احساس عشق تجربه شده در بدن روی زمین چیزی بیش از یک تجربه اکتسابی نیست، کشف استعداد عشق ورزیدن برای رسیدن به موقع با این احساس به خدا!

اما در حالی که ما انسان ها روی زمین زندگی می کنیم، این احساس می تواند خدمت بزرگی به ما ارائه دهد - نجات تمدن از نابودی.

زیرا انسان با انتشار امواج مثبت عشق، فضا را با آنها پاک می کند، انرژی زمین را بهبود می بخشد و در نتیجه سیاره را از منفی گرایی نجات می دهد.

چه کسی گفته است که زیبایی جهان را نجات خواهد داد؟ نه! عشق جهان را نجات خواهد داد!

زیرا زیبایی یک صفت است، هر چند زیباشناختی، اما از عالم مادی، و عشق از روحانی است، جایی که همه ما به وقتش باز خواهیم گشت تا به آفریدگار پاسخ دهیم!

امروز، در دوران سخت اما فوق العاده جالب ما، بهشت ​​به مردم سیاره زمین یک کلید طلایی داده است، و درها را به روی آینده باز می کند، جایی که به جای مرگ پیشگویی شده تمدن، ورود به هزاره طلایی در انتظار است.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که این کلید را بردارید و با آن در جادویی را باز کنید!

انتخاب با ماست

من از همه کسانی که به این موضوع علاقه دارند دعوت می کنم در صفحه گروه حدس بزنند: "عشق - ما در مورد آن چه می دانیم ..."

پیوستن!!!

انشا-استدلال "عشق چیست؟" (ورژن 1)

در همه زمان ها و نسل ها، مردم نگران این سوال اصلی بوده اند که عشق چیست؟ می توانید ساعت ها در مورد این موضوع صحبت کنید، زیرا گرم ترین، صمیمانه ترین و شگفت انگیزترین احساس روی زمین است. هر فردی در جهان قطعا باید این احساسات وصف ناپذیر را تجربه کند. من همیشه می خواستم مقاله ای با این موضوع بنویسم: "".

عشق احساسی است که هر فردی باید آن را تجربه کند. انسان را مهربان، صمیمی و باز می کند. او متفاوت می شود، نه مثل اطرافیانش. این را می توان در راه رفتن، چشم ها و لبخندی که از شادی می درخشد، مشاهده کرد.

عشق به پدر و مادر

بدون شک عشق به اشکال مختلف می آید. می خواهم در مورد احساس خوبی که به پدر و مادرم دارم بگویم. هرکسی چنین احساساتی را با وحشت فراوان تجربه می کند. والدین عزیزترین و نزدیکترین افرادی هستند که زندگی می کنند. آنها ما را آموزش می دهند، مراقبت و حساسیت زیادی به ما می دهند. من معتقدم که به عنوان والدین هیچ کس ما را دوست نخواهد داشت. اینها احساسات واقعی هستند که نمی توانند با هیچ چیز در این زندگی جایگزین شوند.

عشق به حیوانات خانگی

فکر می کنم همه یک حیوان خانگی مورد علاقه دارند. وقتی یکی از اعضای جدید خانواده در خانه ظاهر می شود، با دقت و مهربانی زیادی احاطه می شود. و اصلاً تعجب آور نیست که موجودی شروع به متقابل کند. این برای من دیوانه است، اینها با وفاترین و فداکارترین دوستان هستند. سگ شما را برای غذا دادن به او، راه رفتن با او، بازی با او و صحبت کردن با او دوست خواهد داشت. سگ یک دوست وفادار و فداکار خواهد بود. این نیز نمونه ای از عشق و ارادت واقعی است.

عشق به ورزش

هر فردی یک سرگرمی مورد علاقه دارد. به عنوان مثال، ورزش برای من لذت زیادی دارد. دقیق تر، من فوتبال را دوست دارم. من می خواهم در مورد یک فوتبالیست مشهور صحبت کنم - دیگو مارادونا. در کودکی والدینش برای او توپی خریدند که او نمی خواست آن را با کسی تقسیم کند. پسر حتی با او در یک تخت خوابید. او آنقدر به این ورزش علاقه داشت که نمی توانست زندگی را بدون سرگرمی جالب تصور کند. و این عشق دیگو را به شهرت بزرگی رساند.

با تأمل در انشا در مورد عشق چیست، می خواستم بی حد و مرز بودن احساسات، عدم وجود اصول و فاصله ها را به همه منتقل کنم. بدون شک رنج و اندوه زیادی را به همراه دارد که بدون آن تجربه احساسات زیبا دشوار است. آنها هر قسمت از بدن و روح را می پوشانند. عشق باعث می شود کارهای دیوانه وار انجام دهید، با یکدیگر مهربان تر شوید و انسان های خوبی بمانید.

انشا-استدلال "عشق چیست؟" (ورژن 2)

برای قرن ها و هزاره های متمادی، فیلسوفان بیهوده برای درک راز بزرگ و درک چیستی عشق تلاش کرده اند و به دنبال معنا و توضیح عشق می گردند. شاعران و نویسندگان همه زمان‌ها و اقوام از این احساس بلند سرودند و کوشیدند در آثار خود بینش و درک عشق و نگرش خود را نسبت به آن به جهانیان بیان کنند. اما هیچ کس به اجماع نرسید و این تعجب آور نیست.

شما نمی توانید در دو کلمه توصیف کنید.

ممکن است بپرسید چرا نمی توان تعریف روشنی از چیستی عشق ارائه داد. همه چیز بسیار ساده است - نمی توان معنای چیزی را که نامحدود است در مرزهای یک کلمه، عبارت یا جمله مجبور کرد. بله، مردم به واژه‌نویسی عادت دارند، اما منطقه‌ای وجود دارد که هر تعریف واضحی معنای آن را محدود می‌کند. نمی توان گفت عشق چیست، فقط می توانید احساسات، نگرش خود نسبت به آن، احساس آن را توصیف کنید. می توانید در مورد اینکه چگونه است صحبت کنید.

عشق چیست؟

می توان گفت که عشق مرموزترین احساس انسان است و واقعاً متنوع است. وقتی از عشق به وطن صحبت می کنیم، هر شخصی فوراً می فهمد که در مورد چه چیزی صحبت می کنیم. به هر حال، هر یک از ما می دانیم که عشق به کشور و شهر، خیابان و خانه ای که دوران کودکی خود را در آن گذرانده ایم به چه معناست.

وقتی صحبت از عشق به خانواده یا محبت والدین می شود، معنای آن نیز مشخص می شود. والدین فرزندان خود را با عشق بی قید و شرط دوست دارند - گرمترین و فداکارانه ترین آنها، و فرزندان احساس متقابلی از خود نشان می دهند.

گاهی اوقات ما درباره عشق می شنویم یا درباره آن صحبت می کنیم محیط، و هر یک از ما بلافاصله می فهمد که ما در مورد عشق خاصی صحبت می کنیم - عشق به طبیعت. و خود را در این واقعیت نشان می دهد که یک شخص دنیای دوست داشتنیدر اطراف او با احترام، با دقت و صرفه جویی با او رفتار می کند.

شعرهای زیادی در مورد عشق زن و مرد سروده شده است، رمان های زیادی سروده شده و ترانه های زیادی خوانده شده است. اما هرکسی که چنین احساسی را تجربه نکرده باشد، باز هم متوجه نخواهد شد که این همه خلاقیت با عصبانیت در مورد چه چیزی فریاد می زنند یا عاشقانه در مورد چه چیزی زمزمه می کنند. این درک فقط با احساس می آید و نه چیز دیگری. وقتی یک شخص واقعاً عاشق می شود، جادو شروع می شود، هیچ راهی برای توصیف آن وجود ندارد. فراتر از همه فرمول‌بندی‌ها، دنیای تأثیرات حسی آغاز می‌شود! انگار بال هایی پشت سرش رشد می کند، به خاطر معشوقش برای هر شاهکاری آماده است، سعی می کند هر کاری را انجام دهد تا نیمه دیگرش را خوشحال کند.

عشق واقعی.

هیچ کس نمی داند عشق چیست، اما همه می دانند که عشق چیست. عشق واقعی همیشه فقط شادی، سعادت و خوشبختی به ارمغان می آورد. او فداکار است، همیشه سخاوتمندانه می دهد، بدون اینکه در ازای چیزی بخواهد. عشق واقعی هرگز قدرت ویرانگر ندارد، همیشه خلق می کند. او همیشه وفادار است و ریشه هایش عمیق است.

سایر موضوعات مقالات در مورد زبان و ادبیات روسی

مینی انشا با موضوع ” عشق چیست؟"

عشق یکی از بالاترین احساساتی است که یک انسان می تواند تجربه کند! این تمام چیزی است که در مورد او می دانیم.

عشق چیست؟

اشعار زیادی در مورد او سروده شده و ترانه های زیادی خوانده شده است. این اوست که مردم را به اکتشافات شگفت انگیز سوق می دهد. به طور کلی، این یک راز بزرگ است که برای همه بسیار فردی است.

من فکر می کنم که عشق در درجه اول احساس گرما و شادی، آرامش و آرامش است. احساس بودن در زمان مناسب در جای مناسب. اما این احساس می تواند متفاوت باشد ، پس عشق چیست؟

عشق سرزمین مادری است

از یک طرف، عشق چیزی است که ما نسبت به سرزمین مادری خود احساس می کنیم. بالاخره وقتی به جایی دور می رویم، واقعاً دلتنگ کشورمان، زادگاهمان می شویم.

عشق عزیزان است

از سوی دیگر، اینها احساساتی است که ما را نسبت به خانواده و دوستان و اول از همه نسبت به والدینمان پر می کند. به ما زندگی دادند. آنها هر روز عشق و مراقبت خود را به ما می دهند. آنها به ما نشان می دهند که چگونه به مسیر زندگی برگردیم.

عشق دوستی است

ما نیز نسبت به رفقای خود احساس عشق می کنیم. ما می توانیم به دوستان واقعی خود کاملاً به تمام اسرار خود اعتماد کنیم. در ادبیات نمونه های روشنی از عشق به رفقا وجود دارد. بیایید بگوییم رمان معروف A. Dumas - "سه تفنگدار". تفنگداران دوستان واقعی بودند. این افراد نمونه ای برای بسیاری از خوانندگان شده اند. آتوس، پورتوس، آریمیس و دآرتانیان آماده بودند تا خود را فدای یکدیگر کنند و همچنین توانستند از ناموس یک زن دفاع کنند. خیلی خوشحالم که دوستانی دارم.

ما همچنین این حس فوق العاده را نسبت به حیوانات خانگی خود داریم. که در دنیای مدرنبسیاری از مردم دارای گلوله های خز هستند که برای صاحب آن بسیار گران است.

عشق دو قلب

عشق بین یک پسر و یک دختر پس از ازدواج به وجود می آید. آن وقت دیگر احساس تنهایی نمی کنیم. انتخاب ما به سادگی برای ما ایده آل است. وقتی این احساس بین دو نفر ایجاد می شود، همه چیز در اطراف شروع به جادویی می کند و احساس می کنیم در یک افسانه هستیم.

آرزو می کنم مردمی که روی زمین زندگی می کنند عشق را آنطور که هست تجربه کنند. من معتقدم این یک هدیه از بالاست. وقتی آدمی دوست داشته باشد و دوستش داشته باشد، خوشبخت ترین دنیاست!