موضوع: موضوع عشق در ادبیات. مقاله: فلسفه عشق در آثار ادبیات روسیه قرن 19-20 موضوع عشق در ادبیات روسیه

ارسال کار خوب خود به پایگاه دانش آسان است. از فرم زیر استفاده کنید

دانشجویان، دانشجویان تحصیلات تکمیلی، دانشمندان جوانی که از دانش پایه در تحصیل و کار خود استفاده می کنند از شما بسیار سپاسگزار خواهند بود.

اسناد مشابه

    شناسایی تغییرات در زندگی یک زن در عصر پیتر اول با استفاده از مثال تحلیل آثار ادبی. بررسی داستان «درباره پیتر و فورونیا» به عنوان منبع ادبیات باستانی روسیه و خطبه فئوفان پروکوپویچ به عنوان نمونه ای از ادبیات عصر پترین.

    کار دوره، اضافه شده در 2011/08/28

    جایگاه موضوع عشق در ادبیات جهان و روسیه، ویژگی های درک این احساس توسط نویسندگان مختلف. ویژگی های به تصویر کشیدن موضوع عشق در آثار کوپرین، اهمیت این موضوع در آثار او. عشق شاد و غم انگیز در داستان شولامیت.

    چکیده، اضافه شده در 1390/06/15

    مفاهیم و انگیزه های غالب در ادبیات کلاسیک روسیه. موازی بین ارزش های ادبیات روسی و ذهنیت روسی. خانواده به عنوان یکی از ارزش های اصلی اخلاق در ادبیات و زندگی روسی آنطور که باید تجلیل شد.

    چکیده، اضافه شده در 2015/06/21

    موضوع عشق موضوع اصلی در کار S.A. یسنینا بررسی هایی در مورد Yesenin از نویسندگان، منتقدان، معاصران. غزلیات اولیه شاعر، عشق جوانی، داستان های عشق به زنان. اهمیت غزلیات عاشقانه برای شکل گیری احساس عشق در زمان ما.

    چکیده، اضافه شده در 07/03/2009

    موضوع عشق در ادبیات جهان کوپرین خواننده عشق والا است. موضوع عشق در داستان A. I. Kuprin "The Garnet Bracelet". چهره های متعدد رمان «استاد و مارگاریتا». موضوع عشق در رمان M.A. Bulgakov "استاد و مارگاریتا". دو نقاشی از مرگ عاشقان.

    چکیده، اضافه شده در 2008/09/08

    موضوع عشق در آثار نویسندگان خارجی با استفاده از نمونه کار نویسنده فرانسوی ژوزف بدیه "عاشقانه تریستان و ایزولد". ویژگی های افشای موضوع عشق در آثار شاعران و نویسندگان روسی: آرمان های A. Pushkin و M. Lermontov.

    چکیده، اضافه شده در 2015/09/06

    ویژگی های اشعار عشق در اثر "آسیا"، تجزیه و تحلیل طرح. شخصیت های "لانه اشراف". تصویر لیزا دختر تورگنیف. عشق در رمان "پدران و پسران". داستان عشق پاول کیرسانوف. اوگنی بازاروف و آنا اودینتسووا: تراژدی عشق.

    تست، اضافه شده در 04/08/2012

موضوع عشق در ادبیات روسیه یکی از موضوعات اصلی است. یک شاعر یا نثر نویس آرزوهای روح، تجربه ها، رنج ها را برای خواننده خود آشکار می کند. و او همیشه مورد تقاضا بود. در واقع، ممکن است موضوع نگرش نویسنده به کار خود، جنبه های نثر فلسفی را درک نکنیم، اما کلمات عشق در ادبیات به قدری واضح گفته می شود که می توان آنها را در موقعیت های مختلف زندگی به کار برد. موضوع عشق در چه آثاری به وضوح منعکس شده است؟ درک نویسندگان از این احساس چه ویژگی هایی دارد؟ مقاله ما در مورد این صحبت خواهد کرد.

جایگاه عشق در ادبیات روسیه

عشق همیشه در داستان وجود داشته است. اگر در مورد کارهای داخلی صحبت کنیم، پس پیتر و فورونیا موروم از داستانی به همین نام توسط ارمولای-اراسموس، مربوط به ادبیات باستانی روسیه. به یاد داشته باشیم که در آن زمان موضوعات دیگر، به جز موضوعات مسیحی، تابو بود. این شکل هنری کاملاً مذهبی بود.

موضوع عشق در ادبیات روسیه در قرن هجدهم مطرح شد. انگیزه توسعه آن، ترجمه های تردیاکوفسکی از آثار نویسندگان خارجی بود، زیرا در اروپا آنها قبلاً با قدرت و اصلی درباره احساس شگفت انگیز عشق و رابطه بین زن و مرد می نوشتند. بعدی لومونوسوف، درژاوین، ژوکوفسکی، کارامزین بودند.

موضوع عشق در آثار ادبیات روسیه در قرن نوزدهم به اوج خود رسید. این دوران پوشکین، لرمانتوف، تولستوی، تورگنیف و بسیاری از مشاهیر دیگر را به جهان داد. هر نویسنده نگرش شخصی و صرفاً شخصی خود را به موضوع عشق داشت که می توان آن را از طریق خطوط کار او خواند.

اشعار عاشقانه پوشکین: نوآوری یک نابغه

موضوع عشق در ادبیات روسیه قرن نوزدهم در آثار آ.پوشکین به اوج خاصی رسید. اشعار او که این احساس درخشان را تجلیل می کند، غنی، چندوجهی و حاوی مجموعه ای کامل از ویژگی ها است. بیایید آنها را مرتب کنیم.

عشق به عنوان بازتابی از ویژگی های شخصی در "یوجین اونگین"

"یوجین اونگین" اثری است که در آن مضمون عشق در ادبیات روسیه به ویژه گویا به نظر می رسد. این نه تنها یک احساس، بلکه تکامل آن را در طول زندگی نشان می دهد. علاوه بر این، تصاویر اصلی رمان از طریق عشق آشکار می شود.

در مرکز داستان قهرمانی قرار دارد که نامش در عنوان وجود دارد. خواننده در طول رمان مجبور است با این سؤال عذاب بکشد: آیا یوجین قادر به عشق است؟ او که در روحیه اخلاقیات جامعه کلان شهر بزرگ شده است، در احساسات خود خالی از صداقت است. او که در یک "بن بست معنوی" قرار دارد، با تاتیانا لارینا ملاقات می کند که برخلاف او می داند چگونه صمیمانه و از خودگذشته عشق بورزد.

تاتیانا نامه ای عاشقانه به اونگین می نویسد، او از این عمل دختر متاثر می شود، اما نه بیشتر. لارینا ناامید با کسی که دوستش ندارد ازدواج می کند و به سن پترزبورگ می رود.

آخرین ملاقات اونگین و تاتیانا پس از چندین سال اتفاق می افتد. یوجین عشق خود را به زن جوان اعتراف می کند، اما او او را رد می کند. زن اعتراف می کند که هنوز عاشق است، اما به تعهدات ازدواج پایبند است.

بنابراین، شخصیت اصلیرمان پوشکین با عشق در امتحان مردود می شود، او از احساس همه جانبه هراسان شد و آن را رد کرد. مراسم تجلی خیلی دیر آمد.

لیوبوف لرمانتوا - یک ایده آل دست نیافتنی

عشق به یک زن برای M. Lermontov متفاوت بود. برای او، این احساسی است که به طور کامل انسان را جذب می کند، این نیرویی است که هیچ چیز نمی تواند آن را شکست دهد. به گفته لرمانتوف، عشق چیزی است که قطعاً انسان را رنج می دهد: "هر کسی که دوست داشت گریه کرد."

این اشعار با زنان زندگی خود شاعر پیوند ناگسستنی دارد. کاترینا سوشکوا دختری است که لرمانتوف در سن 16 سالگی عاشق او شد. اشعاری که به او اختصاص داده شده احساسی است، در مورد احساسات نافرجام صحبت می کند، میل به یافتن نه تنها یک زن، بلکه یک دوست نیز دارد.

ناتالیا ایوانووا، زن بعدی زندگی لرمانتوف، احساسات او را متقابلاً بیان کرد. از یک سو شادی در اشعار این دوره بیشتر است، اما در اینجا هم نت های فریب دیده می شود. ناتالیا از بسیاری جهات سازمان عمیق معنوی شاعر را درک نمی کند. در مضامین این گونه آثار نیز تغییراتی ایجاد شده است: اکنون آنها بر احساسات و احساسات متمرکز شده اند.

رابطه با عشق به گونه‌ای کاملاً متفاوت منعکس شده است.

عشق در اشعاری که به ماریا شچرباتوا تقدیم می شود به دعا تبدیل می شود. فقط 3 اثر نوشته شده است، اما هر کدام یک شاهکار، سرود عشق است. به گفته لرمانتوف، او همان زنی را پیدا کرده است که او را کاملا درک می کند. عشق در این اشعار متناقض است: می تواند التیام بخشد، بلکه زخمی کند، اجرا کند و به زندگی بازگرداند.

مسیر سخت خوشبختی قهرمانان جنگ و صلح تولستوی

با توجه به نحوه ارائه عشق در داستان، باید به آثار ال. تولستوی توجه کرد. حماسه "جنگ و صلح" او اثری است که عشق هر یک از قهرمانان را به گونه ای لمس کرد. به هر حال، «اندیشه خانوادگی» که جایگاه اصلی رمان را به خود اختصاص می دهد، به طور جدایی ناپذیری با عشق پیوند خورده است.

هر یک از شخصیت ها مسیر دشواری را طی می کنند، اما در نهایت به خوشبختی خانوادگی می رسند. استثنائاتی وجود دارد: تولستوی نوعی علامت مساوی بین توانایی فرد در عشق ورزی بی خودانه و خلوص اخلاقی او قرار می دهد. اما این صفت را نیز باید با یک سلسله رنج ها و اشتباهات به دست آورد که در نهایت روح را پاکیزه می کند و آن را متبلور و قادر به عشق می کند.

بیایید مسیر دشوار خوشبختی آندری بولکونسکی را به یاد بیاوریم. او که اسیر زیبایی لیزا شده، با او ازدواج می کند، اما به سرعت علاقه خود را از دست می دهد و از این ازدواج ناامید می شود. او می فهمد که همسری خالی و لوس انتخاب کرده است. بعد جنگ می آید و درخت بلوط نماد شکوفایی معنوی و زندگی است. عشق به ناتاشا روستوا چیزی است که به شاهزاده بولکونسکی نفسی تازه بخشید.

تست عشق در آثار I. S. Turgenev

تصاویر عشق در ادبیات قرن نوزدهم نیز قهرمانان تورگنیف هستند. نویسنده هر یک از آنها امتحان این احساس را می گذراند.

تنها کسی که از آن عبور می کند آرکادی بازاروف از پدران و پسران است. شاید به همین دلیل است که او قهرمان ایده آل تورگنیف است.

یک نیهیلیست که همه چیز را در اطراف خود انکار می کند، عشق را برای او "بیهوده" می نامد. با این حال، با ملاقات آنا اودینتسووا و عاشق شدن او، نه تنها نگرش خود را نسبت به این احساس، بلکه جهان بینی خود را به طور کلی تغییر می دهد.

بازاروف عشق خود را به آنا سرگیونا اعتراف می کند، اما او او را رد می کند. دختر برای یک رابطه جدی آماده نیست، او نمی تواند به خاطر دیگری، حتی یک عزیز، خود را کنار بگذارد. در اینجا او در آزمون تورگنیف شکست می خورد. و بازاروف برنده است ، او قهرمانی شد که نویسنده در "آشیانه نجیب" ، "رودین" ، "آس" و سایر آثار به دنبال خود بود.

"استاد و مارگاریتا" - یک داستان عاشقانه عرفانی

موضوع عشق در ادبیات روسی قرن بیستم در حال رشد و توسعه است و قوی تر می شود. حتی یک نویسنده یا شاعر این دوره از این موضوع دوری نکرد. بله، می‌تواند به عنوان مثال، به عشق به مردم (دانکوی گورکی را به خاطر بیاورید) یا میهن (شاید این بیشتر آثار مایاکوفسکی یا آثار سال‌های جنگ باشد) تبدیل شود. اما ادبیات استثنایی در مورد عشق وجود دارد: اینها اشعار صمیمانه S. Yesenin، شاعران عصر نقره است. اگر در مورد نثر صحبت کنیم، این در درجه اول "استاد و مارگاریتا" اثر M. Bulgakov است.

عشقی که بین قهرمانان پدید می آید ناگهانی است، از ناکجاآباد «بیرون می پرد». استاد توجه را به چشمان مارگاریتا جلب می کند، آنقدر غمگین و تنها.

عاشقان شور و اشتیاق همه جانبه را تجربه نمی کنند، بلکه برعکس، شادی آرام، آرام و خانگی است.

با این حال، در بحرانی ترین لحظه، تنها عشق به مارگاریتا کمک می کند تا استاد و احساسات آنها را نجات دهد، حتی اگر در دنیای انسانی نباشد.

متن آهنگ عاشقانه یسنین

موضوع عشق در ادبیات روسیه قرن بیستم نیز شعر است. اجازه دهید کار S. Yesenin را در این راستا در نظر بگیریم. شاعر این احساس روشن را با طبیعت پیوند می زند، عشق او به شدت عفیف است و به شدت با زندگی نامه خود شاعر گره خورده است. نمونه بارز شعر "مدل موی سبز" است. در اینجا، تمام ویژگی های L. Kashina که برای Yesenin عزیز است (کار به او اختصاص داده شده است) از طریق زیبایی درخت توس روسی ارائه می شود: یک شکل نازک، شاخه های بافته شده.

"میخانه مسکو" عشقی کاملاً متفاوت را به ما نشان می دهد ، اکنون "عفونت" و "طاعون" است. چنین تصاویری قبل از هر چیز با تجربیات عاطفی شاعر همراه است که احساس بی فایده ای می کند.

شفا در سریال "عشق یک قلدر" آمده است. مقصر A. Miklashevskaya است که Yesenin را از عذاب درمان کرد. او دوباره معتقد بود که عشق واقعی، الهام بخش و احیاگر وجود دارد.

یسنین در آخرین اشعار خود فریبکاری و بی صداقتی زنان را محکوم می کند و معتقد است که این احساس باید عمیقاً صمیمانه و مؤید زندگی باشد و به انسان زیر پایش ببخشد. مثلاً شعر "برگ ها می ریزند، برگ ها می ریزند ..." است.

در مورد عشق

موضوع عشق در ادبیات روسیه عصر نقره کار نه تنها اس. یسنین، بلکه آخماتووا، م. تسوتاوا، آ. بلوک، او. ماندلشتام و بسیاری دیگر است. همه آنها در یک چیز مشترکند و رنج و شادی همراهان اصلی موزهای شاعران و شاعران هستند.

نمونه هایی از عشق در ادبیات روسی قرن بیستم، آخماتووا و م. تسوتاوا هستند. دومی یک "گوزن لرزان"، شهوانی، آسیب پذیر است. عشق به او معنای زندگی است، چیزی که باعث می شود نه تنها خلق کند، بلکه در این جهان وجود داشته باشد. "من دوست دارم که تو با من مریض نیستی" شاهکار او است که پر از غم و اندوه روشن و تناقض است. و این چیزی است که تسوتاوا در مورد آن است. شعر «دیروز به چشمان تو نگاه کردم» با همان غزل روحی آغشته است. این شاید نوعی سرود برای همه زنانی باشد که از عشق می افتند: "عزیزم، من با تو چه کردم؟"

یک موضوع کاملاً متفاوت از عشق در ادبیات روسیه توسط A. Akhmatova به تصویر کشیده شده است. این شدت تمام احساسات و افکار انسان است. خود آخماتووا این احساس را تعریف کرد - "فصل پنجم". اما اگر آنجا نبود، چهار نفر دیگر قابل مشاهده نبودند. عشق شاعره بلند است، همه چیز را تایید می کند و به اصول طبیعی باز می گردد.

عشق از جلوی ما پرید، مثل قاتل که از گوشه ای بیرون می پرد،

و فوراً به هر دوی ما ضربه زد...

M. Bulgakov

عشق احساسی است والا، ناب و زیبا که مردم از قدیم الایام آن را خوانده اند. عشق، همانطور که می گویند، هرگز پیر نمی شود.

اگر پایه ادبی خاصی از عشق برپا کنیم، بدون شک عشق رومئو و ژولیت در وهله اول خواهد بود. این شاید زیباترین، عاشقانه ترین و تراژیک ترین داستانی باشد که شکسپیر برای خواننده تعریف کرد. دو عاشق، با وجود دشمنی بین خانواده هایشان، با وجود همه چیز، از سرنوشت سرپیچی می کنند. رومئو حاضر است حتی نام خود را به خاطر عشق کنار بگذارد و ژولیت برای وفادار ماندن به رومئو و احساس بالای آنها حاضر می شود بمیرد. آنها به نام عشق می میرند، آنها با هم می میرند زیرا نمی توانند بدون یکدیگر زندگی کنند:

هیچ داستان غم انگیزتری در دنیا وجود ندارد،

داستان رومئو و ژولیت چیست...

با این حال، عشق می تواند متفاوت باشد - پرشور، لطیف، محاسبه گر، بی رحمانه، بی رحمانه...

بیایید قهرمانان رمان تورگنیف "پدران و پسران" - Bazarov و Odintsova را به یاد بیاوریم. دو شخصیت به همان اندازه قوی با هم برخورد کردند. اما، به اندازه کافی عجیب، بازاروف معلوم شد که قادر به عشق واقعی است. عشق به او به یک شوک قوی تبدیل شد که او انتظارش را نداشت و به طور کلی قبل از ملاقات با اودینتسووا ، عشق هیچ نقشی در زندگی این قهرمان نداشت. تمام رنج ها و تجربیات عاطفی انسان برای دنیای او غیرقابل قبول بود. برای بازاروف دشوار است که احساسات خود را در درجه اول به خودش بپذیرد.

و اودینتسووا چطور؟... تا زمانی که علایق او تحت تأثیر قرار نگرفته بود، تا زمانی که میل به یادگیری چیز جدیدی وجود داشت، او به بازاروف علاقه داشت. اما به محض اینکه موضوعات گفتگوی کلی تمام شد، علاقه از بین رفت. اودینتسووا در دنیای خودش زندگی می کند که در آن همه چیز طبق برنامه پیش می رود و هیچ چیز نمی تواند آرامش این دنیا را مختل کند، حتی عشق. برای او، Bazarov چیزی شبیه پیش نویس است که به پنجره پرواز کرد و بلافاصله به بیرون پرواز کرد. این نوع عشق محکوم به فناست.

مثال دیگر قهرمانان اثر بولگاکف "استاد و مارگاریتا" است. به نظر می رسد عشق آنها به اندازه عشق رومئو و ژولیت فداکارانه است. درست است، در اینجا مارگاریتا خود را به خاطر عشق قربانی می کند. استاد از این احساس شدید هراسان شد و به دیوانه خانه رفت. در آنجا امیدوار است که مارگاریتا او را فراموش کند. البته قهرمان هم تحت تاثیر شکستی بود که بر رمانش آمد. استاد از دنیا و بالاتر از همه از خودش فرار می کند.

اما مارگاریتا عشق آنها را نجات می دهد، آنها را از جنون استاد نجات می دهد. احساس او نسبت به قهرمان بر تمام موانعی که بر سر راه خوشبختی قرار دارد غلبه می کند.

شاعران زیادی در مورد عشق نوشته اند.

به عنوان مثال، من خیلی دوست دارم به اصطلاح چرخه اشعار پانایفسکی نکراسوف را که او به آودوتیا یاکولوونا پانایوا، زنی که عاشقانه دوست داشت، تقدیم کرد. کافی است شعرهایی از این چرخه را به یاد بیاوریم: «او صلیب سنگینی کشید...»، «طنز تو را دوست ندارم...» تا بگوییم چقدر احساس شاعر نسبت به این زن زیبا قوی بوده است.

و در اینجا سطرهایی از یک شعر زیبا در مورد عشق از فئودور ایوانوویچ تیوتچف آمده است:

آه، چه قاتلانه دوست داریم،

همانطور که در کوری شدید احساسات

ما به احتمال زیاد نابود خواهیم کرد،

آنچه در دل ما عزیز است!

چند وقت پیش، به پیروزی خود افتخار می کنم،

گفتی: او مال من است...

یک سال نگذشته است - بپرس و بفهم،

چه چیزی از او باقی مانده بود؟

و البته نمی توانیم در اینجا به آن اشاره نکنیم متن های عاشقانهپوشکین.

من یک لحظه شگفت انگیز را به یاد می آورم:

تو پیش من ظاهر شدی

مثل یک دید زودگذر

مثل یک نابغه از زیبایی ناب.

در کسالت غم ناامید کننده،

در نگرانی از شلوغی پر سر و صدا،

و من رویای ویژگی های زیبا را دیدم ...

پوشکین این اشعار را به آنا پترونا کرن در 19 ژوئیه 1825، در روز عزیمت او از تریگورسکویه، جایی که او در حال دیدن عمه خود P. A. Osipova بود و دائماً با شاعر ملاقات می کرد، ارائه کرد.

می‌خواهم دوباره مقاله‌ام را با سطرهایی از شعر دیگری از پوشکین بزرگ به پایان برسانم:

من تو را دوست داشتم: عشق هنوز است، شاید،

روح من به طور کامل نمرده است.

اما دیگر اجازه ندهید شما را آزار دهد.

من به هیچ وجه نمی خواهم شما را ناراحت کنم.

بی صدا و ناامید دوستت داشتم

حالا ما از ترسو عذابیم، حالا از حسادت.

خیلی صمیمانه دوستت داشتم، خیلی مهربون،

چقدر خدا عنایت می کند که محبوب شما متفاوت باشد.

موضوع عشق همیشه در آثار نویسندگان و شاعران نقش اصلی را داشته است. با تحسین زیبایی و ظرافت موزها، اشعار، تصنیف ها و شعرها، داستان های کوتاه و داستان های آنها، رمان های کامل از زیر قلم خالقان با استعداد بیرون آمد.

ادبیات روسی با این احساس متعالی آغشته است - عشق، گاهی غم انگیز و غم انگیز، اما سرشار از فداکاری و لطافت.

شاعران و نثرنویسان بزرگ - پوشکین و لرمانتوف، بیشتر به زبان عشق صحبت می کردند. شعر پوشکین "یوجین اونگین" پر از عشق نافرجام است

و خاموش شد - شخصیت های اصلی اوگنی و تاتیانا، که قلب هایشان هرگز متحد نشد، با واقعیت های یک دنیای بی رحمانه روبرو شدند، که توسط یکدیگر درک نشده بودند، در نهایت از گذشته دور شدند و سعی کردند فراموش کنند.

شعر از M.Yu. "دیو" لرمانتوف در مورد عشق غیر زمینی صحبت می کند، شور و شوق شدید یک دیو برای یک دختر زمینی، شیرین و ملایم، تامارا بی گناه. اما این عشق غیرممکن و غیرطبیعی توسط خود دیو، ظالم و رانده شد که هرگز نتوانست ندای فطرت خود و نیات شیطانی را که روح او را عذاب می داد، کنار بگذارد.

این آفرینش‌های ادبی به نظر من بسیار دراماتیک و افسرده‌کننده می‌آیند، و در عین حال احساس روشن عشقی که سازندگان به آن معتقدند واقعاً چندوجهی است.

بگذار لحظه های عشق زودگذر باشد اما شادند. این بت زیاد دوام نمی آورد، زیرا توسط افراد حسود و شرایط کشنده تهدید می شود. عشق به قول نویسندگان کار سخت و استعدادی است که به هرکسی داده نمی شود. اجازه دادن به پرنده عشق از دستان شما آسان است، اما بازگرداندن آن آسان نیست.

آثار کوپرین («السیا»، «دستبند انار») و «بونین» («کوچه‌های تاریک») نیز تراژیک هستند و با پیروزی واقعیت بی‌رحمانه و فروپاشی رویاها و امیدها به پایان می‌رسند.

شعر V. Mayakovsky "Lilychka!" غیرمعمول و صادقانه است. - قهرمان غنایی پر از عشق دیوانه وار، وسواسی و دیوانه وار به یک زن است. کلمات به نظر می رسد از سنگ، سوراخ، زره سوراخ، "برش" به قلب حک شده است.

من همچنین شعر آخماتووا "پادشاه چشم خاکستری" را دوست دارم، که در مورد درد و اندوه از دست دادن یک عاشق پنهانی، عشق به زندگی قهرمان غنایی می گوید.

N. Gumilev در شعر خود "او" زنی محبوب، ساده و در عین حال مرموز، نامفهوم و روشن را نقاشی می کند.

شعر و نثر به نام عشق درست می شود، دقیقاً همین احساس بسیار اخلاقی و عمیق و من مطمئنم تا انسانیت زنده است، غزلیات عاشقانه سروده و ساخته خواهد شد.

مقدمه. 3
1 ... مفهوم عشق در داستان های I.A. بونینا. 5
2. فلسفه عشق در رمان م.ا. بولگاکف "استاد و مارگاریتا" 8
نتیجه گیری 10
فهرست ادبیات استفاده شده ... ۱۱

مقدمه ب دنیای مدرنیکی از مهم ترین موضوعات موضوع عشق است. این حس فوق العاده از قدیم الایام سروده شده است و خوشبختانه هرگز کهنه نمی شود. عشق، مهم نیست که چه باشد، هم بزرگسالان و هم کودکان را به یک اندازه هیجان زده می کند، بسیاری از آنها به خاطر عشق آماده انجام شاهکارها هستند و برخی حتی زیبایی و قدرت این احساس را درک نمی کنند.

1. مفهوم عشق در داستان های I.A. Bunina I.A. بونین همیشه دیدگاه بسیار بدیعی نسبت به روابط عاشقانه داشت، متفاوت از سایر نویسندگان آن زمان. تصویر عشق در آثار او تعامل خاصی است بین روح و جسم. به گفته بونین، روح بدون شناخت جسم قابل درک نیست. به همین دلیل است که او در آثار خود از نگرش ناب نسبت به امور جسمانی و جسمانی دفاع می کرد.هیچکدوم پیدا نکردم در داستان "هنری" تعداد زیادی شخصیت زن برای هر سلیقه ای وجود دارد، اما شخصیت اصلی تنهایی و آزادی از "همسران مردان" را ترجیح می دهد.

2. فلسفه عشق در رمان م.ا. رمان «استاد و مارگاریتا» اثر بولگاکف رمان خارق‌العاده، فلسفی و تاریخی بولگاکف «استاد و مارگاریتا» را می‌توان کتاب زندگی نامید که جایگاه ویژه‌ای در ادبیات روسیه دارد و به خوانندگان این فرصت را می‌دهد تا جهان بینی و جستجوهای نویسنده را درک کنند. . همه رویدادها و پدیده ها در آب های روشن این نهر عشق منعکس می شود.

عشق در داستان های بونین هرگز به یک ازدواج شاد ختم نمی شود، او خود قهرمانان خود را از شادی شخصی محروم می کند، زیرا آنها به آن عادت می کنند و عادت منجر به از دست دادن احساسات می شود. عشق از روی عادت نمی تواند بهتر از عشق ناگهانی اما صادقانه باشد. قهرمان داستان "کوچه های تاریک" نمی تواند با زن دهقان نادژدا گره بزند، اما با ازدواج با زن حلقه خود، خوشبختی خانوادگی پیدا نمی کند. با این حال، با وجود کوتاه بودن، عشق هنوز در خاطره قهرمان جاودانه می ماند، دقیقاً به این دلیل که زودگذر بود.
ویژگی بارز عشق در درک، ترکیب چیزهایی است که کاملاً سازگار نیستند. این ارتباط عجیب بین عشق و مرگ دائماً در بونین ظاهر می شود، به همین دلیل است که عنوان مجموعه "کوچه های تاریک" به هیچ وجه به معنای "تاریک" نیست، بلکه صرفاً به معنای هزارتوهای پیچیده و غم انگیز عشق است.عشق، مهم نیست که چه باشد، یک خوشبختی بزرگ است، حتی اگر به طرز غم انگیزی پایان یابد. اکثر قهرمانان بونین که عشق خود را از دست داده یا از بین برده اند، به این نتیجه می رسند، هرچند دیر. در این توبه دیرهنگام، روشنگری دیرهنگام قهرمانان همان ویژگی است که به ما امکان می دهد در مورد ناقص بودن افرادی که زندگی کردن، درک و ارزش گذاری احساسات خود را نیاموخته اند، و در مورد ناقص بودن خود زندگی و آن شرایطی که اغلب اوقات صحبت کنیم، صحبت کنیم. تداخل در روابط انسانی واقعی و مهمتر از همه، در مورد آن دسته از احساسات بلندی که اثری محو نشدنی از زیبایی معنوی و فداکاری به جا می گذارد. فرد دوست داشتنیقادر به فداکاری برای خوشبختی و آرامش خاطر یک عزیز. و در عین حال، او نیز خوشحال می ماند.

زمان تغییر می کند، اما مشکلات ثابت می مانند: "معنای زندگی چیست"، "چه چیزی خوب است و چه چیزی شر"، "عشق چیست و معنای آن چیست." نویسنده از دیدگاه بسیاری حمایت می کند که مضمون عشق جاودانه خواهد ماند و با نظر نویسندگان و شاعران برگزیده موافق است که احساس عشق می تواند متفاوت، عمیق و بی نهایت لطیف باشد. عشق انسان را نجیب، مهربان و مهربان می کند. این بهترین ها را در هر یک از ما به نمایش می گذارد و زندگی ما را زیباتر می کند.فهرست ادبیات استفاده شده 1. Agenosov V.V. "سه بار استاد رمانتیک": نثر میخائیل بولگاکف // ادبیات مردم روسیه در قرن 19-20. م.، 1995 - 45 ص. .

2. الف. ایوکین "فلسفه عشق"، M. 2006 - 235 p.
3. Babarynkin F.G. "Mikhail Bulgakov", Prosveshchenie, M. 1991. – 150 p.
4. بلکووا ن.م.
"اروس روسی یا فلسفه عشق در روسیه"، "روشنگری"، M. 2001 - 260 p.